عاشق میدان و اسب وپای نه
عاشق زمر و لب و سرنای نه.
مولوی.
چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس نمی ترسم که از زهد ریایی.
سعدی.
رجوع به دزی شود. || پُر کردن مشک را. || فاش و آشکار کردن حدیث. || برآغالانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).زمر. [ زَ م َ ] ( ع مص ) تنک موی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). کم موی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). اندک مو شدن. ( غیاث ). || کم مروت گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). اندک مروت شدن. ( غیاث ).
زمر. [ زَ م ِ ] ( ع ص ) کم موی و کم پشم. || کم مروت. || مرد نیکوروی.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نی نواز و این قلیل است و اکثر زَمّار. ( از اقرب الموارد ). || حَسَن. یقال : «غناء زَمِر»؛ ای حَسَن. ( ثعلب ) ( اقرب الموارد ).
زمر. [ زُ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ زمرة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). گروههای متفرق از مردم. ( غیاث ):... زمراً حتی اذا جأوهافتحت ابوابها... ( قرآن 71/39 ). رجوع به زمرة شود.
زمر. [ زِم ْ م ِ ] ( ع ص ) سخت. درشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زمر. [ زَ / زَ م َ ] ( ع اِ ) صوت. ج ، زمور. ( اقرب الموارد ).
زمر. [ زُ م َ ] ( اِخ ) نام سوره قرآن. ( غیاث ). سوره سی و نهم از قرآن. مکیه و آن هفتاد و پنج آیت است ، پس از «ص » و پیش از «مؤمن » و اول آن تنزیل الکتاب من اﷲ العزیز الحکیم.