روح پرور

/ruhparvar/

مترادف روح پرور: جانفزا، روانبخش، روح افزا، روحبخش

برابر پارسی: جانفزا، شادی بخش

معنی انگلیسی:
nourishing the spirit, animating, exhilarating

لغت نامه دهخدا

روح پرور. [ پ َرْ وَ ] ( نف مرکب ) هرچیز که روح را پرورش دهد. ( ناظم الاطباء ). آنچه روح را مسرت بخشد. مفرح. شادی بخش. دل انگیز. روح انگیز. روح افزا. روانبخش. پرورنده روح :
هزاران درود و دو چندان تحیت
ز ایزد بر آن صورت روح پرور.
ناصرخسرو.
تیغش نه تیغ صاعقه دشمن افکن است
دستش نه دست معجزه روح پرور است.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
بطاعت هست خورشیدی که نورش روح پرور شد
بهمت هست دریایی که موجش گوهرافشان شد.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
شهری بشکل ارقم با صدهزار مهره
در دیده چون گوزنان تریاق روح پرور.
خاقانی.
کآنجا به از آن عروس دلبر
هستند بتان روح پرور.
نظامی.
یک جهان پرنگار نورانی
روح پرور چو راح ریحانی.
نظامی.
این بوی روح پروراز آن کوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است.
سعدی.
از هرچه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است.
سعدی.
دریغا چنان روح پرور زمان
که بگذشت بر ما چو برق یمان.
سعدی ( بوستان ).
و غنچه روی محنت عضدی از نسیم روح پرور و طرب افزای پیاله بشکفت. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 18 ).
میخانه ای است باغ که گلهاست ساغرش
تر کن دماغ جان ز می روحپرورش.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

هر چیز که روح را پرورش دهد آنچه روح را مسرت بخشد بخشش دل انگیز .

فرهنگ عمید

پرورش دهندۀ روح، آنچه روح را پرورش می دهد، روح افزا.

دانشنامه آزاد فارسی

روح پرور (تهران ح۱۳۱۰ـ ح ۱۳۷۰ش)
خوانندۀ ایرانی ترانه و آوازهای کوچه بازاری. از سابقۀ کار و جزئیات زندگی او اطلاعی در دست نیست. قدرت حنجرۀ او از اولین صفحات که در اوایل دهۀ ۱۳۴۰ پر کرده، تا نوارهای آخری که ناشران بی نام و نشان در لاله زار، از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ به بازار فرستاده اند، حفظ شده است. صدای او هنوز هم از شاخص ترین صداها در این نوع از موسیقی مردمی تهران با لحن هایی از موسیقی عَرَبی است؛ روح پرور از افراد پرطرفدار و پول ساز در دو دهۀ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بود و صدایش در کشورهای حاشیۀ خلیج فارس نیز طرفدارانی داشت.

پیشنهاد کاربران

بپرس