رهال

لغت نامه دهخدا

رهال. [ رَهَْ ها ] ( ع ص ) ظاهراً به معنی سست و خرفت است ، ازرهل به معنی سست و جنبان شدن گوشت بدن :
بدان منگر که رهالم به کار خویش محتالم
شبی تاری به دشت اندر ابی صلاب فرکالم.
طیان.

رهال.[ رَ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه بخش حومه شهرستان خوی ، واقع در جنوب باختری بخش. که از شمال به دهستان فرورق ، از جنوب به بکره سنی و حومه شاهپور، از خاور به بولدیان و از باختر به قطور محدود است. موقع طبیعی آن چنین است : قسمت شمالی و خاوری : جلگه و معتدل. قسمت جنوب و باختری : کوهستانی و سالم. آب آن از رودخانه قطور و چشمه ها و محصول عمده آنجا غلات و حبوب و زردآلو و کرچک و توتون و پنبه است. این دهستان دارای 26 آبادی کوچک و بزرگ و در حدود 4490 تن جمعیت است و دیه های مهم آن رهال ، خویمن ، یزیدگان ،سیوان ، سلمکده ، امیربیگ و خان دیزه است. مرکز دهستان قریه رهال است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

رهال. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است ، مرکز دهستان رهال از بخش حومه شهرستان خوی. دارای 319 تن سکنه. آب آن از رودخانه قطور. محصول عمده آنجا غلات و حبوب و زردآلو و کرچک و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است مرکز دهستان رهال از بخش حومه شهرستان خوی .

پیشنهاد کاربران

در گویش زبان بختیاری واژه رهال ( Rhal ) به معنی =حیله گر، مکار، فریبکار

بپرس