روضة ماء نهرها سلسال
دوحة سجع طیرها موزون.
سعدی ( گلستان ).
در بلاد عرب روضه های فراوان یافت شود. معروف شان آنها هستند که مضاف واقع شده اند که قریب صدوسی وشش کلمه است و روضة عبارتست از زمینهایی است که بواسطه سیراب شدن ، گیاه و سبزه می رویاند و وقتی که پرگیاه شد حدیقه اش نامند. ( از معجم البلدان ). || گلخانه و گلستان. ( ناظم الاطباء ). || فراهم آمدنگاه آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نیم مشک آب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آب اندک. ( دهار ). آن قدر آب که تک حوض را فراز گیرد. ج ، رَوض. رِیاض. رَیضان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ج ، روضات. ( المنجد ). باقی آب که در حوض بماند. ( مهذب الاسماء ).روضه. [ رَ ض َ / ض ِ ] ( ع اِ ) نوحه سرایی بر مصائب اهل بیت رسول ( ص ) به نثر. مأخوذ از روضةالشهداء تألیف ملاحسین واعظ کاشفی ،مقابل تعزیه که نوحه سرایی به نظم است. ( از یادداشت مؤلف ). ذکر مصیبت حضرت حسین. ملاحسین کاشفی معاصر سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایی در قرن دهم هَ. ق. کتابی در این مورد به نام روضةالشهدا نوشت که در مجالس سوگواری آن حضرت عیناً آن کتاب را برای مردم می خواندند و خوانندگان را روضةالشهدا خوان می گفتند و کم کم روضةالشهداخوان را روضه خوان گفتندی و کلمه روضه را بر ذکر مصیبت اطلاق نمودندی. ( ناظم الاطباء ).
- روضه ماه محرم ؛ مجمعی که در ایام عاشورا در آنجا گرد آمده روضةالشهدا می خوانند و گریه می کنند و ماتم می گیرند.( آنندراج ) :
ما را که ا ز فراق بتان دیده پرنم است
گلگشت باغ روضه ماه محرم است.
اشرف ( از آنندراج ).
|| باغ و مرغزار یعنی سبزه زار. ( غیاث اللغات ). مرغزار. ( صراح اللغة ). باغچه. ( التفهیم ). چمن. چمنزار : گر فراز آیند و شعر اوستادم بشنوند
تا غریزی روضه بینند و طبیعی نسترن.
منوچهری.
رفت سرما و بهار آمد چون طاووس بسوی روضه برون آمد هر محبوس.
منوچهری.
گروهی گفته اند که وی ( روی نیکو )... باران رحمت است که روضه معرفت را تازه گرداند. ( نوروزنامه ).بیشتر بخوانید ...