رفیف
فرهنگ اسم ها
معنی: نم نم باران
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم دختر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
رفیف. [ رَ ] ( ع اِ ) آسمان خانه و سقف. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). سقف. ( از اقرب الموارد ). آسمانه. || درخت تر جنبان و غیر آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || فراخ سالی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خصب. یقال : ارض ذات رفیف ؛ ای خصب. ( اقرب الموارد ). || سوسن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از تاج العروس ). || روزن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روشن ( روزن ). ( از اقرب الموارد ). || جامه تنگ. || ذات الرفیف ؛ کشتیهای بهم بسته در دریا جهت عبور ملوک و امرا. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در شعر اعشی دو یا سه کشتی بهم بسته برای عبور پادشاه ، گویند مقصود او در شعر بساتین است. ( از اقرب الموارد ).
- رفیف الاخلاق ؛ نیکخوی. از رفیف به معنی گیاه در اهتزاز بسبب سرسبزی و نضارت. ( از اقرب الموارد ). خوش خوی. خوش خلق.
رفیف. [ رَ ] ( اِخ ) نام کاخی بوده است در اول عراق از ناحیه موصل به عهد متوکل و گویند بدون اجازه و مهر متوکل خلیفه عباسی کسی به دیدن آن نایل نمی شد. ( از معجم البلدان ج 4 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید