واژه ی رود به جز معنی رودخانه و این ها در برخی از گویش ها مانند شیرازی به چَمِ فرزند و جگرگوشه و کودک هست.
مانند نمونه ی واسونک شیرازی که پاسخ مادر به دخترش که عروس شده است می بینیم؛
نَنِه ی جونیم، ننه ی جونیم ( مادر عزیزم ) عاقبت کِردیم جدا
... [مشاهده متن کامل]
زیر قرآن تو رَدُم کن تا برم دست خدا
چه کنم چه چاره سازم
رود جونیم می برن
دست کنم اورسیش ( کفشش ) درارم
راه دورش نبرن
. Art t�rk dilində ard, arxa, deməkdir. Yuxarıdan enərək axan mənasında
احتمالا واژه ی رود با وا ژه ی" رودرا " نام یکی از خدایان هندو در ارتباط باشد . رودرا ( rurdra ) یعنی وحشتناک ، "غرش کننده" ، به نظر می رسد نام رود در فارسی به معنی غرش کننده ، وحشتناک ، قوی ترین نیرومند، با این واژه ارتباط معنایی داشته باشد . ( باقری )
روده=همان رودِ است ما ه کوچک کردن و تحقیر مثل اعراب که هرچه تصغیر و تحقیر میکند مانند جنس مونث حتی در فعل های کار بردی یک ه به آخر آن اضافه میکند پس ردودِ هما رود کوچک و مجرای سیال اب و غذا و سوخت و ساز غذا در بدن حیوانات است
رود= کودک و دلبند و جنگربند که یا تسلسل والدین یا ادامه نسل و رونده راه والدین است رود=راهی رونده در جاری حال در جویبار و یا رودخانه های بزرگ رود سازی ایران که در قدیم به ساز های کثیر الاوتار چون از روده
... [مشاهده متن کامل] گوسفند بر آن میکشیدند مانند چنگ و قانون و سنتور و به ساز عود همه چون صدای بمی لازم داشت رود میگفتند لذا در قدیم که پیچک سنتورو چنگ و قانون فلزی نبود و با پیچک چوب و روطوبت هوا زود کوک واگذار میکرد زه یا تار های بم را از روده و تار های زیر زا از ابریشم می ساختند و لذا آرشه های قدیمی قوم بلوچ از روده بود و به آن هم رود میگفتند بعدا که خراسانیان از موی دم اسب آرشه ساختند غربی ها آرشه های ویلن های سه گانه خود را از الیاف مصنوعی ساختند
واژه ( رود ) در زبانِ اوستایی نیز به دیسه یِ ( اورود ) به چمِ ( رود، آب روان ) بوده است.
پَسگشت ( reference ) :
رویه یِ 293 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
واژه ( رود، روذ ) در زبان اوستایی به چمِ ( روان شدن، روان کردن، جاری بودن، لبریز شدن ) بوده است و در زبان پهلوی ( رود ) به دو چمِ ( 1 - رودخانه2 - ساززهی ) ، ( رودبار ) به چمِ ( کرانه رودخانه ) ، ( رودیگ ) به چمِ ( روده ) ، ( رودیگان ) به چمِ ( روده ها ) بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
چنانکه در رویه یِ 1233 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) و در رویه 72 از ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:
از رود که مراد هم از آن است ( عربی )
گاه رود یعنی محل با ارزش و اهمیت
رود به گویش بختیاری یعنی فرزند ، عزیز ، پاره تن و هر چیز یا کس که اهمیت و ارزش دارد و اگر کسی فوت کند نزدیکان متوفی واژه رود را جهت مهم و با ارزش بودن وی بکار می برند مثال میگویند: ای رودم ای همه کسم
رود: دکتر کزازی در مورد واژه ی " رود" می نویسد : ( ( رود که در معنی ساز زهی به کار رفته است، در زبان پهلوی روت rōt بوده است. این واژه همان است که در "" روده " در پهلوی روتیگ rotīg، نیز دیده می شود. از آن، سیم ساز و در پی آن، با مجاز جزء و کل، ساز رود خوانده شده است که این سیم را گاه از روده ی تافته می ساخته اند و گاه از ابریشم تافته. از آن است که ابریشم نیز در معنی سیم ساز به کار برده شده است. نمونه را، در" بریشمْ نواز" که در معنی، برابر است با "رود نواز" ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
( ( بفرمود تا خوان بیاراستند
نشستنگه رود و مَی خواستند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۲. )
به لُری خوزستان و کهکیلویه و بویراحمد رْود یعنی عزیز، ولی تنها برای کسانی بکار می رود که بسیار عزیز باشند و نه به شیوه ی همگانی "عزیزمی" در فارسی. برای فرزند، نوه، برادر و خواهرزاده بکار می رود و کمتر در عاشقی.
رود : [اصطلاح موسیقی ] سازی است قدیمی که نام آن در مکتب و اشعار قدمابسیار آمده و نیز به معنی تارهای ساز می باشد.
جویبار رپدخانه
رود:این کلمه نام خود راازحالت وشکل پیچ وتاب رودخانه گرفته است.
رود در پهلوی روت rōt بوده است.
رود به ترکی: چای
رود همریشه باroadانگلیسی بنظرمی رسدهردو مسیرهستندیکی خاکی ویکی آبی همریشه باarrive وهمریشه باrioپرتغالی یعنی رود.
رود در اصل به چم روان، در جریان بودن مانند سیلان مایعات و معنی دیگر آن که در فارسی سرود و ساز می باشد.
از لحاظ ریشه شناسی و اتیمولوجی رود از ریشه - ser به چم رونده و سیال می باشد که در فارسی باستان rauta یا رود و در اوستا raodhati به چم جریان أب و در سانسکریت rinati می باشد. هم. بشه های رود در انگلیسی rheo , ( مثل ریودوژانیرو ) , stream و rhythm هستند.
... [مشاهده متن کامل] در زبان لری بختیاری
به جای فرزند ::رود. رو
می گویند
رو::رود
معنی های زیبای رود در
توصیف مادران لر بختیاری
رود::صاف. شفاف. زلال. عزیز.
دلبند. همه کس. پاره جگر. دودمانم. طایفه ام. پدرم.
... [مشاهده متن کامل]
مادرم. اجدادم. پاره تن. پهلوان
. شیر. تک. پلنگ. جهانگیر . پری
. فرشته. کاردان. هنرمند.
شاه. جنگجو. سردار.
رودوم خوی ریی کویه::
فرزندم می خواهی برویی کجا
Rod
به معنی روی. این واژه در کتاب حدودالعالم آمده است: سردن شهری است اندر میان دو رود نهاده؛ جایی آبادان و خرم؛ اندر کوه وی معدن رود است. ( ص 136 ) . ولی در کتاب المسالک و الممالک ابن حوقل چنین آمده است: «معدن روی در سردن است که از آن جا به بصره و جاهای دیگر می برند»
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)