روهام

فرهنگ اسم ها

پیشنهاد کاربران

نام برادر من رهام هست
سلام من پرهام هستم
من به تازگی می خواهم صاحب برادر شوم چنان آن را رهام بگذارم
رهام برای من به معنی عشق است
روهام یا رُهام از رهایی میاید و یک پرنده شکست ناپذیر است. پرنده ای که رها و آزاد است.
نام رها واقعا زیباست ساده و پر مفهوم
رهام یعنی پهلوان کوچولوی بابا. . . من فدای شیر کوچولوی خودم بشم و فدای همه پسرا گلمون که اسمشون رهام است
رهام زیباترین اسم پسرونه
شکست ناپذیر
شراب ناب
خوشحالم رهام اسم پسر منه، امسال کلاس اول شده.
رهام یعنی عشق ، رهام یعنی نفس ، رهام یعنی زندگی ، رهام یعنی آرامش ، رهام یعنی پرنده شکست ناپذیر ، رهام یعنی نم نم باران، بابا فدای پسر خوبم رهام بشم
یعنی آرامش
رهام 💜: شکست نا پذیر
. .
رها: آزاد🖤
اسم یکی از پهلوانان ک در شاهنامه فردوسی بوده و اسمی قشنگی هم هست
شراب مقدس در زمان حضرت هخامنش و در شادی
پرنده شکست ناپذیر
زنده باد ایران دروود به ایرانو ایرانی اصیل
رهام یعنی زندگی یعنی وجود یعنی یعنی آرامش
رهام یعنی پرنده شکست ناپذیر😊💞💜

اسم خودم نادره اسم یکی از پسرهام پرهامه و اسم پسرم که چند روز دیگه به دنیا میاد روهام هست. . . خوشحالم از اینکه از اسمهای ایرانی برای فرزدانم استفاده کردم. . . . زنده باد ایران و ایرانی
پرنده شکست ناپذیر هستم

قراربشه اسم پسرعزیزم خیلی اسم قشنگ وبامعنی هست
به سختی سنگ مر مر
پرنده شکست ناپذیر ، اسم پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاوس
رهام یعنی عشق واقعی پرنده ی شکست ناپذیر و مهم ترین رهام هادیان یک خواننده واقعی
رهام یعنی عشق یعنی زندگی یعنی شراب ناب یعنی پرنده شکست ناپذیر در آخر یعنی رهام هادیان ♥♥♥♥♥♥♥
پرنده شکست ناپذیر❤❤
روهام =روحم ، اسم نوه پسری مه، چندروز دیگه
بدنیا میاد، میشه ؛�روهام عشقی مهربان�بامید
خدا.
رها کننده
تو یک فیلم نمی دونم چرا اسم دختر رو گذاشتن روهام اخه وقتی یک اسم پسرونه است
رهام یعنی شکست ناپذیر نم نم باران
رهام:نم نم باران، قطرات باران، باران روشن، رها، آزاد ، پرنده ای که شکست نمیخورد ، پرنده شکست ناپذیر ، عدد بسیار، پسر گودرز در شاهنامه و سردار ایرانی ، شراب ناب
مشتقات اسم رهام: روهام
رئو هام: رهام
...
[مشاهده متن کامل]

( رئو نوعی گیاه که از ان شراب میگرفتند و هخامنشیان از آن در جشن مهرگان و غسل دادن نوزاد استفاده میکردند )

پرنده شکست تاپذیر ، شراب ناب، عدد بسیار ، یکی از پهلوانان در شاهنامه فردوسی
مهربان آرامش روح
پرنده ی شکست ناپذیر. . قطره ی باران
نامیکی از پادشاهان
رهام یعنی پسرم
رهام یعنی با اباهت و غیر قابل پشبینی . وداشتن نام به این زیبایی حتما یه افتخاره. . . . . . . @
رهام ینی نفس
پرنده شکست ناپذیر نسل بلوچان

رهام یعنی رها ، آزاد، نم نم باران ، پرنده شکست ناپذیر

رهام صدای نم نم باران ، شکست ناپذیر
رهام به معنی پرنده شکست ناپذیر
اکثر مردم خیال میکنند این نام دخترانه است
باید این ابهام رفع بشه
به معنی پرنده آهنین یا پرنده شکست ناپذیر
زندگی
معنای قطره باران هم میدهد
باران روشن
رها شده
رئو : رایومند . صاحب نظر
هام : همه . کل
روهام : صاحب نظر کل . همه چیز دان
شجاع و دلیر
قطرات زیبای باران
محکم و قوى
رهاننده
شکست ناپذیر♥
شراب شاهانه ( کهن )
پرنده شکست ناپذیر
شاهان
قوی - شجاع - دلیر
روهام همان رُهام که در پارسی بدون اعراب رهام نوشته می شود
، از پهلوانان ایرانی شاهنامه فردوسی از نسل کشوادیان یا گودرزیان است. رُهام پسر گودرز و نوه کشواد زرین کلاه و همچنین پدر فرهاد بود، وی از سرداران بهرام گور در جنگ با خاقان چین بود ، و در جنگهای با تورنیان و خاقان چین و جنگهای خونخواهیی سیاوش و جنگهای رستم شرکت میکرد واز دوران کیکاووس تا اوائل پادشاهی لهراسب نام او در شاهنامه می آید.
برای مثال در پادشاهی کی کاووس و رفتن او به مازندران می خوانیم:
خبر شد به طوس و به گودرز وگیو
به رُهام و گرگین و گردان نیو
که دستان به نزدیک ایران رسید
درفش همایونش آمد پدید
او همراه کاووس و دیگر پهلوانان به مازندران رفت و گرفتار شد تا رستم آنان را رهانید. در جنگهایی هم که به خونخواهی سیاوش انجام شد حضور داشت. از کارهای مهم او کشتن بارمان تورانی در جنگ دوازده رخ است. *[۱]
در شاهنامه رُهام به همراه بسیاری دیگر از پهلوانان پس از عروج کیخسرو به آسمان در توفان برف ناپدید می شود.
معنی واژه
1 - به معنای پرنده ای که شکارچی نیست، پرنده شکست ناپذیر .
2 - عدد بسیار.
3 - شراب با شکوه .
نظر به توصیف شراب دوستی و باده پرستی رهام ، نام وی مرکب از رئو ( با شکوه در زبان اوستایی که از شاخهٔ شرقی زبانهای ایران باستان است ) و هئومه یا هوم ویا هائوما ( سپندترین و مقدس ترین گیاه نزد ایرانیان و هندوان باستان که از آن شراب مقدسی به همین نام می ساختند که پادشاهان هخامنشی در جشن مهرگان از آن می نوشیدند و میرقصیدند ) ، پیتمه هوم ( هوم/سپیتمه جمشید/ پدر سپیتاک زرتشت/ داماد و ولیعهد آستیاگ ) در پهلوی همان گودرز کشوادگان در در شاهنامه فردوسی است. در شاهنامه فردوسی گودرز کشوادگان به ظن یا از روی اخبار اساطیری کهن صاحب درفش شیر نشان معرفی شده است.
رئو+هوم=رئوهام=رُهام
به ترکی چوان ناله بشنید هوم/ پرستش رها کرد و بگذارد بوم
چنین گفت کاین ناله هنگام خواب/ نباشد مگر بانگ افراسیاب
فردوسی توسی
( منابع : لغت نامه دهخدا، منتهی الارب، ناظم الاطباء، آنندراج، اقرب الموارد ، اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان )
روایات متفرقه
به نظر یوزف مارکوارت خاور شناس سرشناس آلمانی ( در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص84 ) احتمالاً انتساب بنیان رخد به رهام به سبب تشابه دو اسم و براساس اشتقاق عامیانه بوده است.
و همچنین در فرهنگها و تاریخهای متأخر بر اثر نفوذ اساطیر سامی و خلط آن با اساطیر ایرانی کارهای دیگری نیز به رُهام نسبت داده شده است. خلاصهٔ آن در زیر می آید:
۱ - رُهام نام پسر گودرز است و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب شاهنشاه ایران معزز بوده از جانب او به حکومت ری و اسپهان ( اصفهان ) تا حدود شوشتر و اهواز ممتاز شد و حکمرانی همدان را به داریوش فارسی داده و او را بر سر پادشاهان کلدانیون که در بابل تا ارمن و عمان حکمران بودند فرستاد. وی بلشازار حاکم را کشت و آن ولایت را مسخر کرده و به حکم شاه سلطنت بابل تا بیت المقدس به وی مفوض شد. چون لهراسب به سعی دانیال دین موسوی داشت و رعایت بنی اسرائیل می نمود از نو بیت المقدس و مسجد الاقصی را آباد کرد و خرابیهای بخت النصر را تعمیر نمود. *[۲] رهام از شجاعان گیتی بود و ذر زمان کیخسرو جنگهای مردانه نمود. †
۲ - رهام نام قهرمان آذربایجانی است که از خاندان اصیل ایرانی بوده است نژادش به کیانیان باز میگردد . و اسعدی گرگانی در منظومه ویس ورامین می گوید :
ز هر شهری سپه داری و شاهی/ز هر مرزی پری رویی و ماهی
گزیده هر چه در ایران بزرگان/از آذربایگان وز ری و گرگان
چو بهرام و رهام اردبیلی/گشسب دیلمی شاهپور گیلی
۳ - دیگر فرزند نامبردار گودرز «رُهّام» است که در شاهنامه بیشتر؛ با پاژنام «شیر» از وی یاد شده است و طبق منابعی همین پهلوان است که نیای بلوچان است. در یک نامهء کهن پهلوی بنام نامکی شَتریهائی اِیران، که صادق هدایت، نخستین بار، آنرا با نام «نامه شهرستانهای ایرانی» بفارسی ترجمه کرد، و اکنون با همین نام، شناخته می شود، دربارهء رهّام چنین آمده است: «فـت اضتو : ﴽﺪوت جخدغم : ک تﴽﻠو ی ات لاا ﺔ صدغفق ی غفدغ غضل ﴽﻠ اج ت اا وحت خل فدغ ﺋﺒک خدغیو خل تسﻬ ضت اﺑ ﺑاغ ی ات. «شتریستانی رَخوت، رَهامی گوترزان کرت، پَت هان گاس کاش اسپورَچ نَر ( ی ) تور اُوژت، اوش یبْگوخاکان هَچ آنوذ سْتُوْ بکَرت» که ترجمهء آن چنین است: شهرستان رَخوت را رهام گودرزان بساخت، بدان جای که اسپورچ پهلوان تورانی را بکشت و یبغوخاقان را از آنجا ستوه کرد ( بستوهانید ) چون در شاهنامه رهام سازندهء شهرستانهای رُخج و رَخوت فرزند گودرز است، پس بلوچان گرامی فرزندان گودرز کشواد اند، و نژاد از کاوهء آهنگر برافرازندهء درفش کاویان، ( و رهانندهء ایرانیان از ستم یکهزارسالهء بیگانگان ) داراند. و درود بر فرزندان، و شاد؛ روان نیاکان ارجمندشان، که در گسترهء تاریخ ایران همواره نگهبان مرزهای این سرزمین میانهء جهان بوده اند.
منابع:
یوزف مارکوارت خاور شناس سرشناس آلمانی ( در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص84 )
زین الاخبار گردیزی، ویرایش عبدالحی حبیبی، 1363 – رویه های 6 - 305
واژه های بلوچی را از دفتر نخست فرهنگ بلوچی نوشتهء عبدالغفور جهاندیده
«نامه شهرستانهای ایرانی» از صادق هدایت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٥)

بپرس