فرهنگ اسم ها
معنی: نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، زرتشت، ( اَعلام ) ) زردشت نام بخشی از رودخانه ی دِهوج در استان کرمان، ) زردشت بهرام پژدو [زنده در سال قمری] شاعرِ زرتشتی ایرانی، سراینده ی منظومه ی اَرداویرافنامه، ( = زرتشت )، دارنده شتر زرد
برچسب ها: اسم، اسم با ز، اسم پسر، اسم فارسی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
زرادشت بنگر چه دین پرور است
که در شهر علمش رد از صد در است.
گویند وی از شهر اردبیل و سبلان ظهور کرده و اصلش از شهری بوده در میانه مراغه و زنکان که شیز نام داشته ، به ری آمده و از ری رو به تختگاه شاهنشاه لهراسب و گشتاسب نهاده که آنرا ایران شهر می نامیده اند و نیشابور و ترشیز و کشمر اکنون بجای او است. پادشاه عهد بوی گرویده و دین او را قبول کرده و بعضی گفته اند قبل از ملاقات با گشتاسب شاه بخراسان رفته به بلخ در آتشکده موسوم به نوبهار اعتکاف گزیده ، گشتاسب او را دیده بعد از امتحان و اظهار معجزات بزرگ به او ایمان آورده ، آیین او را رواج داده اسفندیار بترویج و تعیین آتشکده پرداخته تا ولایت ایتالیا آتشکده ها بر پای کرد؛ الا در سیستان و زابلستان که رستم زال آیین زردشت را نپسندید و این نیز سبب عداوت گشتاسب و اسفندیار با او گردید. ارجاسب نیز قبول ننموده انکار سخت گزید و بعد از سی سال از حکوت گشتاسب ، ارجاسب از ترکستان بدارالملک بلخ تاخته لهراسب را بکشت و تور براتور به آتشخانه آمده زردشت را از پای درآورد. مدت عمرش هفتاد و هفت سال بوده که پنجهزار و بیست و سه سال بعد از هبوط آدم صفی علیه السلام ظهور نموده است. کتاب زند محتوی بر بیست و یک نسک است ،یعنی قسمت و بهره و هر نسک را نامی معین است و چهارده نسک از این کتاب نزد موبدان دین زردشت باقی بوده که آن نیز در فتنه های ایران از میان رفته است و زند بر دو بخش است آنکه احکامش مطابق کتاب مه آباد است مه زند خوانند و آنچه مخالف بود که زند گویند و پازند شرح و ترجمه زند است و آنرا استا و ابستا و اوستا نیز گفته اند و بعضی گفته اند ابستا متن است و زند شرح است و زردشت چون عناصر و کواکب را تمجید می کرده و پیوسته در افروختن آتش و ساختن آتشکده ها ساعی بوده ، عوام او را آتش پرست گفته اند و آتش را قبله زردشت خوانده اند و شعرا در اشعار آورده اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اشوزردشت ، پسر پورشسب از نژاد فریدون بود. آبتین که در شهر ری زائیده شده و در زمان پادشاهی لهراسب در روز خورداد و فروردین ماه از بطن دغدونام تولد شد و در زمان گشتاسب ، در دین بهی به پیغمبری مبعوث گشت و در آن هنگام چهل سال از عمر وی می گذشت و زردشت اسفنتمان گویند چه اسفنتمان پشت نهم وی می باشد و نخست به شهر بلخ که در آن هنگام پایتخت گشتاسب بوده ، آمده آن پادشاه با زنش کتایون و فرشوشتر و جاماسب را به کیش خود دعوت نموده و آنان پذیره شدند و چون هفتادوهفت سال به دو ماه و پنج روز کم از عمر وی گذشت به روزخیرایزد دی ماه از زخمی که از لشکر ارجاسب پادشاه توران به وی وارد آمده بود، این جهان فانی را بدورد گفت ، اشوزردشت فرجودهای بسیار آشکار می کرد که از همه بزرگتر آتش برزین بوده که همیشه بدون هیزم و چوب سندل می سوخت و چون آن آتش را بر دست می نهادند... تأثیرنانموده و نمی آزارد و کتاب آسمانی اشوزردشت کتاب اوستا می باشد که زند شرح آن و پازند شرح زند است. بعضی گویند به نام زردشت دو نفر را می نامند: یکی اشوزردشت اسفنتمان پور پوروشسب از اهالی ری که در زمان گشتاسب مبعوث به پیغمبری گشت و دویمی از اهالی اردبیل که پس از زردشت اسفنتمان بوده و کیش آتش پرستی از وی پدیده آمده و این زردشت دومی نشان برای پیروان خود قرار داد که مویهای بناگوش را بگذارند بماند و بازمانده را بسترند، آنان را موی گوش گفتندی و این کلمه را تازیان معرب کرده مجوس گفتند. ( ناظم الاطباء ). نام مؤسس آیین ایران باستان. در فارسی بصورتهای زردشت ، زرتشت ، زردهشت ، زراتشت ، زارتشت ، زره تشت ، زاردهشت. زاردشت ، زراتهشت ، زارهوشت ، زرادشت ، زراهشت ، زره دشت ، زره هشت آمده و معمول تر از همه زردشت و زرتشت است. این نام در گاتها بصورت «زرثوشتره » یاد شده. در جزو دوم «اشترا» ( بمعنی شتر ) اختلافی نیست ، ولی در وجه اشتقاق جزو اول سخن بسیار رفته ، به احتمال قوی بمعنی زرد است و جمعاً بمعنی دارنده شتر زرد. نام خانوادگی او «سپیتمه » است که در پهلوی سپیتمان یا سپنتمان شده. در زادگاه او اختلاف است. برخی وی را از آذربایگان و برخی از ری و غالباً از شمال شرقی ایران دانند. در باب زمان او نیز سخنهای بسیار گفته شده. سنت زرتشتیان زمان او را در حدود 600 ق.م. تعیین می کنند و غالب خاورشناسان همین تاریخ را با جزئی تفاوت پذیرفته اند و گروه دیگر زمان او را در هزاره دوم پیش از میلاد قرار داده اند. پدر زردشت «پورشسب » و مادر او «دغدو» نام داشت و او معاصر کی گشتاسب بود و گشتاسب دین او بپذیرفت. وی طبق روایت در چهله دوم ارجاسب تورانی به بلخ بدست یک تن تورانی بنام «براتروک رش » ، «برات -رش » ( تور براتور ). در سن هفتادوهفت سالگی کشته شد... ( حاشیه برهان چ معین ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
بهرام پژدو
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] زردشت نام پیامبر ایران باستان می باشد. به نظر برخی وی از پیامبران الهی بوده است. وی مدعی بود آیین خود را از آهورمزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگی ها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود.
هنگامی که چند قرن بر ورود آریاییان به ایران گذشت این قوم اندک اندک به شهر نشینی روی آوردند. در آن روزگار انسان اصلاح گری برخاست و آریاییان را که خواستار ترک خرافات قدیم بودند، به آیین تازه ای دعوت کرد. این پیامبر مصلح که خود را فرستاده خدای خوبی و روشنایی معرفی می کرد، زردشت نام داشت. وی مدعی بود آیین خود را از آهورمزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگی ها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود.زردشتیان به نام هایی چون گبر و مجوسی و پارسی خوانده می شوند. آیین زردشت حدود یک قرن قبل از میلاد مسیح تحول یافت و آن صورت تحول یافته را آیین مزدیسنی می نامند. مزدیسنا در لغت به معنای ستایش مزداست.
سرگذشت زردشت
دانشمندان در مورد وجود تاریخی پیامبر ایران باستان شک دارند، اما بیشتر آنان وجود وی را نفی نمی کنند. زردشت، از واژه «زرثوشتر» (Zarathushtra) می آید که طبق نظریه صحیح تر معادل زرداشتر یعنی دارنده شتر زرد است.نام پدرش پوروشسب یعنی دارنده اسب پیر، نام مادرش دغدو یعنی دوشنده گاو ماده و نام خاندان وی سپیتمه یعنی سپیدنژاد بود. محل برانگیختگی او کوهی نزدیک دریاچه ارومیه بود. بر اساس نظریه مشهور، وی در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمد و در ۶۳۰ قبل از میلاد به پیامبری مبعوث شد. وی در سال ۵۸۳ ق. م. در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.
تعالیم زردشت
در آیین زردشت سه اصل عملی گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک وجود دارد که مانند آن را در ادیان مختلف می یابیم. احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده مشخص ترین ویژگی این آیین است. همچنین آبادانی، کشاورزی، دامداری و شهرنشینی مورد ستایش قرار گرفته است. احترام به حیوانات، هم چنین خوش رفتاری با مردم نیز جای گاهی ویژه دارد. برخی از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سوری و سوگند خوردن به روشنایی چراغ و چیزهای دیگر با تعالیم زردشتی ارتباط دارد.
کتاب اوستا
...
هنگامی که چند قرن بر ورود آریاییان به ایران گذشت این قوم اندک اندک به شهر نشینی روی آوردند. در آن روزگار انسان اصلاح گری برخاست و آریاییان را که خواستار ترک خرافات قدیم بودند، به آیین تازه ای دعوت کرد. این پیامبر مصلح که خود را فرستاده خدای خوبی و روشنایی معرفی می کرد، زردشت نام داشت. وی مدعی بود آیین خود را از آهورمزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگی ها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود.زردشتیان به نام هایی چون گبر و مجوسی و پارسی خوانده می شوند. آیین زردشت حدود یک قرن قبل از میلاد مسیح تحول یافت و آن صورت تحول یافته را آیین مزدیسنی می نامند. مزدیسنا در لغت به معنای ستایش مزداست.
سرگذشت زردشت
دانشمندان در مورد وجود تاریخی پیامبر ایران باستان شک دارند، اما بیشتر آنان وجود وی را نفی نمی کنند. زردشت، از واژه «زرثوشتر» (Zarathushtra) می آید که طبق نظریه صحیح تر معادل زرداشتر یعنی دارنده شتر زرد است.نام پدرش پوروشسب یعنی دارنده اسب پیر، نام مادرش دغدو یعنی دوشنده گاو ماده و نام خاندان وی سپیتمه یعنی سپیدنژاد بود. محل برانگیختگی او کوهی نزدیک دریاچه ارومیه بود. بر اساس نظریه مشهور، وی در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمد و در ۶۳۰ قبل از میلاد به پیامبری مبعوث شد. وی در سال ۵۸۳ ق. م. در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.
تعالیم زردشت
در آیین زردشت سه اصل عملی گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک وجود دارد که مانند آن را در ادیان مختلف می یابیم. احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده مشخص ترین ویژگی این آیین است. همچنین آبادانی، کشاورزی، دامداری و شهرنشینی مورد ستایش قرار گرفته است. احترام به حیوانات، هم چنین خوش رفتاری با مردم نیز جای گاهی ویژه دارد. برخی از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سوری و سوگند خوردن به روشنایی چراغ و چیزهای دیگر با تعالیم زردشتی ارتباط دارد.
کتاب اوستا
...
wikifeqh: آیین_زردشت
دانشنامه آزاد فارسی
زردُشت
زردُشت
(یا: زرتشت؛ به اوستایی، زَرَثوشْتْرََه) بنیانگذار دین زردشتی. به نظر متقدّمان به معنای «دارندۀ شتر زرد» یا «دارندۀ شتر پیر» و به نظر محققّان متأخرتر به معنای «شتر زرد» یا «شتر پیر». به زندگی او از دو زوایه می توان نگریست: تاریخی و اسطوره ای.الف. زردشت تاریخی: در مورد زمان او دو نوع دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه سنتی که براساس متون یونانی، پهلوی و عربی است و بر این اساس بین سال های ۶۱۸ یا ۶۲۸ یا ۶۳۰پ م متولد شده و در سال های ۵۴۱ یا ۵۵۱ یا ۵۵۳پ م درگذشته است. دیدگاه دوم، دیدگاه زبان شناختی است که تاریخ زندگی زردشت را بین ۱۴۰۰ تا ۱۰۰۰پ م می داند. در مورد زادگاه زردشت نیز روایات بسیار است و به طور سنتی اهل آذربایجان دانسته می شود؛ اما بررسی های زبان شناختی و متنی نشان می دهد که او باید از اهالی شرق ایران باشد. از این رو، گروهی خوارزم باستانی و گروهی سیستان را موطن زردشت می دانند. آخرین نظریه، او را ساکن درّۀ رودخانۀ کشف رود می داند؛ جایی که امروز به مَزدَوران شهرت دارد و بر سر راه مشهد به سرخس قرار گرفته است. زردشت از خاندان سپیتمان است؛ نام پدرش پوروشسب و نام مادرش دوغدو است. او به تحصیل علوم دینی مشغول گشت و روحانی شد. سه بار ازدواج کرد که تنها نام همسر سوم او «هووی» را می دانیم؛ صاحب سه پسر و سه دختر شد. در۴۰ سالگی به پیامبری رسید، اما چون در موطن خودش پیروان کمی یافت به سرزمین همسایه رفت و دینش را بر گشتاسپ شاه عرضه داشت و او و همسرش دین عرضه شده را پذیرفتند. زردشت در ۷۷سالگی به دست یک تورانی به قتل رسید.
ب. زردشت اسطوره ای: بر این مبنا، اهورامزدا او را به همراه سایر آفریده های مینوی در جهان برین خلق کرد؛ سپس در زمان موعود به شیوه هایی خاص او را در رحم مادر قرار داد. زردشت هنگامی که در شکم مادر بود می درخشید و خانه از روشنی اش نور می گرفت. او پس از تولد به جای گریستن خندید؛ به همین دلیل، دینمردان آن روزگار او را غیر طبیعی دانستند و کوشیدند تا نوزاد را بکشند. آن ها زردشت را در آتش نهادند، اما او نسوخت؛ آن گاه یک بار او را بر سر راه گلۀ گاوها و بار دیگر بر سر راه گلۀ اسب ها نهادند تا لگدمال شود؛ اما حیوانات او را لگد نکردند. آن گاه او را در لانۀ مادّه گرگی فرزند کشته نهادند، اما گرگ صدمه ای به او نرساند. زردشت از سنّ ۳۰سالگی تا ۴۰سالگی هفت بار به هم سخنی امشاسپندان نزد اهورامزدا رفت و دین بهی را از او آموخت و برای جهانیان آورد. او را سه بار آزمودند تا راستگویی اش محقق شود. یک بار مجبور شد از آتش رد شود؛ بار دوم رویِ گداخته بر سینه اش ریختند و بار سوم شکمش را دریدند، اما صدمه ای به او نرسید. نخستین کسی که به او گروید پسرعمویش مدیوماه بود. زردشت به واسطۀ آزار بسیار و یافتن پیروانی اندک شمار، به سرزمین همسایه نزد گشتاسپ رفت. از سقف کاخ او وارد شد، در حالی که در یک دست آتش و در دست دیگر شاخۀ درخت سروی داشت. آتش را در دست های گشتاسپ، جاماسپ و اسفندیار نهاد، اما آن ها را نسوزاند؛ و شاخه را در زمین کاشت که فوراً رویید و سبز شد. گشتاسپ و خاندانش به او ایمان آوردند و بزرگ ترین حامی زردشت شدند. زردشت در حملۀ تورانیان به دست یک تورانی کشته شد.
زردُشت
(یا: زرتشت؛ به اوستایی، زَرَثوشْتْرََه) بنیانگذار دین زردشتی. به نظر متقدّمان به معنای «دارندۀ شتر زرد» یا «دارندۀ شتر پیر» و به نظر محققّان متأخرتر به معنای «شتر زرد» یا «شتر پیر». به زندگی او از دو زوایه می توان نگریست: تاریخی و اسطوره ای.الف. زردشت تاریخی: در مورد زمان او دو نوع دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه سنتی که براساس متون یونانی، پهلوی و عربی است و بر این اساس بین سال های ۶۱۸ یا ۶۲۸ یا ۶۳۰پ م متولد شده و در سال های ۵۴۱ یا ۵۵۱ یا ۵۵۳پ م درگذشته است. دیدگاه دوم، دیدگاه زبان شناختی است که تاریخ زندگی زردشت را بین ۱۴۰۰ تا ۱۰۰۰پ م می داند. در مورد زادگاه زردشت نیز روایات بسیار است و به طور سنتی اهل آذربایجان دانسته می شود؛ اما بررسی های زبان شناختی و متنی نشان می دهد که او باید از اهالی شرق ایران باشد. از این رو، گروهی خوارزم باستانی و گروهی سیستان را موطن زردشت می دانند. آخرین نظریه، او را ساکن درّۀ رودخانۀ کشف رود می داند؛ جایی که امروز به مَزدَوران شهرت دارد و بر سر راه مشهد به سرخس قرار گرفته است. زردشت از خاندان سپیتمان است؛ نام پدرش پوروشسب و نام مادرش دوغدو است. او به تحصیل علوم دینی مشغول گشت و روحانی شد. سه بار ازدواج کرد که تنها نام همسر سوم او «هووی» را می دانیم؛ صاحب سه پسر و سه دختر شد. در۴۰ سالگی به پیامبری رسید، اما چون در موطن خودش پیروان کمی یافت به سرزمین همسایه رفت و دینش را بر گشتاسپ شاه عرضه داشت و او و همسرش دین عرضه شده را پذیرفتند. زردشت در ۷۷سالگی به دست یک تورانی به قتل رسید.
ب. زردشت اسطوره ای: بر این مبنا، اهورامزدا او را به همراه سایر آفریده های مینوی در جهان برین خلق کرد؛ سپس در زمان موعود به شیوه هایی خاص او را در رحم مادر قرار داد. زردشت هنگامی که در شکم مادر بود می درخشید و خانه از روشنی اش نور می گرفت. او پس از تولد به جای گریستن خندید؛ به همین دلیل، دینمردان آن روزگار او را غیر طبیعی دانستند و کوشیدند تا نوزاد را بکشند. آن ها زردشت را در آتش نهادند، اما او نسوخت؛ آن گاه یک بار او را بر سر راه گلۀ گاوها و بار دیگر بر سر راه گلۀ اسب ها نهادند تا لگدمال شود؛ اما حیوانات او را لگد نکردند. آن گاه او را در لانۀ مادّه گرگی فرزند کشته نهادند، اما گرگ صدمه ای به او نرساند. زردشت از سنّ ۳۰سالگی تا ۴۰سالگی هفت بار به هم سخنی امشاسپندان نزد اهورامزدا رفت و دین بهی را از او آموخت و برای جهانیان آورد. او را سه بار آزمودند تا راستگویی اش محقق شود. یک بار مجبور شد از آتش رد شود؛ بار دوم رویِ گداخته بر سینه اش ریختند و بار سوم شکمش را دریدند، اما صدمه ای به او نرسید. نخستین کسی که به او گروید پسرعمویش مدیوماه بود. زردشت به واسطۀ آزار بسیار و یافتن پیروانی اندک شمار، به سرزمین همسایه نزد گشتاسپ رفت. از سقف کاخ او وارد شد، در حالی که در یک دست آتش و در دست دیگر شاخۀ درخت سروی داشت. آتش را در دست های گشتاسپ، جاماسپ و اسفندیار نهاد، اما آن ها را نسوزاند؛ و شاخه را در زمین کاشت که فوراً رویید و سبز شد. گشتاسپ و خاندانش به او ایمان آوردند و بزرگ ترین حامی زردشت شدند. زردشت در حملۀ تورانیان به دست یک تورانی کشته شد.
wikijoo: زردشت
پیشنهاد کاربران
زَردُشت:
گونه های گوناگونی دارد:
زَرتُشت - زَردُشت - زَرد تُشت - زَردِشت - زَرد هِشت - زَراتُشت - اَشو زَرتُشت - سِپَنتمان زَرتُشت
.
در اوستا: زَرَثُشترَ ( 𐬰𐬀𐬭𐬀𐬚𐬎𐬱𐬙𐬭𐬀 - Zaraϑuštra )
... [مشاهده متن کامل]
پارسی میانه ( پهلوی سنگ نوشته ای ) : زَرَهوشت ( 𐭦𐭫𐭲𐭥𐭱𐭲، Zarhušt )
مانوی: زَردرَوشت ( Zrdrwšt )
سُریانی ( شاخه ای از آرامی باستان ) : زَرادُشت ( Z ( a ) rādušt )
معرب ( عربی شده ) : زَرَادُشْت یا زَرَادَشْت
در یونانی: زُورُئَستریس ( Ζωροάστρης - Zōroastrēs )
.
نگرش پژوهشگران فَرَنگی ( خارجی ) درباره معنی زرتشت:
دیوگنس لائرتیوس ( دیوژن لائرتیوس یا دینون یونانی ) ، برتراند راسل ( کاسل ) ، دُهارله بلژیکی، گرن آلمانی، اشپیگل آلمانی:
ستاره ( اوستایی: اَستَرَه ) زَرّین و درخشان
.
بارتولومه، مری بویس، اِئوژِن بُرونوف، ویندشمن آلمانی، فِرارش مولر، هارلز فرانسوی:
دارنده شتر درخشان ( اوستایی: اَشتَرَه - مانند: اَشتَرکا: شترمرغ ) یا دارنده شتر زردرنگ
.
در مینو ( معنی ) آن بسیار ناسازگاری ( اختلاف ) هست یا وجود دارد ولی چیزی که پژوهشگران غربی به آن نگرش نداشتند واژه ای از "دل" هست که در اوستا: زَرَزدیشت و زَرتُشت از آن گرفته شده است!
( ( در زبان شناسی به آن ناهمگونی همخوانی می گویند:
همخوان "د" گاهی به همخوان "ت" دگرگون می شود؛چون، همجوار یکدیگر و هر دوی آن ها در یک جایگاه اَدا می شوند:
دندانی لثه ای و انسدادی هست، "د" واکدار و "ت" بی واک است!
زردشت >>> زرتشت ) )
.
زَرَزدیشتَ ( zarazdišta ) : دل بستن، عاشق شدن، دلداده، مِهروَرز
واژه اوستایی - نام پسرانه
.
زَرَز: زَرنَه یا زَر - به اوستایی: قلب یا دِل!
.
دیشت: پسوند همراهی و دارندگی اوستایی
.
اَ: حالت مفعولی مَعه یا بایی ( instrumental )
.
معنی: عاشق پیشه، عاشق کُش، دلبند، دلکش، طناز، لَوَند، معشوق، جانان، دلارام، دل شکر!، دلبر، دلربا، دلفریب، عشوه گر، کرشمه گر، فریبنده، دلنشین، گیرا، کاریزما! -
دل گُنده و دریا دل، مهربون، مِهروَرز، بخشنده، دست و دل باز، خوش برخورد، گُشاده رو -
دوست داشتنی، خواستنی، عزیز دل، نازنین، نورچشمی!، عزیز دُرّ دانه ( عزیز دُرّ دونه ) ، سوگلی -
بامزه، شیرین، بانمک، تو دل برو - خوشمزه، جیگر، خوشمل!
.
.
بخشی از بند1 آبان یشت:
mraot ahurō mazda spitamāi zarathushtrāi, yazaēsha - mē - hīm spitama zarathushtra yam aredvīm sūram anāhitam
معنی: اهورامزدا به سِپَنتمان زرتشت ( تبارمند بخشنده ) فرمود:
برای من[اهورامزدا] ای سِپَنتمان زرتشت ( سِپَنتایِ دلرُبا ) ، اردویسوره آناهیتا را بِسِتای ( ستایش کن )
.
گُزیده های زادِسپَرَم، فرگرد ( فصل ) 18، بند3:
ud �zardušt�guft kū:
kē wēnišn az man abāz gīrēd, nē warzēd ān ī man tarsagāhīh
معنی: و زردشت گفت که:
"کسی که روی از من باز گیرد ( به من نگاه نکند یا ندید بگیرد ) ، مرا احترام نورزد ( خوار شمرده است ) "
گونه های گوناگونی دارد:
زَرتُشت - زَردُشت - زَرد تُشت - زَردِشت - زَرد هِشت - زَراتُشت - اَشو زَرتُشت - سِپَنتمان زَرتُشت
.
در اوستا: زَرَثُشترَ ( 𐬰𐬀𐬭𐬀𐬚𐬎𐬱𐬙𐬭𐬀 - Zaraϑuštra )
... [مشاهده متن کامل]
پارسی میانه ( پهلوی سنگ نوشته ای ) : زَرَهوشت ( 𐭦𐭫𐭲𐭥𐭱𐭲، Zarhušt )
مانوی: زَردرَوشت ( Zrdrwšt )
سُریانی ( شاخه ای از آرامی باستان ) : زَرادُشت ( Z ( a ) rādušt )
معرب ( عربی شده ) : زَرَادُشْت یا زَرَادَشْت
در یونانی: زُورُئَستریس ( Ζωροάστρης - Zōroastrēs )
.
نگرش پژوهشگران فَرَنگی ( خارجی ) درباره معنی زرتشت:
دیوگنس لائرتیوس ( دیوژن لائرتیوس یا دینون یونانی ) ، برتراند راسل ( کاسل ) ، دُهارله بلژیکی، گرن آلمانی، اشپیگل آلمانی:
ستاره ( اوستایی: اَستَرَه ) زَرّین و درخشان
.
بارتولومه، مری بویس، اِئوژِن بُرونوف، ویندشمن آلمانی، فِرارش مولر، هارلز فرانسوی:
دارنده شتر درخشان ( اوستایی: اَشتَرَه - مانند: اَشتَرکا: شترمرغ ) یا دارنده شتر زردرنگ
.
در مینو ( معنی ) آن بسیار ناسازگاری ( اختلاف ) هست یا وجود دارد ولی چیزی که پژوهشگران غربی به آن نگرش نداشتند واژه ای از "دل" هست که در اوستا: زَرَزدیشت و زَرتُشت از آن گرفته شده است!
( ( در زبان شناسی به آن ناهمگونی همخوانی می گویند:
همخوان "د" گاهی به همخوان "ت" دگرگون می شود؛چون، همجوار یکدیگر و هر دوی آن ها در یک جایگاه اَدا می شوند:
دندانی لثه ای و انسدادی هست، "د" واکدار و "ت" بی واک است!
زردشت >>> زرتشت ) )
.
زَرَزدیشتَ ( zarazdišta ) : دل بستن، عاشق شدن، دلداده، مِهروَرز
واژه اوستایی - نام پسرانه
.
زَرَز: زَرنَه یا زَر - به اوستایی: قلب یا دِل!
.
دیشت: پسوند همراهی و دارندگی اوستایی
.
اَ: حالت مفعولی مَعه یا بایی ( instrumental )
.
معنی: عاشق پیشه، عاشق کُش، دلبند، دلکش، طناز، لَوَند، معشوق، جانان، دلارام، دل شکر!، دلبر، دلربا، دلفریب، عشوه گر، کرشمه گر، فریبنده، دلنشین، گیرا، کاریزما! -
دل گُنده و دریا دل، مهربون، مِهروَرز، بخشنده، دست و دل باز، خوش برخورد، گُشاده رو -
دوست داشتنی، خواستنی، عزیز دل، نازنین، نورچشمی!، عزیز دُرّ دانه ( عزیز دُرّ دونه ) ، سوگلی -
بامزه، شیرین، بانمک، تو دل برو - خوشمزه، جیگر، خوشمل!
.
.
بخشی از بند1 آبان یشت:
mraot ahurō mazda spitamāi zarathushtrāi, yazaēsha - mē - hīm spitama zarathushtra yam aredvīm sūram anāhitam
معنی: اهورامزدا به سِپَنتمان زرتشت ( تبارمند بخشنده ) فرمود:
برای من[اهورامزدا] ای سِپَنتمان زرتشت ( سِپَنتایِ دلرُبا ) ، اردویسوره آناهیتا را بِسِتای ( ستایش کن )
.
گُزیده های زادِسپَرَم، فرگرد ( فصل ) 18، بند3:
ud �zardušt�guft kū:
kē wēnišn az man abāz gīrēd, nē warzēd ān ī man tarsagāhīh
معنی: و زردشت گفت که:
"کسی که روی از من باز گیرد ( به من نگاه نکند یا ندید بگیرد ) ، مرا احترام نورزد ( خوار شمرده است ) "
که در اصل طبق گفته های مردم روستای مغان می گویند روستای
فرشه در اصل روستای فرشته بوده است که بعد ها تغییر جغرافیای و مکانی یافته
فرشه در اصل روستای فرشته بوده است که بعد ها تغییر جغرافیای و مکانی یافته
و لازم به ذکر است زادگاه زردشت پیغمبر در مغان بوده است
در اندیشه های حافظ که خوش گفته :
به عشق '۱'سجاده رنگین گرت پیر مغان'۳ گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها '۲'
زیر نویس
... [مشاهده متن کامل]
۱ ) به می بعضی نسک ها اصلش عشق بوده عشق به خدا در نماز
۲ ) سوشیانت ( در اوستای کهن روز رستاخیر )
و زنده بودن زردشت و بی خبر نبودن از دنیا
۳ ) روستایی مغان منطقه ای در حوالی کاشمر سمت کوهسرخ نرسیده به روستای نای و فرشه
در اندیشه های حافظ که خوش گفته :
به عشق '۱'سجاده رنگین گرت پیر مغان'۳ گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها '۲'
زیر نویس
... [مشاهده متن کامل]
۱ ) به می بعضی نسک ها اصلش عشق بوده عشق به خدا در نماز
۲ ) سوشیانت ( در اوستای کهن روز رستاخیر )
و زنده بودن زردشت و بی خبر نبودن از دنیا
۳ ) روستایی مغان منطقه ای در حوالی کاشمر سمت کوهسرخ نرسیده به روستای نای و فرشه
زرتشت نام بد و اشاعه گفته نادرست استن
و جز گفتار اهرمنی است و اژی دهاک استن
درستش زردشت است
( از مصدر فارسی استن بودن شدن گشتن گردیدن و باشیدن است لازم به گفتن است که امروزه تمام کلماتی که گفتار هایمان می گویم از دستور و مصدر مرخم عربی است که متاسفانه به علت تهاجم فرهنگی عرب ها و تازی ها و همچنین انگلیسی ها در زبانمان رسوخ کرده است )
... [مشاهده متن کامل]
و جز گفتار اهرمنی است و اژی دهاک استن
درستش زردشت است
( از مصدر فارسی استن بودن شدن گشتن گردیدن و باشیدن است لازم به گفتن است که امروزه تمام کلماتی که گفتار هایمان می گویم از دستور و مصدر مرخم عربی است که متاسفانه به علت تهاجم فرهنگی عرب ها و تازی ها و همچنین انگلیسی ها در زبانمان رسوخ کرده است )
... [مشاهده متن کامل]
زردشت لقب انبیا ادیان ابراهیمی
زردشت در شاهنامه حضرت ابراهیم گفته شده
نبیره سماعیل نیک اختر است که پور ابراهیم پیغمبرست
نهم گفت زردشت پیشین بروی
براهیم پیغمبر راستگوی
زردشت در شاهنامه حضرت ابراهیم گفته شده
نبیره سماعیل نیک اختر است که پور ابراهیم پیغمبرست
نهم گفت زردشت پیشین بروی
براهیم پیغمبر راستگوی
شاید که نام بهتری ( به حقیقت نزدیکتری ) برای این بزرگ �زراختر� باشد: ستاره طلایی. اختر به زبان یونانی شد �استر� ( واژه استرلاب را به نظر بیاوریم ) و زر اختر شد �زورو استر� و سپس �زاراتوسترا�. و زردشت یا زرتشت میتواند برگشت این نام چین و چروک خورده زراختر به زبان فارسی باشد.
نامِ" زردشت" ، زر و دَشت؛ گویند در دیهی در دشت مغان در آذرآبادگان زاده شد، و همه ی پهنه ی این دشتِ پهناور کشتزار گندم بودی، چون آفتاب بر انبوه گندمهایِ زرین فام نور میفشاند دشت را زَر انبان مینمود. و چون زَردَشت را زادگاه در این دشت بود، زَردَشت و آنگه زَردُشت
... [مشاهده متن کامل]
و زَرتُشت گفتند. نیز دیگر فسانه در بابِ " زَرتَشت" گفته اند: زادگاهش در آذرآبادگان، آذر ، آتش و آتش آبادگان بوده و آئین مردم این خطّه بود که آتش در تَشتِ گِرد میافروختند و اسپند در آتشِ رخشان و پاک میپراکندند که پالوده و معطّر کنند هوا را از گزند چشمانِ بداندیش. و این آتشِ زرین فام اندرون تَشت را " زَر تَشت" گفتند، و نامِ آن پیام آورِ نور و پاکی را بر این نهج زَرتَشت نهادند، آنگاه این واژه به زَرتُشت و زَردُشت دیگرگون شد.
... [مشاهده متن کامل]
و زَرتُشت گفتند. نیز دیگر فسانه در بابِ " زَرتَشت" گفته اند: زادگاهش در آذرآبادگان، آذر ، آتش و آتش آبادگان بوده و آئین مردم این خطّه بود که آتش در تَشتِ گِرد میافروختند و اسپند در آتشِ رخشان و پاک میپراکندند که پالوده و معطّر کنند هوا را از گزند چشمانِ بداندیش. و این آتشِ زرین فام اندرون تَشت را " زَر تَشت" گفتند، و نامِ آن پیام آورِ نور و پاکی را بر این نهج زَرتَشت نهادند، آنگاه این واژه به زَرتُشت و زَردُشت دیگرگون شد.
در زبان کوردی زرتشت معنی نمیده
ولی زرثوشتره چرا
زرث یا زرس یا زرش به معنی تودل برو، بانمک، خیلی زیبا، کسی که درحرف و عمل به دل میشینه
وشتره به معنی خوشتر ، بهتر ، زیباتر
زرتشت رو اگر بخوام در یک کلمه معنی کنم برابر فارسی نداره ولی معادل انگلیسی زرتشت جنتلمن میباشد. . .
... [مشاهده متن کامل]
زرتشتیان خود عقیده دارن زرتشت اهل غرب ایرانه
وبا توجه به حقایق تاریخی یعنی هلال حاصلخیز و تمدنهای بین النهرین و. . . . . . . به حقیقت نزدیکتره
در ضمن مزوپوتامیا و زاگرس شتر نداره😂
ولی زرثوشتره چرا
زرث یا زرس یا زرش به معنی تودل برو، بانمک، خیلی زیبا، کسی که درحرف و عمل به دل میشینه
وشتره به معنی خوشتر ، بهتر ، زیباتر
زرتشت رو اگر بخوام در یک کلمه معنی کنم برابر فارسی نداره ولی معادل انگلیسی زرتشت جنتلمن میباشد. . .
... [مشاهده متن کامل]
زرتشتیان خود عقیده دارن زرتشت اهل غرب ایرانه
وبا توجه به حقایق تاریخی یعنی هلال حاصلخیز و تمدنهای بین النهرین و. . . . . . . به حقیقت نزدیکتره
در ضمن مزوپوتامیا و زاگرس شتر نداره😂
با پوزش از حظور خواننده گان گرامی لازم است که اشتباه در متن بالا را اصلاح نمایم :
. . . حدود ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و نه حدود ۱۲ تا ۱۳ هزار سال قبل از . . . . .
. . . حدود ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و نه حدود ۱۲ تا ۱۳ هزار سال قبل از . . . . .
در متن بالا قسمت دوم کلمه Zoroastra یعنی astra را از لحاظ ریشه یابی به بعضی زبان های اروپائی بخصوص زبان یونانی رساندیم و آنرا بصورت آستر به معنای ستاره ترجمه کردیم که در اصل حقیقت ندارد. در حقیت بخش دوم این کلمه هم فارسی است و نه یونانی که میتوان آنرا به صورت زیر نوشت : است را
... [مشاهده متن کامل]
بنابر این کلمه Zoroastra به شکل زیر قابل تفکیک شدن میباشد : Zor o ast ra :
زور او است را.
این عبارت که بطور کامل به زبان فارسی بیان شده است دارای دو معنی می باشد یکی اینکه نیرو به او تعلق دارد و دیگری ، او نیرو می باشد.
بنابراین کلمات Zoroastra و Zarathustra نام نیستند بلکه دو عبارت و یا دو جمله اند که بصورت حکم یا قضاوت و یا نتیجه گیری اندیشه هستی شناسی بیان شده اند و از طریق زبان های اروپایی تلفظ صحیح آنها در قالب دو کلمه حفظ گردیده اند. این کلمات قبل از ارسطو و اسکندر مقدونی و حتا قبل از شکل گیری امپراتوری های ماد و هخامنشی وارد زبان های اروپایی گردیده اند. طوری که پیداست خود ایرانیان به منابعی که این عبارات اعتقادی از طریق آنها بصورت کلمه در زبان هایی اروپائی در آمده اند، دسترسی نداشته اند. نظریه اتمی بودن ماده در بین فلاسفه یونانی ماقبل افلاطون و ارسطو در یکی از همین دو اعتقاد ریشه دارد. این دو اعتقاد و این دو جهان بینی به احتمال نزدیک به یقین از لحاظ قدمت تاریخی اولین نتیجه گیری های اندیشه انسان در مورد هستی و ساختار آن می باشد که ریشه آن از لحاظ برد باستانی و پیشدادی به ماقبل آدم و حوا میرسد که بین اقوام آریایی رسم بوده است. بعضی متون به زبان آلمانی
( ویکی پیدیا ) تاریخ وجودی اقوام آریایی - ایرانی را به ۱۰ تا ۱۱ قرن قبل از میلاد مسیح یعنی حدود ۱۲ تا ۱۳ هزار سال پیش درج نموده و در همان متن شاخه هندی - آریایی را ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح. از این تاریخ نگاری های احتمالی بگذریم سوال این است که چگونه این دو عبارت فارسی که در قالب کلمات زبان های اروپایی بطور دقیق حفظ گردیده اند، با نام زردشت ارتباط پیدا کرده اند. به نظر من این حقیقت یک معمای تاریخی است و تا کنون حل نگردیده است.
... [مشاهده متن کامل]
بنابر این کلمه Zoroastra به شکل زیر قابل تفکیک شدن میباشد : Zor o ast ra :
زور او است را.
این عبارت که بطور کامل به زبان فارسی بیان شده است دارای دو معنی می باشد یکی اینکه نیرو به او تعلق دارد و دیگری ، او نیرو می باشد.
بنابراین کلمات Zoroastra و Zarathustra نام نیستند بلکه دو عبارت و یا دو جمله اند که بصورت حکم یا قضاوت و یا نتیجه گیری اندیشه هستی شناسی بیان شده اند و از طریق زبان های اروپایی تلفظ صحیح آنها در قالب دو کلمه حفظ گردیده اند. این کلمات قبل از ارسطو و اسکندر مقدونی و حتا قبل از شکل گیری امپراتوری های ماد و هخامنشی وارد زبان های اروپایی گردیده اند. طوری که پیداست خود ایرانیان به منابعی که این عبارات اعتقادی از طریق آنها بصورت کلمه در زبان هایی اروپائی در آمده اند، دسترسی نداشته اند. نظریه اتمی بودن ماده در بین فلاسفه یونانی ماقبل افلاطون و ارسطو در یکی از همین دو اعتقاد ریشه دارد. این دو اعتقاد و این دو جهان بینی به احتمال نزدیک به یقین از لحاظ قدمت تاریخی اولین نتیجه گیری های اندیشه انسان در مورد هستی و ساختار آن می باشد که ریشه آن از لحاظ برد باستانی و پیشدادی به ماقبل آدم و حوا میرسد که بین اقوام آریایی رسم بوده است. بعضی متون به زبان آلمانی
( ویکی پیدیا ) تاریخ وجودی اقوام آریایی - ایرانی را به ۱۰ تا ۱۱ قرن قبل از میلاد مسیح یعنی حدود ۱۲ تا ۱۳ هزار سال پیش درج نموده و در همان متن شاخه هندی - آریایی را ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح. از این تاریخ نگاری های احتمالی بگذریم سوال این است که چگونه این دو عبارت فارسی که در قالب کلمات زبان های اروپایی بطور دقیق حفظ گردیده اند، با نام زردشت ارتباط پیدا کرده اند. به نظر من این حقیقت یک معمای تاریخی است و تا کنون حل نگردیده است.
در بعضی از زبانهای اروپایی ( آلمانی و انگلیسی ) نام زرتشت به صورت زیر نوشته شده اند :
Zoroastra و Zarathustra
در کلمه اولی زُرو به زبان فارسی امروز به معنای زوردار و یا نیرومند میباشد و آسترا در بعضی زبانهای اروپایی معنی ستاره است. بنابر این روی هم رفته این نام میتواند به معنای ستاره نیرومند و یا خورشید تابان باشد.
... [مشاهده متن کامل]
کلمه دوم یک عبارت را بیان میکند بصورت :
Zarath, ust , ra
به فارسی : ذرات اوست را
که میتواند دو معنی داشته باشد: همه ذرات یا اجزای کائنات مال او هستند یا به او تعلق دارند و معنی دوم اینکه او از ذرات تشکیل یافته است.
ضمیر او میتواند اشاره به خداوند باشد، هم به عنوان خالق و دارنده ذرات و هم ساخته شده از ذرات.
گاتهای زرتشت به احتمال بسیار قوی خدایان می باشد و نه سروده ها. به زبان انگلیسی خداوند به شکل God ( گاد ) نوشته میشود و به زبان آلمانی بصورت Gott ( گات ) . از طرف دیگر قدیمی ترین شکل کلمه ای خدای قوم یهود به صورت های زیر نوشته میشوند : Jahweh ,
Jahwe و Jhwh.
میتوان نتیجه گرفت که اگر نام خدا بزبان انگلیسی و آلمانی از نام خدای قوم یهود اقتباس و یا استخراج شده بوده باشند، باید هر دو با حرف J شروع میشدند. لذا به احتمال قریب به یقین این دو نام در این دو زبان از گات های زرتشت ریشه لغوی خودرا دریافت نموده اند. بنابراین سروده های زرتشت میتواند قدمت تاریخی طولانی تری از باور های قوم یهود داشته باشد و تا قبل از پیدایش نوح ریشه دوانده باشد. تقلیل دادن خدایان چندگانه آریایی و یا پیشدادی که هم مرد و هم زن بوده اند، به دو خدای اهورامزدا و اهریمن در آن عصر دور دست بزرگترین قدمی بوده است که در جهت وحدت توسط زر تشت برداشته شده است. اگر زرتشت پس از ابراهیم به ظهور رسیده بوده باشد و از آیین او تاثیر پذیرفته باشد، آنگاه زرتشت تعداد خدایان را به یک خدای واحد ابراهیمی تقلیل میداد. لذا بت شکنی ابراهیم حرکتی بوده است از سمت زرتشت به سمت یگانگی خدایان.
عدد ۱۷ و ۵ گویا توسط پیامبر اسلام از آیین زرتشت اقتباس شده باشد. ۱۷ رکعت نماز در پنج گاه شبانه روز ، شبیه سروده های ۱۷ گانه بخش اول اوستا میباشند و ۵ بار برگزاری نماز شبیه به ۵ گاه سروده ها ( ۱۷ سرود با ۵ آهنگ مختلف ) .
بعد از پیامبر اسلام در واقعه کربلا به عدد ۷۲ تن شهیدان دشت کربلا مواجه میشویم که مارا به یاد ۷۲ هات های مزدیسنا می اندازد. این اقتباسات شاید به این دلیل صورت گرفته باشد که توجه پیروان پارسی آیین زرتشت به سوی دین پیامبر اسلام عطف گردد و آنهم از راه دعوت .
Zoroastra و Zarathustra
در کلمه اولی زُرو به زبان فارسی امروز به معنای زوردار و یا نیرومند میباشد و آسترا در بعضی زبانهای اروپایی معنی ستاره است. بنابر این روی هم رفته این نام میتواند به معنای ستاره نیرومند و یا خورشید تابان باشد.
... [مشاهده متن کامل]
کلمه دوم یک عبارت را بیان میکند بصورت :
به فارسی : ذرات اوست را
که میتواند دو معنی داشته باشد: همه ذرات یا اجزای کائنات مال او هستند یا به او تعلق دارند و معنی دوم اینکه او از ذرات تشکیل یافته است.
ضمیر او میتواند اشاره به خداوند باشد، هم به عنوان خالق و دارنده ذرات و هم ساخته شده از ذرات.
گاتهای زرتشت به احتمال بسیار قوی خدایان می باشد و نه سروده ها. به زبان انگلیسی خداوند به شکل God ( گاد ) نوشته میشود و به زبان آلمانی بصورت Gott ( گات ) . از طرف دیگر قدیمی ترین شکل کلمه ای خدای قوم یهود به صورت های زیر نوشته میشوند : Jahweh ,
Jahwe و Jhwh.
میتوان نتیجه گرفت که اگر نام خدا بزبان انگلیسی و آلمانی از نام خدای قوم یهود اقتباس و یا استخراج شده بوده باشند، باید هر دو با حرف J شروع میشدند. لذا به احتمال قریب به یقین این دو نام در این دو زبان از گات های زرتشت ریشه لغوی خودرا دریافت نموده اند. بنابراین سروده های زرتشت میتواند قدمت تاریخی طولانی تری از باور های قوم یهود داشته باشد و تا قبل از پیدایش نوح ریشه دوانده باشد. تقلیل دادن خدایان چندگانه آریایی و یا پیشدادی که هم مرد و هم زن بوده اند، به دو خدای اهورامزدا و اهریمن در آن عصر دور دست بزرگترین قدمی بوده است که در جهت وحدت توسط زر تشت برداشته شده است. اگر زرتشت پس از ابراهیم به ظهور رسیده بوده باشد و از آیین او تاثیر پذیرفته باشد، آنگاه زرتشت تعداد خدایان را به یک خدای واحد ابراهیمی تقلیل میداد. لذا بت شکنی ابراهیم حرکتی بوده است از سمت زرتشت به سمت یگانگی خدایان.
عدد ۱۷ و ۵ گویا توسط پیامبر اسلام از آیین زرتشت اقتباس شده باشد. ۱۷ رکعت نماز در پنج گاه شبانه روز ، شبیه سروده های ۱۷ گانه بخش اول اوستا میباشند و ۵ بار برگزاری نماز شبیه به ۵ گاه سروده ها ( ۱۷ سرود با ۵ آهنگ مختلف ) .
بعد از پیامبر اسلام در واقعه کربلا به عدد ۷۲ تن شهیدان دشت کربلا مواجه میشویم که مارا به یاد ۷۲ هات های مزدیسنا می اندازد. این اقتباسات شاید به این دلیل صورت گرفته باشد که توجه پیروان پارسی آیین زرتشت به سوی دین پیامبر اسلام عطف گردد و آنهم از راه دعوت .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)