داستان زایش زرتشت یک داستان اسطوره ای است.
داستان زایش زرتشت هنگامی به اسطوره وارد شد که در گذر زمان و در اثر از میان رفتن منابع تاریخی در مورد زرتشت، پیروان و مورخانِ پس از وی در بررسی دقیق هویت زرتشت دچار اشتباه شدند. هنوز تاریخ دقیق زایش وی در پرده ای از ابهام قرار دارد و اختلاف نظر مورخان تا چند هزار سال است. همچنین نمی توان آن را به دیدِ معجزه نگاه کرد؛ چرا که بنا به تعالیم زرتشتی معجزه در مزدیسنا وجود ندارد.
در مورد سال زاده شدن زرتشت چند تاریخِ متفاوت در نوشتارهای مورخین دیده می شود: ۶۶۰ پیش از میلاد ، ۱۷۶۸ پیش از میلاد و ۶۶۰۰ پیش از میلاد.
از دیدگاه زرتشتیان، زاده شدن زرتشت بدین گونه بوده:
شش هزار سال از آنروز که اهریمن به جنگ با هرمزد آغاز کرده بود گذشته بود و در این مدت، اهریمن دو بار با ( آفات و دیوان و تاریکی و بیماری و درد و نیاز و خشم و دروغ ) به جهان هورمزد کمین زده و آب و خاک و گیاه و حیوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد برای رهایی ازین آفت ها، زرتشت را به این گیتی فرستاد و دین و آیینهای خود را به او سپرد تا مردمان را به سوی نیکی راهبری کند و جهان را به راستی و پاکی و آبادانی از شر و بدیِ اهریمن آزاد گرداند تا پیروزی هورمزد به انجام برسد. در پایان آن سه هزار سال، ( رستاخیز ) خواهد شد و بدی و زشتی و ناپاکی از میان برخواهد خاست و دست اهریمن تا ابد از دامان آفریدگان اهورامزدا کوتاه خواهد شد و جهان، پاک و فرِ نخستین را باز خواهد یافت.
بنابر گفتارهای زرتشتی، برای زادن زرتشت سه چیز از جهان بالا بهم پیوست: نخست، فرهٔ زرتشت که فروغ و شکوه ایزدی بود، دوم روان بود و سوم، تن. اینک بهترست به تشریح هریک ازین سه عنصر و چگونگی همگون شدن آن ها برای زایش زرتشت پرداخته شود.
فرهٔ زرتشت را اهورا مزدا از «روشنایی بیکران» که در «سپهر ششم» بود بنا کرد و از آنجا به خورشید و از آنجا به ماه و از آنجا به سپهر ستارگان که در زیر سپهر ماه بود، فرود آورد. از «سپهر ستارگان»، فرهٔ زرتشت به آتشگاه خاندان «فِراهیم روان زُیش» فرود آمد. از آن پس، آتشگاه فراهیم بدون نیازمندی به چوب و هیمه، پیوسته و با فروغ بسیار می سوخت. فراهیم نیای زرتشت شد و فرهٔ زرتشت از آتشگاه خانه در وجود زن فراهیم که فرزندی را آبستن بود داخل شد. پس از چندی زن فراهیم دختری به دنیا آورد که نامش را «دغدوا» یا «دغدو» گذاردند. دغدوا همچون دیگر کودکان رشد می کرد و چون فرهٔ ایزدی را در وجود خود داشت چون چراغ می درخشید و نور می پراکند. از دیگر سو، اهریمنان که از زادن زرتشت بیم داشتند، وسیله انگیختند تا فراهیم و دیگر مردمان گمان کنند که دغدوا از این رو آنچنان می درخشد که با جادوگران راه دارد. پس فراهیم فریب خورد و دغدوا را از خانه و قبیلهٔ خویش راند. دغدوا در مسیر آوارگی خود به قبیلهٔ «سپیتمان» رسید و در خانهٔ سرور قبیله فرود آمد. پس از چندی دغدو با «پوروشَسپ»، فرزند رئیس قبیله ازدواج کرد. بدین گونه بود که فرهٔ زرتشت از خاندان فراهیم به خاندان سپیتمان و پوروشسپ، پدر زرتشت رسید.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان زایش زرتشت هنگامی به اسطوره وارد شد که در گذر زمان و در اثر از میان رفتن منابع تاریخی در مورد زرتشت، پیروان و مورخانِ پس از وی در بررسی دقیق هویت زرتشت دچار اشتباه شدند. هنوز تاریخ دقیق زایش وی در پرده ای از ابهام قرار دارد و اختلاف نظر مورخان تا چند هزار سال است. همچنین نمی توان آن را به دیدِ معجزه نگاه کرد؛ چرا که بنا به تعالیم زرتشتی معجزه در مزدیسنا وجود ندارد.
در مورد سال زاده شدن زرتشت چند تاریخِ متفاوت در نوشتارهای مورخین دیده می شود: ۶۶۰ پیش از میلاد ، ۱۷۶۸ پیش از میلاد و ۶۶۰۰ پیش از میلاد.
از دیدگاه زرتشتیان، زاده شدن زرتشت بدین گونه بوده:
شش هزار سال از آنروز که اهریمن به جنگ با هرمزد آغاز کرده بود گذشته بود و در این مدت، اهریمن دو بار با ( آفات و دیوان و تاریکی و بیماری و درد و نیاز و خشم و دروغ ) به جهان هورمزد کمین زده و آب و خاک و گیاه و حیوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد برای رهایی ازین آفت ها، زرتشت را به این گیتی فرستاد و دین و آیینهای خود را به او سپرد تا مردمان را به سوی نیکی راهبری کند و جهان را به راستی و پاکی و آبادانی از شر و بدیِ اهریمن آزاد گرداند تا پیروزی هورمزد به انجام برسد. در پایان آن سه هزار سال، ( رستاخیز ) خواهد شد و بدی و زشتی و ناپاکی از میان برخواهد خاست و دست اهریمن تا ابد از دامان آفریدگان اهورامزدا کوتاه خواهد شد و جهان، پاک و فرِ نخستین را باز خواهد یافت.
بنابر گفتارهای زرتشتی، برای زادن زرتشت سه چیز از جهان بالا بهم پیوست: نخست، فرهٔ زرتشت که فروغ و شکوه ایزدی بود، دوم روان بود و سوم، تن. اینک بهترست به تشریح هریک ازین سه عنصر و چگونگی همگون شدن آن ها برای زایش زرتشت پرداخته شود.
فرهٔ زرتشت را اهورا مزدا از «روشنایی بیکران» که در «سپهر ششم» بود بنا کرد و از آنجا به خورشید و از آنجا به ماه و از آنجا به سپهر ستارگان که در زیر سپهر ماه بود، فرود آورد. از «سپهر ستارگان»، فرهٔ زرتشت به آتشگاه خاندان «فِراهیم روان زُیش» فرود آمد. از آن پس، آتشگاه فراهیم بدون نیازمندی به چوب و هیمه، پیوسته و با فروغ بسیار می سوخت. فراهیم نیای زرتشت شد و فرهٔ زرتشت از آتشگاه خانه در وجود زن فراهیم که فرزندی را آبستن بود داخل شد. پس از چندی زن فراهیم دختری به دنیا آورد که نامش را «دغدوا» یا «دغدو» گذاردند. دغدوا همچون دیگر کودکان رشد می کرد و چون فرهٔ ایزدی را در وجود خود داشت چون چراغ می درخشید و نور می پراکند. از دیگر سو، اهریمنان که از زادن زرتشت بیم داشتند، وسیله انگیختند تا فراهیم و دیگر مردمان گمان کنند که دغدوا از این رو آنچنان می درخشد که با جادوگران راه دارد. پس فراهیم فریب خورد و دغدوا را از خانه و قبیلهٔ خویش راند. دغدوا در مسیر آوارگی خود به قبیلهٔ «سپیتمان» رسید و در خانهٔ سرور قبیله فرود آمد. پس از چندی دغدو با «پوروشَسپ»، فرزند رئیس قبیله ازدواج کرد. بدین گونه بود که فرهٔ زرتشت از خاندان فراهیم به خاندان سپیتمان و پوروشسپ، پدر زرتشت رسید.
wiki: زایش زرتشت