رقصیدن


برابر پارسی: پایکوبی کردن، دست، وشتیدن

معنی انگلیسی:
to dance

لغت نامه دهخدا

رقصیدن. [ رَ دَ ] ( مص جعلی ) مصدر منحوت از رقص عربی. پای کوفتن. بازیگری کردن. کون و کچول کردن. پای بازی کردن. وشتن. ( یادداشت مؤلف ). حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن. پای کوفتن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
چه برای کر بزنی چه برای کور برقصی . ( امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 673 ).
- توی تاریکی رقصیدن ؛ در تداول عامه بدون اطلاع کاری را انجام دادن. کاری بی موقع کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- نزده رقصیدن ؛ در تداول عامه با مختصر بهانه و دست آویزی خود را وارد کاری کردن بدون ضرورت و لزوم و مناسبت : نزده می رقصد.

فرهنگ فارسی

رقص کردن، پاکوفتن، حرکات موزون کردن باموسیقی
( مصدر ) ( رقصید رقصد خواهد رقصید برقص رقصنده رقصان رقصیده ) حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن پای کوفتن . یا رقصیدن با کسی همراه او رقص کردن . یا توی تاریکی رقصیدن بدون اطلاع کاری راانجام دادن کاری را بی موقع کردن .

فرهنگ معین

(رَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) پای کوفتن ، رقص کردن .

فرهنگ عمید

انجام دادن حرکات موزون با آهنگ موسیقی، رقص کردن، پا کوفتن.

واژه نامه بختیاریکا

بازِستِن
لَق کِردِن

دانشنامه عمومی

رقصیدن (ترانه). رقص ( انگلیسی: Dançando ) نام ترانه ای با حضور شکیرا می باشد که در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۳ توسط یونیورسال میوزیک گروپ منتشر شد.
عکس رقصیدن (ترانه)

رقصیدن (ترانه کایلی مینوگ). «رقصیدن» تک آهنگی از هنرمند اهل استرالیا کایلی مینوگ است که در سال ۲۰۱۸ میلادی منتشر شد.
این تک آهنگ در چارت های سوئد، فنلاند و اسپانیا جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
عکس رقصیدن (ترانه کایلی مینوگ)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

hop (فعل)
رقصیدن، خمیدن، پرواز دادن، پلکیدن، لی لی کردن، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، جست وخیز کوچک کردن، لنگان لنگان راه رفتن

lope (فعل)
رقصیدن، جست و خیز کردن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن

ball (فعل)
رقصیدن، گلوله کردن

dance (فعل)
رقصیدن

caper (فعل)
رقصیدن، از روی شادی جست و خیز کردن

hoof (فعل)
رقصیدن، لگد زدن، باسم زدن، پای کوبیدن

tumble (فعل)
رقصیدن، پریدن، جست و خیز کردن، غلت خوردن، لغزیدن، ناگهان افتادن

فارسی به عربی

بالة , حافر , رقص , سقطة , قفز , قفزة , نبات الکبر

پیشنهاد کاربران

تاریخ شاهد هست: رقصیدن کلمات تحریف شده درأذهان مُفکّران ومُدعیان فرهنگ وأدب وتاریخ . . .
لری بختیاری
وازستن:رقصیدن
وازنیدن:رقصاندن
هم پیا ک هنی چوپی وازه گو پوی ریم تیس وایک بوازیم
در گویش و لهجه گروس از ولایات کردستان رقصیدن را `` سَما `` کردن میگویند. در سایر مناطق کردستان و کردنشینان ایران و عراق رقصیدن را هه لپه رکی می گویند
آبادیس گرامی سایت شما با راه کامنت گذاری مایه ان شد که انبوهی از دانسته که دهخدا و دانشگاه هم از ان مانده بود از سوی گویندگان سراسر ایران گرد اید اینکه یاران بختیاری و تبرستانی و طالشی و کرمانج و کلهر و ممسنی و دشتی و بشاگردی و لک و بلوچ و دگر ایرانیان همگی هر یک از زبان خویش واژگان سره و زیبای پهلوانی را ( نامی برای همه زبانهای ایرانی اگر پهلوانی ندانی زبان ) بنویسند و یا انان که میدانند ما را از واژگان کهن از پهلوی اشکانی و ساسانی و سغدی و هخامنشی و خوارزمی بیاگاهانند برای ما بهشت برین است این جای گرامی را باید پاس داشت
...
[مشاهده متن کامل]

اینکه هر چرت و پرتی را مانند انچه بالا نوشته اند رخسنده و رخسا ورخساک که همه انها از سوی چند تن نوشته میشود ارزش کار را پایین می اورد و بلند مدت به حجم نوشته ها می افزایند و برای خوانش و برای سایت خود شما کار را سخت میکنند

در لری بختیاری
بازِستِن / بازیدِن: رقصیدن
بِواز: برقص
اِبازُم: می رقصم
بازِستی: رقصیدی
ژوویدن = رقصیدن
ژووِش = رقص
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
#پارسی دوست
این واژه کاملگون فارسی است.
عربان این واژه را از رخس فارسی برگرفته اند.
زادواژگان دیگر از این ریشه
نامواژ ها: رخسنده، رخسیده، رخسا، رخسور، رخسیر، رخساک، رخسیک، رخسک، رخسان، رخسانه، رخسکده، رخسگاه، رخسین، رخساب، رخسمان، رخسون، رخسوار، رخسگون، رخسگین، رخسناک، رخسه، وارخس، پترخس، پادرخش، دشرخس، دژرخس، نارخس، فرارخس، فرورخس، ابررخس و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

کارواژ ها: رخسیدن، رخسستن، رخساندن، رخسانیدن، رخسش، رخسانش، رخسایش، رخسادن و. . .
همچنین میشود از تمام نامواژگان یادشده ستاک ( فعل، کارواژ ) ساخت. مانال ( مثال ) :فرارخسیدن، رخساکیدن، دژرخسیدن، پترخسیدن، رخسینستن، رخسگینستن و. . .
نیز میشود تمام نامواژگان را باهم ونداند ( چسباند ) . مانال: دژرخساک، پترخسانیک، پترخسینگاه، وارخسینگون و. . .
آنگاه با این همه توان و نیروی واژه سازی در فارسی باز از واژگان بیگانه بهره می جویید؟

هووووووووووووو
رقصیدن سالک برای معشوقش
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=E159Tm7qxs8
در گویش اچمی به رقصیدن شتن ( بن حال آن شخن است ) میگوین که در بالا معادل رقصیدن را وشتن آورده است برای نمونه من شتم یعنی رقصیدم و برو بشخ یعنی تو برو برقص
در زبان و گویش بختیاری به آن بازیدن گویند ، برای نمونه دستمال بازی ، چوب بازی ، به نگر من در پارسی دیرین هم به رقص ، بازی می گفتند
رقصیدن
وَشت سورَت کهن گَشت از گشتن و گردیدن است . در وَشتن وَردَنده می وَردَد/ می گَردد.
وات " و " کهن در پارسی نو " گ " می شود.
رقص اربیدهء رَغس و هم ریشه با rock انگلیسی است
rock and roll = بِرَغس و بِغِلان ( بِقِران )
...
[مشاهده متن کامل]

غِل اش بده که به زبان آمیانه شده : قِرِش بده ،
قِر تو کمر : غِل < غِر < قِر

در زبان آذری به رقصیدن اویناماخ گفته می شود . اویین تورکی همان رسم و آیین فارسی است اویین به آن نوع بازی گفته می شود که دارای رسم و رسوم باشد . رقصیدن در عروسی یا همان اوینماخ یک رسم و رسوم می باشد . در زمان باستان رقصیدن یک نوع عبادت بوده حتی در حالت سکسی آن عبادت و نیایشی بوده برای باروری و تداوم حیات در پیشگاه خداوند . در قبایل بدوی آفریقا امروزه همچنان رقص در دعاهاو مراسم مذهبی دیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]


در پارسی: وشت vašt
از پویه ی ( فعل ) وشتن vaštan. پویه ی وشتیدن، ساده شده ی وشتن هست و بهتر است از آن دوری کنیم.
بن کنونی ( بن مضارع/ستاک حال ) : وس vas
من می وسم، تو می وسی. . . . ( من می رقصم، تو می رقصی )
من وشتم، تو وشتی. . . ( من رقصیدم، تو رقصیدی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس