روکو و برادرانش ( به ایتالیایی: Rocco e i suoi fratelli ) فیلمی ایتالیایی - فرانسوی محصول سال ۱۹۶۰ میلادی به کارگردانی لوکینو ویسکونتی است. داستان فیلم در میلان می گذرد و دربارهٔ زندگی خانواده ای است که از جنوب ایتالیا به شمال ایتالیا که صنعتی است، مهاجرت می کنند.
ستارگان فیلم آلن دلون، رناتو سالواتوری، آنی ژیراردو و کلودیا کاردیناله هستند.
فیلم نامه دربارهٔ یک خانواده روستایی ایتالیایی است که به شمال و میلان ایتالیا توسط مادرشان مهاجرت می کنند.
داستان:
فیلم با روایتِ داستانِ روکو و برادرش پیش می رود و هر بار به یکی از آن ها می پردازد. اینکه چرا اسم فیلم «روکو و برادرانش» است و مثلاً «چیرو و برادرانش» یا «سیمون و برادرانش» نیست، دلیلی بسیار واضح دارد؛ فیلم دربارهٔ روکوست؛ یک انسان معصوم، خوب و فرشته صفت، و چه کسی بهتر از آلن دلون برای این نقش؟ دلون با آن چهرهٔ معصوم، زیبا و سر به زیر، در نقش روکو، یکی از بهترین بازی های عمرش را انجام می دهد، همچنان که سایر بازیگران هم. روکو مانند یک فرشته، می چرخد و گناه و عذاب و ترسِ اطرافیانش را به جان می خَرَد. او از عشقش، نادیا، می گذرد تا برادرش، سیمون، او را تصاحب کند و در نهایت هم نادیا به دست همین سیمون کشته می شود و البته روکو آنقدر خوب است که حتی در این حالت هم، باز قصد ندارد سیمون را به پلیس لو بدهد و جلوی چیرو را هم که می خواهد پلیس را خبر کند، می گیرد. روکو حتی حاضر می شود با آن اندام لاغر و کوچک خودش، برود توی رینگِ مشت زنی و مشت بخورد تا با پول حاصل از قراردادی که با باشگاه بسته، قرض سیمون برادرش را بدهد. روکو جُورِ همه را به دوش می کشد و شاید همین، دلیلی باشد بر بیراهه رفتن سیمون. چیرو در پایان داستان، به کوچک ترین برادر خانواده یعنی لوکا، دربارهٔ روکو می گوید که: «روکو زیادی بخشنده بود. » و شاید او درست بگوید. شاید بخشندگی زیادِ روکو باعث انحطاط سیمون شده است؛ تدوین موازی لحظهٔ مشت خوردن های روکو در رینگ و لحظهٔ کشته شدن نادیا توسط سیمون، در القای این حس بسیار تأثیرگذار و کوبنده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفستارگان فیلم آلن دلون، رناتو سالواتوری، آنی ژیراردو و کلودیا کاردیناله هستند.
فیلم نامه دربارهٔ یک خانواده روستایی ایتالیایی است که به شمال و میلان ایتالیا توسط مادرشان مهاجرت می کنند.
داستان:
فیلم با روایتِ داستانِ روکو و برادرش پیش می رود و هر بار به یکی از آن ها می پردازد. اینکه چرا اسم فیلم «روکو و برادرانش» است و مثلاً «چیرو و برادرانش» یا «سیمون و برادرانش» نیست، دلیلی بسیار واضح دارد؛ فیلم دربارهٔ روکوست؛ یک انسان معصوم، خوب و فرشته صفت، و چه کسی بهتر از آلن دلون برای این نقش؟ دلون با آن چهرهٔ معصوم، زیبا و سر به زیر، در نقش روکو، یکی از بهترین بازی های عمرش را انجام می دهد، همچنان که سایر بازیگران هم. روکو مانند یک فرشته، می چرخد و گناه و عذاب و ترسِ اطرافیانش را به جان می خَرَد. او از عشقش، نادیا، می گذرد تا برادرش، سیمون، او را تصاحب کند و در نهایت هم نادیا به دست همین سیمون کشته می شود و البته روکو آنقدر خوب است که حتی در این حالت هم، باز قصد ندارد سیمون را به پلیس لو بدهد و جلوی چیرو را هم که می خواهد پلیس را خبر کند، می گیرد. روکو حتی حاضر می شود با آن اندام لاغر و کوچک خودش، برود توی رینگِ مشت زنی و مشت بخورد تا با پول حاصل از قراردادی که با باشگاه بسته، قرض سیمون برادرش را بدهد. روکو جُورِ همه را به دوش می کشد و شاید همین، دلیلی باشد بر بیراهه رفتن سیمون. چیرو در پایان داستان، به کوچک ترین برادر خانواده یعنی لوکا، دربارهٔ روکو می گوید که: «روکو زیادی بخشنده بود. » و شاید او درست بگوید. شاید بخشندگی زیادِ روکو باعث انحطاط سیمون شده است؛ تدوین موازی لحظهٔ مشت خوردن های روکو در رینگ و لحظهٔ کشته شدن نادیا توسط سیمون، در القای این حس بسیار تأثیرگذار و کوبنده است.
wiki: روکو و برادرانش