روهان
فرهنگ اسم ها
معنی: نیک سیرت و پارسا، زاهدان دین زرتشت را گویند، مرکب از روه به معنای سیرت نیک + پسوند نسبت
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم فارسی
دانشنامه عمومی
روهان (سرزمین میانه). روهان ( روچاند، Rochand در بان سینداری ) یک پادشاهی در سرزمین میانی در مجموعه داستان های جی. آر. آر. تالکین است. این سرزمین بیشتر چمن زار است که گاهی به آن «دریاهای چمن» هم گفته می شود این ویژگی باعث می شود در این سرزمین اسب فراوان باشد، عبارت روچ، roch در زبان سینداری به معنی اسب است.
در شمال غرب گاندور که از متحدانش است قرار دارد. کمی دورتر در سمت شمال غرب موردور از متصرفات سائورون است. ساکنان این سرزمین، روهیریم نام دارند که بیشتر به چوپانی و کشاورزی مشغولند و به دلیل اسب هایی که پرورش می دهند و نیروی سواره نظام مشهورند. روهان سرزمین سوارکاران ماهر نیز نام دارند.
مرزهای روهان به قرار زیر است:
• شمال: جنگل فانگورن، رودهای آندوئین و لیم لایت و بلندی های امین مویل قرار دارد البته مرز روهان بعداً تا لوتلورین کشیده می شود.
• شرق: دهانهٔ رود انودلو ( یا رود انت ها ) و رود گلاهیر که گاندور را از روهان جدا کرده است.
• جنوب: کوه های سپید
• غرب: رودهای آدورن و آیزن قرار دارد جایی که روهان با آیزنگارد هم مرز می شود و سرزمین دانلندینگز. در ناحیهٔ غرب کوه های مه آلود و کوه های سپید در فاصلهٔ کمی به هم می رسند که این فاصلهٔ کوچکی که بین کوه ها قرار دارد به رخنهٔ روهان معروف است.
پایتخت روهان، ادوراس است که بر روی تپه ای در درهٔ کوه های سپید قرار دارد. تالار طلایی شاه روهان در همین جا قرار دارد. پیش از آنکه شهر ادوراس ساخته شود، پایتخت روهان در آلدبرگ قرار داشت. در رمان دو برج، ادوراس جایی است که آراگورن، گیملی، لگولاس و گندالف با تئودن ملاقات می کنند.
درست پیش از دروازه های روهان، گورپشته ها قرار دارد که بارگاه شاهان روهان است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر شمال غرب گاندور که از متحدانش است قرار دارد. کمی دورتر در سمت شمال غرب موردور از متصرفات سائورون است. ساکنان این سرزمین، روهیریم نام دارند که بیشتر به چوپانی و کشاورزی مشغولند و به دلیل اسب هایی که پرورش می دهند و نیروی سواره نظام مشهورند. روهان سرزمین سوارکاران ماهر نیز نام دارند.
مرزهای روهان به قرار زیر است:
• شمال: جنگل فانگورن، رودهای آندوئین و لیم لایت و بلندی های امین مویل قرار دارد البته مرز روهان بعداً تا لوتلورین کشیده می شود.
• شرق: دهانهٔ رود انودلو ( یا رود انت ها ) و رود گلاهیر که گاندور را از روهان جدا کرده است.
• جنوب: کوه های سپید
• غرب: رودهای آدورن و آیزن قرار دارد جایی که روهان با آیزنگارد هم مرز می شود و سرزمین دانلندینگز. در ناحیهٔ غرب کوه های مه آلود و کوه های سپید در فاصلهٔ کمی به هم می رسند که این فاصلهٔ کوچکی که بین کوه ها قرار دارد به رخنهٔ روهان معروف است.
پایتخت روهان، ادوراس است که بر روی تپه ای در درهٔ کوه های سپید قرار دارد. تالار طلایی شاه روهان در همین جا قرار دارد. پیش از آنکه شهر ادوراس ساخته شود، پایتخت روهان در آلدبرگ قرار داشت. در رمان دو برج، ادوراس جایی است که آراگورن، گیملی، لگولاس و گندالف با تئودن ملاقات می کنند.
درست پیش از دروازه های روهان، گورپشته ها قرار دارد که بارگاه شاهان روهان است.
wiki: روهان (سرزمین میانه)
پیشنهاد کاربران
رُهبان، روهان، رُهان ( rōhān ) - نام پسرانه
واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) -
( ( پس واژه رُهبان از رَه ( راه ) نمیاد و پارسی است:
روه، پسوند نگهبانی بان: نگهبان و جانپاسِ روح ) )
نام پهلوانی در جنگ اشکانیان و یونانیان ( جنگ باختَر، باکتَر ) که به پیروزی اشکانیان انجامید و امپراطوری کوشانی با رشادت های کانیشکا ( کانیش! ) پا گرفت!
... [مشاهده متن کامل]
همچنین این واژه فَرنامی ( لقبی ) بود که به اَسورنان ( اوستایی: هورِستارام ) و روحانیون زرتشتی ساسانی می دادند!
چون، باور داشتند کسی که به این جایگاه می رسد باید دارای هو ( سرشت، ذات ) نیک باشد!
روه: پس از دِوارَد ( یورش ) تازیان ( اعراب ) به گونه روح درآمده است! -
فطرت، سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ و بوی خدایی، هو ( هولس ) !
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! ) -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
الف و نون ( ان ) : در اینجا جمع نیست و صفت فاعلی است: حالت تاکیدی و چگونگی را نشان می دهد، به مانند: گریان، شادان، خندان، شتابان، لرزان، غرّان، پرّان، بُرّان، تابان، نگران ( از سِتاک نگریستن ) ، فروزان ( از سِتاک افروختن ) ، شایان ( از سِتاک شایستن ) ، خَرامان ( از سِتاک خرامیدن ) ، چَمان ( از سِتاک چَمیدن ) و. . .
معنی: سرشت خوب ( هومَت: پندار نیک ) ، نژاد والا، گوهره ی چشمگیر و تماشایی -
تبار نیک، نیک نژاد، گوهره ی گیرا و جذاب، خانواده نیک و دلگرم ( امیدوار )
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد، پارسا ، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن ) -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار!
( ( آن را با واژه رَهان یکی ندانید:
نام پسرانه، نام پهلوانی در داستان سمک عیّار
از واژه رها و آزاد میاد:
وارسته، آزاده، لاهوتی -
دل گُنده و دریا دل، بامرام، جوانمرد، رادمرد، بخشنده، دست و دل باز! -
خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی -
ثروت، دارایی، مال و مَنال، پولدار -
توانایی، نیرومندی، فرمانروایی، پادشاهی -
رستگاری، کامیابی، پیروزی، کامروایی، کامرانی، خوشبختی، نیکبختی ) )
واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) -
( ( پس واژه رُهبان از رَه ( راه ) نمیاد و پارسی است:
روه، پسوند نگهبانی بان: نگهبان و جانپاسِ روح ) )
نام پهلوانی در جنگ اشکانیان و یونانیان ( جنگ باختَر، باکتَر ) که به پیروزی اشکانیان انجامید و امپراطوری کوشانی با رشادت های کانیشکا ( کانیش! ) پا گرفت!
... [مشاهده متن کامل]
همچنین این واژه فَرنامی ( لقبی ) بود که به اَسورنان ( اوستایی: هورِستارام ) و روحانیون زرتشتی ساسانی می دادند!
چون، باور داشتند کسی که به این جایگاه می رسد باید دارای هو ( سرشت، ذات ) نیک باشد!
روه: پس از دِوارَد ( یورش ) تازیان ( اعراب ) به گونه روح درآمده است! -
فطرت، سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ و بوی خدایی، هو ( هولس ) !
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! ) -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
الف و نون ( ان ) : در اینجا جمع نیست و صفت فاعلی است: حالت تاکیدی و چگونگی را نشان می دهد، به مانند: گریان، شادان، خندان، شتابان، لرزان، غرّان، پرّان، بُرّان، تابان، نگران ( از سِتاک نگریستن ) ، فروزان ( از سِتاک افروختن ) ، شایان ( از سِتاک شایستن ) ، خَرامان ( از سِتاک خرامیدن ) ، چَمان ( از سِتاک چَمیدن ) و. . .
معنی: سرشت خوب ( هومَت: پندار نیک ) ، نژاد والا، گوهره ی چشمگیر و تماشایی -
تبار نیک، نیک نژاد، گوهره ی گیرا و جذاب، خانواده نیک و دلگرم ( امیدوار )
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد، پارسا ، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن ) -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار!
( ( آن را با واژه رَهان یکی ندانید:
نام پسرانه، نام پهلوانی در داستان سمک عیّار
از واژه رها و آزاد میاد:
وارسته، آزاده، لاهوتی -
دل گُنده و دریا دل، بامرام، جوانمرد، رادمرد، بخشنده، دست و دل باز! -
خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی -
ثروت، دارایی، مال و مَنال، پولدار -
توانایی، نیرومندی، فرمانروایی، پادشاهی -
رستگاری، کامیابی، پیروزی، کامروایی، کامرانی، خوشبختی، نیکبختی ) )
در جواب اون سمیرا خانوم چرا دروغ میگی. من اهل اشنویه هستم 16سالمه متولد 1385میخوای عکس شناسناممو بفرستم اونجا اسم روهان حک شده. اگه اولینه پس چرا اسم من قبل تر از تو تو ثبت و احوال ثبت شده ها؟
روهان دقیقا چه جوری تلفظ میشه؟
واو وسطش کشیده ست یا نه
roohan ?
rohan?
واو وسطش کشیده ست یا نه
اسم پسرای من ماهان و روهان هستش اسم قشنگیه
اسم خواهر زاده های من رادمان روهان هست دوقل ان و چهر روز دیگه میان یعنی ۲۷مهر ۱۴۰۱
روهان به معنی نیک سیرت پارسا بلند مرتبه هست. پسر من سال۸۹ به دنیا اومد وا ما این اسم و انتخاب کردیم ثبت احوال اسم و نمیزاشت و ما با بدبختی و التماس کردن مجبورشون کردیم اسم و بزارن. یعنی اولین نفر که اسمش تو ایران ثبت شد پسر من بود. رئیس ثبت احوال استعلام گرفت میگفت این اسم ثبت نشدهو قبول نمیکرد
اسم پسرم روهانه دوماهشه ب معنی سیرت نیک وپارسا
ثروتمند و خوشبخت
نیکسیرت
معنیش پاک سرشته، اسم پسرمو گذاشتم روهان، چون هم خیلی قشنگه هم معنی خوبی داره. به شما هم پیشنهاد میکنم
روحان به معنی بد؟ روهان که میشه نیکو سرشت نیک سیرت دارای باطن پاک و روحان هم میشه اصل وجود گوهر درون و وجودی که منبع احساس انسانه و دارای تقدس مربوط به روح . به نظرم هردو باطن و وجود رو دربر دارن و دارای معنی نیک و خوبی هستن
روهان
اسم روهان به دو صورت نوشته میشه وهر کدوم یه معنی مختلف دارن.
روحان:به معنی بد.
روهان:به معنی خوب
روحان:به معنی بد.
روهان:به معنی خوب
معنی این اسم نیک سیرت و پارسا
واین اسم رو خیلی دوست دارم چون اسم پسر داییم که تازه یک ساله شده 😍😘
واین اسم رو خیلی دوست دارم چون اسم پسر داییم که تازه یک ساله شده 😍😘
نیک سیرت و پارسا - زاهدان دین زرتشت را گویند - مرکب از روه به معنای سیرت نیک + پسوند نسبت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)