روانشناسی و فقه الحدیث

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] درباره استفاده ای که روانشناسی می تواند از حدیث بکند، و نیز این که چگونه می توانیم از طریق قرآن و حدیث بر غنای علوم انسانی جدید بیفزاییم،می توان به این موارد اشاره کرد:یکی نگاه تحلیلگرانه یا علت یابانه به روایات است که اصولا خصوصیت روانشناس است. کار دومی که روانشناسی می تواند در مورد احادیث و روایات انجام دهد، از طریق تحقیقات میدانی است؛ یعنی با پرسش نامه، مصاحبه، آمارگیری، جمع بندی، و رسیدن به وجوه مشترک. تحقیق میدانی یعنی این که مشکلاتی را که گریبانگیر مردم است پیدا کرده و وجوه اشتراک آنها را در آوریم، بعد آنها را برای درمان، بر حدیث عرضه کنیم. و سومین کاربرد روانشناسی در علم الحدیث، این است که از یک سری کارهای متقنی که در روانشناسی انجام شده و جا افتاده، در فهم آموزه های حدیثی استفاده کنیم.
درباره ارتباط روانشناسی و حدیث و به عبارت دیگر استفاده ای که روانشناسی می تواند از حدیث بکند، و نیز این که چگونه می توانیم از طریق قرآن و حدیث بر غنای علوم انسانی جدید بیفزاییم، باید به چند نکته توجه داشته باشیم:در مورد حدیث و فقه الحدیث، از ارائه تعریف و بحث درباره آنها مستغنی هستیم. به هر صورت، همه ما به عنوان شیعه مسلمان، معتقدیم که اگر ثابت بشود گفتاری از پیشوایان معصوم است و حتی بالاتر و وسیع تر از گفتار، آنچه در تعریف سنت می گویند: قول و فعل و تقریر معصوم (علیهم السّلام) که قطعی الصدور باشد، عدل قرآن کریم است و برای ما حجیت دارد. حدیث اگر حجیت داشته باشد، نه فقط در حوزه مسائل فقه بلکه در همه زمینه ها راهگشای انسان است مثل شناخت خود، هستی و ارتباطش با آنها فقه الحدیث هم به عنوان قسمتی از علوم حدیث، به همین بررسی متن حدیث و دلالات حدیث، عنایت دارد.
درباره علم روانشناسی
بحث ما در این مقاله درباره این است که ما از روانشناسی چه استفاده ای می توانیم بکنیم؟ قبل از ورود به بحث باید ببینیم که روانشناسی چیست؟بخشی از روانشناسی بالینی (که خودش از شاخه های روانشناسی است)، درباره بیماری ها بحث می کند. در حدود بیست شاخه علمی روانشناسی در سطح دکتری در خارج از کشور و پنج رشته در ایران داریم. یکی از این رشته ها روانشناسی بالینی است. روانشناسی بالینی، حیطه های مختلف دارد. یکی از آنها دست اندرکار درمان است. در طبقه بندی بیماری ها، حدود چهارده یا پانزده نوع بیماری هست و اتفاقا آن بیماری ای که روانشناسان، کمتر به آن می پردازند، بیماری حادی مثل جنون است که در اصطلاح علمی به آن، شیزوفرنی یا اسکیزوفرنی می گویند. درمان بیماری هایی که ما به آنها «روانپریشی» می گوییم، در قلمرو روان پزشکان است، نه روانشناسان؛ برای این که فرد روانپریش، باید دارو درمانی شود یا بستری بشود و تحت کنترل باشد. روانشناسی، اصولا قلمروش بیماری های حاد نیست؛ ولی برای پیشگیری یا برای کمک کردن به خانواده بیمار و بیشتر در محدوده بهداشت روانی و پیشگیری از بیماری ها و اختلالات خفیفی که از طریق روان درمانی و نه دارو درمانی جواب داده می شود (مثل اضطراب و افسردگی و وسواس و ترس ها و مسائلی از این قبیل)، کاربرد دارد و این هم قسمتی از روانشناسی بالینی است که خود (همان طور که گفتیم)، یکی از رشته های بیستگانه ای است که الآن در حوزه روانشناسی مطرح است و اشتباه است که ما تصورمان از کار روانشناس و روانشناسی، فقط بررسی اختلالات، آن هم از نوع حاد و مثلا غیر قابل درمانش باشد. حالا به توضیح درباره روانشناسی می رسیم.
← کتاب زمینه روانشناسی
حالا برگردیم به بحث درباره حدیث. ببینیم ما در حدیث پژوهی یا فقه الحدیث، از روانشناسی چه استفاده ای می توانیم ببریم. به نظر می رسد سه استفاده می توانیم بکنیم.
← نگاه تحلیلگرانه به روایات
...

پیشنهاد کاربران

بپرس