پارسی را باید از پهلویان ( سره ایرانیان ) اموخت بنگریم رکاب و ردیف را چه گویند
سخنور گوید
پا بنه سر پایلم بشی پس ترگم
خوی دار دلبرم کرد جونه مرگم
پایل/پادَل=رکاب
تَرک/ترگ=ردیف
خوی=عرق
... [مشاهده متن کامل]
دار=قد هیکل
-
پاد/پای ( چون مود و موی، زاد و زای. سره آن پاد است ) انچه پایه و پویه بر انست و تن بر ان آن پاید و پوید
در پارسی پهلوی د پس از واکه به ی گردد و به گویش دگر ل گردد
بدین گونه پاد پای گشته و پاده پایه و پله
رکاب=پادگ/پایگ/پایه/پادل/پایل/پله/پایَدو/پایگه/پاجَه/اسپاره/اسباره/اسواره/پایرند ( پای اورند )
پای بر پایل نهادم بر نشستم دیزه را
تیز کردم بهر کین جستن همه انگیزه را
-
پا به پای اورند نه بر شو بر ان اسب بلند
-
پا بنه در پایگه بر شو بر ان اسب کهر
-
پا بنه بر پله زین بر نشین و تیز ران
-
پا به اسپاره نهادم برنشستم دیزه را
-
پای بر پاجَه نهادم بر نشینم اسپ را
تا گریزان در گذارم دلبر ناچسپ را
-
پای بر پادَل نهادم بر نشینم اسپ را
تا روم در پی بدست آرم دل ناچسپ را
-
پا به پایل بر نه و برشو بر ان اسب بلند
-
پای بر اسپاره نه ای ماه بر باره نشین
دوست عزیز هرچه در شاهنامه امده پارسی نیست شوربختانه بسیاری در شاهنامه دست بردند و واژگان پارسیش را به عربی برگردانده اند و بسیاری هم بیتهای بیخود بدان افزوده اند باری در شاهنامه اندکی واژگان عربی نیز است واژگانی چون رکاب کتاب شراب خراب قباب کباب سراب خطاب اصلشان رکب کتب شرب خرب قبب کبب سرب خطب است و ربطی به اب پارسی ندارد کباب پارسی اش تباهه است
... [مشاهده متن کامل]
یک خراب داریم پارسی است و ان از دو واژ ساخته شده خر یعنی گل لجن و لای و آب که در هر پارسی است
رکاب: جاپایی؛ پایی؛
در گویش بهبهان
رکاب: پایه دو ( Payedoo ) گفته میشود
دکتر کزازی در مورد واژه ی " رکاب" می نویسد : ( ( گونه ای از پیاله، پیالهٔ هشت پهلوی دراز. ) )
( ( دَرْ دِه رکابِ مَی! که شعاعش، عنانْ زنان
بر خنگِ صبح، برقع ِ رعنا برافکند ) )
( رخسار صبح ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۷۲، ص ۲۸۱. )
رکاب را اسپره و سپر و اسپار و سپار و پایه هم گویند
رک دگرگونه لگ است و رکاب یا لگاب به معنی جای پا است .
از اونجایی که فردوسی این واژه را بکار برده ، شاید ایرانی است نه عربی ، به ویژه که پسوند ایرانی ( اب ) هم دارد ، مانند خراب ، شراب ( شر یا سر هماخانواده با سرکه است )
حلقه فلزی در دو طرف زین اسب که سوار پا در آن می گذارد
رکاب به معنی پادری دوچرخه
رُکّاب در عربی به معنی مسافران
اوزَنگی �zəngi معادل ترکی رکاب است.
آیاغی یئردن اوزَن
رکاب می زند
دوچرخه را می راند
در زبان پارسی " وهنگ " بجای رکاب کاربرد داشته که در پی آلایش زبانی واژه رکاب تازی فراگیر شده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)