رود

/rud/

مترادف رود: جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر، جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک، ساز

معنی انگلیسی:
river, stream, flow, watercourse

لغت نامه دهخدا

رود. ( اِ ) رودخانه عظیم و سیال. ( برهان قاطع ) . رودخانه یعنی آب عظیم. ( آنندراج ). نهری که عظیم و جاری باشد. ( غیاث اللغات ). رودخانه. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). نهر عظیم و سیال. ( ناظم الاطباء ). آب جاری فراوان که لفظ دیگر فارسی آن دریا و عربیش نهر و شط است. ( از فرهنگ نظام ). درحدودالعالم آمده : رود بر دو ضرب است یکی طبیعی است و دیگر صناعی ، اما رود صناعی آن است که رودکده های اوبکنده اند و آب بیاورده اند از بهر آبادانی شهری را یا کشت و برز ناحیتی را، و بیشترین رود صناعی خرد بودو اندر او کشتی نتواند گذشتن. و شهر باشد که او را ده رود صناعی است کمتر یا بیشتر، و این آبها اندر خوردن و کشت و برز و گیاه خوارها بکار شود و عدد این رودهای صناعی نه محدود است که اندر آن بهرزمانی زیادت و نقصان افتد. و اما رود طبیعی آن است که آبهایی بودبزرگ که از گداز برف و چشمه هایی که از کوه و روی زمین بگشاید و برود و خویشتن را راه کند و رودکده وی جایی فراخ شود و جایی تنگ ، و همی رود تا به دریایی رسد یا به بطیحه ای. و از این رودهای طبیعی هست که سخت عظیم نیست و آن به آبادانی شهری یا ناحیتی بکار شودچون رود بلخ و رود مرو، و بود که از یک رود طبیعی رودهای بسیار بردارد و بکار شود و آن عمود رود همی رود تا به دریا رسد یا به بطیحه ای چون فرات -انتهی. جریان طبیعی آب را گویند در سطح زمین که از جوبیار بزرگتر و در بستر یا کانال معین و مشخصی جاری باشد. معمولا رودها به اقیانوس یا دریا و یا دریاچه فرومیریزندولی بندرت بعضی از رودها در زمینهای خلل و فرج دار بزیر زمین فرومیروند و در بعضی از سرزمینهای خشک و لم یزرع بخار میشوند و این نوع رودها را «رودهای ضایعشده » گویند. در برخی از نقاط زمین آب رودها در زمین فرومیروند و در طی مسیر خود چند بار در سطح زمین ظاهر و بار دیگر ناپدید میگردند. رودهایی را که دارای بستری با برشهای کامل و شیبی منظم باشد رودهای جوان نامند و رودهای پیر رودهایی را گویند که دره های آن بمرور ایام فرسایش یافته و وسیعتر شده باشد :
تا چون بهار گنگ شد از روی او جهان
دو چشم خسروانی چون رود گنگ باشد.
خسروانی.
بدو گفت مردی سوی رودبار
به رود اندرون شد همی بی شنار.
بوشکور.
سوی رود با کاروانی گشن
زه آبی بدو اندرون سهمگین.
بوشکور.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مجسمه ساز مشهور فرانسوی (و.دیژون ۱۷۸۴- ف.۱۸۵۵م. ) یکی از بزرگترین استادان مکتب نقاشی فرانسهدارای نبوغی ابتکاری و قوی . یکی از بارلیف های طاق نصرت (اتوال ) در پاریس عزیمت داوطلبان در ۱۷۹۲ موسوم به مارسیز ازوست .
نهربسیاربزرگ که پس ازسیردرخشکی داخل دریاشود، روده، زه، زه کمان حلاجی، تارورشته ساز، سازو آواز، فرزند، پسریادختر
( اسم ) مرغ یا گوسفندی که همه موی یا پر او را کنده به روغن بریان کرده باشند .
قصبه در خراسان

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - ساز، ساز زهی . ۲ - سرود.
جامگان (مِ ) (اِمر. ) جِ رود جامه .
(اِ. ) فرزند، پسر یا دختر.
[ په . ] (اِ. ) نهر، جوی .

فرهنگ عمید

۱. لخت، برهنه.
۲. مرغ پَرکَنده.
۳. گوسفند پوست کنده.
نهر بسیاربزرگی که به دریا می ریزد، شط.
۱. سرود، نغمه.
۲. آرشه.
۳. تار و رشته ای که بر روی ساز کشیده می شود.
۴. ساز.
* رود زدن: [قدیمی] ساز زدن.
فرزند پسر یا دختر: زهی دولت مادر روزگار / که رودی چنین پرورد در کنار (سعدی۱: ۴۰ )، خواهی که بر نخیزدت از دیده رود خون / دل در وفای صحبت «رود» کسان مبند (حافظ: ۳۶۲ ).

واژه نامه بختیاریکا

فرزند
رو

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَعْرُجُ: بالا می رود
معنی یَمْشِی: راه می رود
معنی یَذْهَبُ: می رود
معنی تَعْرُجُ: بالا می رود - عروج می کند
معنی تَلَاهَا: دنبالش می رود
معنی تَمْشِی: راه می رود (مؤنث)
معنی یَصَّعَّدُ: به زحمت بالا می رود
معنی یَلِجُ: فرو می رود
معنی یَلِجَ: که فرو رود
معنی غَوَّاصٍ: کسی که تا عمق زیاد زیر آب فرو می رود
معنی سَّاحِلِ: ساحل - کناره دریا یا رود بزرگ
معنی کَانَت: بود (اگر در ترکیب با فعل ماضی دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی بعید می کندو اگر در ترکیب با فعل مضارع دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی استمراری می کند)
معنی کَانُواْ: بودند (اگر در ترکیب با فعل ماضی دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی بعید می کندو اگر در ترکیب با فعل مضارع دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی استمراری می کند)
معنی کُنَّ: آن زنان بودند(اگر در ترکیب با فعل ماضی دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی بعید می کندو اگر در ترکیب با فعل مضارع دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی استمراری می کند)
معنی کُنَّا: بودیم (اگر در ترکیب با فعل ماضی دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی بعید می کندو اگر در ترکیب با فعل مضارع دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی استمراری می کند)
تکرار در قرآن: ۱۴۸(بار)
به فتح (ر) طلب کردن. خواستن در اقرب گوید«راده روداًو ریاداً: طلبه» اراده به معنی قصد از همین ماده است . این کلمه گاهی در جماد به کار رفته مثل در آن قریه دیواری یافتند که می‏خواست بیافتد آن را به پاداشت راغب می‏گوید اراده گاهی با قوّه تسخیری و حسّی است و گاهی با قوّه تسخیری و حسّی است و گاهی با قوّه اختیاری و لذا در جماد به کار رفته مثل «یُریدُ اَنْ یَنْقَصَّ» و گویند: اسب من کاه اراده می‏کند «فرسی یرید التبن» طبرسی فرموده وصف جدار با اراده مجاز است معنایش آن است که نزدیک بود بیافتد و مشرف بر انهدام بود و آن از فصیح کلام عرب است و در اشعارشان زیاد است. شاعر در وصف نیزه خود می‏گوید: «یُریدُ الرُّمْحُ صَدْرَ ابی بَراءِ - وَ یَرْغَبُ عَنْ دِماءِبنی عَقیلٍ» یعنی نیزه سینه ابا براء را می‏خواهد و از خون فرزندان عقیل اعراض می‏کند. آنگاه اشعار دیگری در این زمینه آورده است . و خلاصه آنکه این استعمال معروف است. مراوده از رود به معنی طلب است در مجمع گوید: مراوده خواستن چیزیست با نرمی و مدارا راغب گوید: مراوده آن است که با دیگری در اراده نزاع کنی و قصد کنی آنچه را که او قصد نمی‏کند و یا به‏طلبی چیزی را که او را نمی‏طلبد. در اقرب آن را آن گاه که با «عن» یا «علی» همراه باشد مخادعه و فرقین معنی کرده است . این هر سه قول که نقل شد نزدیک به هم اند . نا گفته نماند مراوده که در آیات 23،26،32،51 سوره یوسف آمده است همه قید «عَنْ نَفْسِهِ» دارند و در آیه 37 قمر آمده . در این دو ایه «عن» آمده ولی «نفسه» ندارد معلوم است که مراوده در قسمت اول درباره نفس یوسف و کام خواستن از او بوده است به خلاف دو آیه بعدی. باید در اینجا سه نکته را یادآوری کنیم اوّل آنکه مفاعله در این آیات برای مبالغه تعلیل است. قاموس و اقرب و المنجمد تصریح کرده‏اند که تعلیل یکی از معانی «عن» است. و آیه . را شاهد آورده‏اند سوم اینکه لازم است مراوده را در آیات فوق به معنی قصد بگیریم که از مصادیق طلب است مثلاً آیه «وَراوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ» را اینطور معنی کنیم: زنیکه یوسف در خانه او بود یوسف را به شدّت قصد کرد به جهت نفس او و کام گرفتن از او «وَلَقَدْراوَدُوهُ عَنْضَیْفِهِ» یعنی لوط را قصد کردند به علت میهمانانش و می‏خواستند آنها را از او بگیرند «قالو سَنُراوِدُ عَنْهُ اَباهُ» یعنی به زودی برای آوردن او پدرش را قصد می‏کنیم و به پیش او می‏رویم. اگر اینطور بگوئیم معنی آیات کاملاً درست و مطابق و مطابق معنای اوّلی کلمه خواهد بود و الحمداللّه . زمخشری و بیضاوی مراوده را رفت و آمد گفته‏اند. و آن به تصریح صحاح و قاموس یکی از معانی «رود» است ولی آنچه ما گفتیم صحیح‏تر و مطابق معنای اوّلی است. و مثلاً در آیه «وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ» رفت و آمد درست نمی‏آید مگر آنکه گفته شود بارها به او مراجعه کرده بوده‏اند * . روید معنی قلیل است چنانکه طبرسی، زمخشری و بیضاوی و دیگران گفته‏اند و آن در آیه صفت مفعول محذوف است یعنی «اَمْهِلْهُمْ اِمْهالاً رُوَیْداً» و آن به تصریح قاموس تصغیر «رود» است. اراده خدا یعنی چه؟ در بسیاری از آیات قرآن از اراده خدا سخن رفته نظیر ، ، ، . و امثال اینها. اراده در بشر چنانکه می‏دانیم توأم با انقلاب و شوق و تغییر فکر و غیره است ولی خداوند ثابت و لا یتغیر است و حتماً اراده خدامثا اراده بشر نیست «تَعالَی اللّهُ عَنْ ذلِکَ عُلُوّاً کَبیراً». در این صورت اینکه می‏گوئیم: خدا اراده فرمود. خدا مرید است یعنی چه؟ تدبّر در آیات قرآن نشان می‏دهد که اراده خدا به معنی حکم و دشتور خداست و حکم و اراده هر دو یکی هستند مثلاً . روشن می‏کند که اراده همان دستور و حکم است که توأم با وقوع خارجی است و اگر مثل اراده و فکر بشری بود «فَلا مَرَدَّ» صحیح نبود بلکه لازم بود گفته شود «اِذا اَوْصَلَ اللّهُ سوء بِقَوْمً فَلا مَرَدَّلَهُ» ایضاً آیه که اراده خدا همان دستور به آن عالم بود که دیوار را مرمّت کرد. دو آیه زیر ، نشان می‏دهد که اراده خدا سابق بر امر خداست ولی باید گفت: که این اعتباری است و گرنه قول. امر و اراده هر سه یکی است. راغب در مفردات گفته: اراده در خدا به معنی حکم و امر است. در المیزان ذیل آیه 40 نحل بعد از بررسی آیات فرموده: با این روش معلوم می‏شود که اراده و حکم خدا هر دو یکی است و آن به حسب اعتبار بر قول و امر مقدّم است . مرحوم مجلسی در بحار (ج 4 ص 137 ط جدید) ذیل حدیث صفوان بن یحیی که خواهد آمد فرموده: اکثر متکلمین امّامیّه بر آنند که اراده خدا همان علم اوست به خیر و نفع و اصلح و متکلمین در خدا جز علم اثبات نمی‏کنند. علّامه طباطبائی در پاورقی آن فرموده: این تصویر اراده ذاتیّه است که عیت ذات می‏باشد (اگر تصویرشان صحیح باشد) و امّا اراده ایکه در اخبار است آن اراده‏ای است که از صفات افعال است مثل رزق و خلق و آن عین موجود خارجی است مثل زید و عمر و زمین و آسمان چنانکه شیخ مفید رحمةاللّه گفته است در نهج البلاغه خطبه 177 فرموده «مُتَکَلِّمٌ لا بِرَوِیَّةٍ. مُریدٌ لا بِهِمَّةٍ. صانِعٌ لا بِجارِحَةٍ» در اصول کافی ج 1 ص 109 باب اراده از صفات فعل است... چند حدیث درباره اراده خدا نقل شده از جمله از صفوان بن یحیی نقل می کند که به امام رضا علیه السلام گفتم: بفرمائید اراده خدا چیست؟ و اراده خلق کدام است؟ فرمود: اراده از خلق تفکّر است و آنچه بعد از تفکّر کرده می‏شود (قصد و فعل در اینجا مصداق اراده‏اند) و امّا از خدا پس اراده خدا ایجاد خداست لاغیر که او تأمل و قصد و فکر نمی‏کند و این صفات از او منتفی است لاغیر که او تأمل و قصد و فکر نمی‏کند و این صفات از او منتفی است و آنهاصفات خلق اند پس اراده خدا فعل است لاغیر به آن می‏گوید: کن فیکون بدون لفظ و بدون تکلم با زبان... عبارت عربی چنین است: و اما من اللّه فارادته احداثه لاغیر ذلک لانه لایروی و لا یهم و لا یتفکّر و هذه الصافات منتفیة عنه و هی من صفات الخلق، فارادة اللّ الفعل لاغیر ذلک یقول له کن فیکون بلا لفظ و لا نطق بلسان و لا همّة و لا کیف لذلک، کما انه لا کیف له. این حدیث و نظائر آن در کافی و بحار چنانکه قبلاً گفته شد موجود است و نیز در توحید صدوق باب 55 ص 344-336 نقل شده است. اینکه امام علیه السلام فرموده اراده خدا با فعل خدا یکی است و آنکه گفته شد اراده خدا حکم خداست. تفاوت ندارد که حکم خدا نیز فعل خداست و می‏توان گقت کع فعل و ایجاد خدا راجع به اراده تکوینی و حکم و دستور راجع به اراده تشریعی است. نا گفته نماند: اراده تکوینی خدا تخلّف‏پذیر است رجوع شود به «شیی‏ء».

دانشنامه عمومی

رود، آبی است روان که از به هم پیوستن آب چند چشمه در دره های کوهستانی به وجود آمده و جریان می یابد تا به دشت ها، دریاچه ها یا دریا ها و اقیانوس ها بریزد.
رودخانه، به بستر و مسیر حرکت «رود» گفته می شود که معمولاً عبارت «رودخانه» با «رود» اشتباه می شود و به جای آن استفاده می شود. [ ۲] رودخانه ها معمولاً در نخستین مرحله در پای کوه ها، تشکیل مخروط افکنه ها را داده و پس از طی مسیری با انباشت مواد آبرفتی خود به توسعهٔ دشت ها کمک می کنند.
واژه رود که یک واژه پارسی پهلوی است به معنی ، آبی است روان که از به هم پیوستن آب چند چشمه در دره های کوهستانی به وجود آمده و جریان می یابد تا به دشت ها، دریاچه ها و یا دریا ها و اقیانوس ها بریزد. رودخانه ها معمولاً در اولین مرحله در پایکوه ها، تشکیل مخروط افکنه ها را داده و پس از طی مسیری با انباشت مواد آبرُفتی خود به توسعه دشت ها کمک می کنند . گاه در برخی از رود های بزرگ در طی مسیر طولانی که دارند، به پیچان رود ها ( مئاند ) برخورد می کنیم که در اثر شیب کم زمین به وجود می آیند. در ادامه زمانی که رود به مصب ( محلی که رود به دریا می ریزد ) می رسد، در دهانهٔ خود دلتا را تشکیل می دهد. بنابراین مخروط افکنه ها در پایکوه ها و دلتا ها در دهانه رود ( مصب ) به وجود می آیند.
در پارسی میانه هم به آن رود گفته می شد. رود را نباید با رودخانه اشتباه گرفت.
الگوی برخی از رودهای بزرگ در طی مسیر طولانی خود پیچان رودی ( مئاندر ) ای است. پیچان رودها در اثر شیب کم، تغییرات دینامیکی جریان و رسوبگذاری شکل می گیرند. در ادامهٔ زمانی که رود به مصب ( محلی که رود به دریا می ریزد ) می رسد، در دهانهٔ خود دلتا را تشکیل می دهد؛ بنابراین مخروط افکنه ها در پای کوه ها و به دور از تغییرات دینامیک دریا شکل می گیرند. اما دلتاها در دهانهٔ رودهای منتهی به خط ساحلی ( مصب ) به وجود می آیند. قاعده دلتاها اغلب تحت تأثیر حرکات آب دریا است و لندفرمهایی مانند خور، تالاب، پیکان ساحلی و سدهای ماسه ای شکل می گیرد. این لندفرمها وجه اصلی تمایز بین دلتا و مخروط افکنه به شمار می روند.
به حجم آبی که در واحد زمان از مقطع عرضی یک رودخانه عبور می کند «دبی» رود گفته می شود که معمولاً آن را به متر مکعب در ثانیه بیان می کنند. مقدار دبی در واقع برابر است با حاصل ضرب سرعت جریان آب در سطح مقطع رودخانه. دبی یک رودخانه در طول سال تغییر می کند و معمولاً در فصل بهار، به علت ذوب یخ و زیاد شدن بارندگی و جاری شدن سیلاب، افزایش می یابد. در ایام گرما سال دبی رودخانه به حداقل می رسد.
عکس رودعکس رودعکس رودعکس رودعکس رودعکس رود

رود (فیلم ۱۹۲۹). رود ( انگلیسی: The River ) فیلمی به کارگردانی فرانک بورزیگی است که در سال ۱۹۲۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به چارلز فارل و ماری دانکن اشاره کرد.
عکس رود (فیلم ۱۹۲۹)

رود (فیلم ۱۹۳۸). «رود» ( انگلیسی: The River ) فیلمی در ژانر مستند است که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد.
عکس رود (فیلم ۱۹۳۸)

رود (فیلم ۱۹۵۱). رود ( انگلیسی: The River ) فیلمی در ژانر درام و رمانتیک به کارگردانی ژان رنوآر است که در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ازموند نایت و آرتور شیلدز اشاره کرد.
عکس رود (فیلم ۱۹۵۱)

رود (فیلم ۱۹۹۷). رود ( چینی: 河流 ) فیلمی به کارگردانی تسای مینگ - لیانگ است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ان هوی اشاره کرد.
عکس رود (فیلم ۱۹۹۷)

رود (فیلم ۲۰۱۱). رود فیلمی ژاپنی به کارگردانی ریویچی هیروکی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به توشی نگیشی اشاره کرد.
عکس رود (فیلم ۲۰۱۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:رودخانه

مترادف ها

stream (اسم)
جریان، نهر، جوی، جماعت، رود، مسیل

flood (اسم)
دریا، سیل، طوفان، رود

river (اسم)
رود، رودخانه

فارسی به عربی

فیضان

پیشنهاد کاربران

واژه ی رود به جز معنی رودخانه و این ها در برخی از گویش ها مانند شیرازی به چَمِ فرزند و جگرگوشه و کودک هست.
مانند نمونه ی واسونک شیرازی که پاسخ مادر به دخترش که عروس شده است می بینیم؛
نَنِه ی جونیم، ننه ی جونیم ( مادر عزیزم ) عاقبت کِردیم جدا
...
[مشاهده متن کامل]

زیر قرآن تو رَدُم کن تا برم دست خدا
چه کنم چه چاره سازم
رود جونیم می برن
دست کنم اورسیش ( کفشش ) درارم
راه دورش نبرن

. Art t�rk dilində ard, arxa, deməkdir. Yuxarıdan enərək axan mənasında
احتمالا واژه ی رود با وا ژه ی" رودرا " نام یکی از خدایان هندو در ارتباط باشد . رودرا ( rurdra ) یعنی وحشتناک ، "غرش کننده" ، به نظر می رسد نام رود در فارسی به معنی غرش کننده ، وحشتناک ، قوی ترین نیرومند، با این واژه ارتباط معنایی داشته باشد . ( باقری )
روده=همان رودِ است ما ه کوچک کردن و تحقیر مثل اعراب که هرچه تصغیر و تحقیر میکند مانند جنس مونث حتی در فعل های کار بردی یک ه به آخر آن اضافه میکند پس ردودِ هما رود کوچک و مجرای سیال اب و غذا و سوخت و ساز غذا در بدن حیوانات است
رود= کودک و دلبند و جنگربند که یا تسلسل والدین یا ادامه نسل و رونده راه والدین است رود=راهی رونده در جاری حال در جویبار و یا رودخانه های بزرگ رود سازی ایران که در قدیم به ساز های کثیر الاوتار چون از روده
...
[مشاهده متن کامل]
گوسفند بر آن میکشیدند مانند چنگ و قانون و سنتور و به ساز عود همه چون صدای بمی لازم داشت رود میگفتند لذا در قدیم که پیچک سنتورو چنگ و قانون فلزی نبود و با پیچک چوب و روطوبت هوا زود کوک واگذار میکرد زه یا تار های بم را از روده و تار های زیر زا از ابریشم می ساختند و لذا آرشه های قدیمی قوم بلوچ از روده بود و به آن هم رود میگفتند بعدا که خراسانیان از موی دم اسب آرشه ساختند غربی ها آرشه های ویلن های سه گانه خود را از الیاف مصنوعی ساختند

واژه ( رود ) در زبانِ اوستایی نیز به دیسه یِ ( اورود ) به چمِ ( رود، آب روان ) بوده است.
پَسگشت ( reference ) :
رویه یِ 293 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
واژه ( رود، روذ ) در زبان اوستایی به چمِ ( روان شدن، روان کردن، جاری بودن، لبریز شدن ) بوده است و در زبان پهلوی ( رود ) به دو چمِ ( 1 - رودخانه2 - ساززهی ) ، ( رودبار ) به چمِ ( کرانه رودخانه ) ، ( رودیگ ) به چمِ ( روده ) ، ( رودیگان ) به چمِ ( روده ها ) بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه یِ 1233 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) و در رویه 72 از ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:

رودرود
از رود که مراد هم از آن است ( عربی )
گاه رود یعنی محل با ارزش و اهمیت
رود به گویش بختیاری یعنی فرزند ، عزیز ، پاره تن و هر چیز یا کس که اهمیت و ارزش دارد و اگر کسی فوت کند نزدیکان متوفی واژه رود را جهت مهم و با ارزش بودن وی بکار می برند مثال میگویند: ای رودم ای همه کسم
رود: دکتر کزازی در مورد واژه ی " رود" می نویسد : ( ( رود که در معنی ساز زهی به کار رفته است، در زبان پهلوی روت rōt بوده است. این واژه همان است که در "" روده " در پهلوی روتیگ rotīg، نیز دیده می شود. از آن، سیم ساز و در پی آن، با مجاز جزء و کل، ساز رود خوانده شده است که این سیم را گاه از روده ی تافته می ساخته اند و گاه از ابریشم تافته. از آن است که ابریشم نیز در معنی سیم ساز به کار برده شده است. نمونه را، در" بریشمْ نواز" که در معنی، برابر است با "رود نواز" ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( بفرمود تا خوان بیاراستند
نشستنگه رود و مَی خواستند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۲. )

به لُری خوزستان و کهکیلویه و بویراحمد رْود یعنی عزیز، ولی تنها برای کسانی بکار می رود که بسیار عزیز باشند و نه به شیوه ی همگانی "عزیزمی" در فارسی. برای فرزند، نوه، برادر و خواهرزاده بکار می رود و کمتر در عاشقی.
رود : [اصطلاح موسیقی ] سازی است قدیمی که نام آن در مکتب و اشعار قدمابسیار آمده و نیز به معنی تارهای ساز می باشد.
جویبار رپدخانه
رود:این کلمه نام خود راازحالت وشکل پیچ وتاب رودخانه گرفته است.
رود در پهلوی روت rōt بوده است.
رود به ترکی: چای
رود همریشه باroadانگلیسی بنظرمی رسدهردو مسیرهستندیکی خاکی ویکی آبی همریشه باarrive وهمریشه باrioپرتغالی یعنی رود.
رود در اصل به چم روان، در جریان بودن مانند سیلان مایعات و معنی دیگر آن که در فارسی سرود و ساز می باشد.
از لحاظ ریشه شناسی و اتیمولوجی رود از ریشه - ser به چم رونده و سیال می باشد که در فارسی باستان rauta یا رود و در اوستا raodhati به چم جریان أب و در سانسکریت rinati می باشد. هم. بشه های رود در انگلیسی rheo , ( مثل ریودوژانیرو ) , stream و rhythm هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان لری بختیاری
به جای فرزند ::رود. رو
می گویند
رو::رود
معنی های زیبای رود در
توصیف مادران لر بختیاری
رود::صاف. شفاف. زلال. عزیز.
دلبند. همه کس. پاره جگر. دودمانم. طایفه ام. پدرم.
...
[مشاهده متن کامل]

مادرم. اجدادم. پاره تن. پهلوان
. شیر. تک. پلنگ. جهانگیر . پری
. فرشته. کاردان. هنرمند.
شاه. جنگجو. سردار.
رودوم خوی ریی کویه::
فرزندم می خواهی برویی کجا
Rod

به معنی روی. این واژه در کتاب حدودالعالم آمده است: سردن شهری است اندر میان دو رود نهاده؛ جایی آبادان و خرم؛ اندر کوه وی معدن رود است. ( ص 136 ) . ولی در کتاب المسالک و الممالک ابن حوقل چنین آمده است: «معدن روی در سردن است که از آن جا به بصره و جاهای دیگر می برند»
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس