انسان گرایی مکتبی در روانشناسی است. انسان گرایان و هستی گرایان هر دو به معنی زندگانی می اندیشند. خودآگاهی در مرکز جست وجوی انسان گرایان برای پیدا کردن معنای زندگی قرار دارد. اصطلاح انسان گرایی معنی های بسیار و تاریخچه ای طولانی دارد. نظریهٔ انسان گرایی در دهه های ۱۹۶۰ - ۱۹۵۰ و در پاسخ به روانکاوی و الگوهای رفتارگرایی، به نیروی سوم روانشناسی آمریکا تبدیل شد. روانکاوی انسان را اسیر تعارض های ناهشیار می داند و رفتارگرایی بر این باور است که انسان به واسطهٔ محیط شکل می گیرد. اما انسان گرایی، انسان و خودآگاهی را در مرکز توجه می داند و باور دارد که اشخاص حق آزادی، خودشکوفایی و رفتار اخلاقی دارند. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
• اراده ی آزاد
• خودآگاهی
• رشد و کمال
• خودشکوفایی
• رفتار اخلاقی
• خلاقیت
• توانمندی های بالقوه و بالفعل انسانی[ ۴]
با توجه به اینکه روانشناسان متعددی در حوزه ی روانشناسی انسان گرایانه فعالیت کرده اند و نظریه های متفاوت و متنوعی هم ارائه کرده اند، نمی توان یک پروفایل یکسان در مورد ماهیت انسان را به همه ی آنها نسبت داد. [ ۵]
با این حال شاید تصویر زیر، تا حدی تصویر کلی ماهیت انسان در نظریه های روانشناسی انسان گرا را ترسیم کند:
.
به عبارتی می توان گفت:
روانشناسی انسان گرا، الزاماً بر اراده ی مطلقاً آزاد اصرار نمی کند. اما معتقد است مکاتب گذشته، سهم جبر را بیش از آنچه که باید در نظر گرفته اند.
همچنانکه نقش وراثت را انکار نمی کند. اما برای تربیت سهم بیشتری قائل می شود. [ ۶]
ویژگی ها و صفات فراگیر میان انسان ها را هم می پذیرد. اما بر این باور است که هر کس می تواند تا حد زیادی خود را از دیگران متمایز کند. به شرط آنکه برای رشد و خودشکوفایی تلاش کند.
در کل، می توان روانشناسی انسان گرا را به عنوان مکتبی در نظر گرفت که نسبت به انسان، خوش بین است.
گوردون آلپورت، آبراهام مزلو، کارل راجرز و ویکتور فرانکل را جزو مطرح ترین روانشناسان انسان گرا در نظر می گیرند؛ اگر چه بسیاری از روانشناسان معاصر و متأخر دیگر را هم می توان در این مکتب طبقه بندی کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• اراده ی آزاد
• خودآگاهی
• رشد و کمال
• خودشکوفایی
• رفتار اخلاقی
• خلاقیت
• توانمندی های بالقوه و بالفعل انسانی[ ۴]
با توجه به اینکه روانشناسان متعددی در حوزه ی روانشناسی انسان گرایانه فعالیت کرده اند و نظریه های متفاوت و متنوعی هم ارائه کرده اند، نمی توان یک پروفایل یکسان در مورد ماهیت انسان را به همه ی آنها نسبت داد. [ ۵]
با این حال شاید تصویر زیر، تا حدی تصویر کلی ماهیت انسان در نظریه های روانشناسی انسان گرا را ترسیم کند:
.
به عبارتی می توان گفت:
روانشناسی انسان گرا، الزاماً بر اراده ی مطلقاً آزاد اصرار نمی کند. اما معتقد است مکاتب گذشته، سهم جبر را بیش از آنچه که باید در نظر گرفته اند.
همچنانکه نقش وراثت را انکار نمی کند. اما برای تربیت سهم بیشتری قائل می شود. [ ۶]
ویژگی ها و صفات فراگیر میان انسان ها را هم می پذیرد. اما بر این باور است که هر کس می تواند تا حد زیادی خود را از دیگران متمایز کند. به شرط آنکه برای رشد و خودشکوفایی تلاش کند.
در کل، می توان روانشناسی انسان گرا را به عنوان مکتبی در نظر گرفت که نسبت به انسان، خوش بین است.
گوردون آلپورت، آبراهام مزلو، کارل راجرز و ویکتور فرانکل را جزو مطرح ترین روانشناسان انسان گرا در نظر می گیرند؛ اگر چه بسیاری از روانشناسان معاصر و متأخر دیگر را هم می توان در این مکتب طبقه بندی کرد.
wiki: روان شناسی انسان گرایانه