در لکی به تخم شپش رِشک و در لری به رشدکردن روشک می گویند.
واژه رشک
معادل ابجد 520
تعداد حروف 3
تلفظ rašk
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: aršk, rašk] ‹ارشک›
مختصات ( رَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی raSk
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
رشک بردن = حسودی کردن
به نظرم: رَشک که بر روی حرف ( راء ) حرکت فتحه وجود دارد، میتواند شبیه معنای حسادت باشد. اما حسادت نیست و شاید به معنای حسرت نیز باشد. و رِشک که بر روی حرف ( راء ) ، حرکت کسره وجود دارد. آن بمعنای شپش و حشره در موی سر انسان است.
کلمه ی رَشْک برعکس کلمه ی حَسَد که بار منفی در درون خودش دارد دارای یک بار مثبت می باشد. حَسَد یک کلمه ی ریشه ای می باشد. مثل یک چشمه که شعبات مختلفی به خود به لحاظ ایجاد مفاهیم جاری می کند. حَسَد در دل خودش حس و احساس رو به همراه دارد و کلمه دیگری که درون این کلمه هست کلمه سد می باشد و ادغام این دو کلمه در همدیگر، یعنی انسداد حس، مسدود شدن حس و احساس و لطافت انسان و مأنوسیت و ناموسیتِ انسان. در کلمه حَسَد وقتی حرف و استفاده می شود و کلمه حسود ایجاد می شود با توجه به ذات حرف و که یک ذاتِ رو به سرازیری و سقوط در کلمه به لحاظ ایجاد بار مفهومی ایجاد می کند مثل کلمه حبوط. انسان حسود هر قدر هم که نفاق پیشه کند، حسادت در چهره و رفتارش نمایان می شود و این به معنای واقعی کلمه یک بیماریست یعنی بیم آری یعنی انرژی که از ترس و بیم در انسان ایجاد می شود. در واقع برای تبیین بهتر، لازم به یادآوری مجدد هست که ماهیت حروف در پاتیل یا غالب کلمه هویت کلمات رو ایجاد می کند مثل حرف ر که وقتی تلفظ می شود چند بار حرف ر تکرار می شود در کلمات تکرار پذیر هویدا می شود مثل راه اَرّه رفتن ارتعاش رعشه عرشه ردیف کار فکر. یا ذات حرف خ در کلماتی که به هم ریختگی در اون تداعی هست، مثل مخلوط آمیخته خون ریختن پختن خشن خراش خشونت خاک شخم خبر خیزش خزان مخزن یا حرف ز که نماد و ماهیتِ با کمیتِ کم ولی با کیفیت زیاد رو در کلمات تداعی می کند مثل زهر، زخم، نفوذ، زیل یا همون خار، روزنه، زن، زندگی، زیاد، ظهر. یا حرف آ در کلماتی که رو به رشد و تعالی و زیاد شدن باشد ایجاد مفهوم می کند مثل آب آرزو آزادی آریا ایران ارتش اَرش آرش آرمان. و فراوان از این دست مثال ها.
... [مشاهده متن کامل]
حالا برگردیم به کالبد شکافی یا جهان بینی در غالب یا پاتیل شیشه ای کلمه ی رَشْک. کلمه ی رشک یک کهن واژه با یک بار مثبت می باشد که خوشبختانه در زبان کردیِ کردهای کردستان امروزی ما در حال استفاده می باشد. کردهای کردستان یک اصطلاحی دارند با این جمله، رَشْکِم بو رَشْکِن. یعنی با ترجمه امروزی راهم رو بگو باز کنند. اما اگر بخواهیم با ریشه ی خود همین کلمه، مفهومش رو بیرون بکشیم اینطور می شود؛ راهم رو راه گشایی کنید. رَشْک یا رَهْشگ یعنی راه گشایی. کسی که به کسی رَشک می برد یعنی دنبال باز شدن و ایجاد یک راهی هست که اون هم به اون مقام و موقعیت برسد. برعکس انسان حسود که چشم دیدن اون موقعیت را برای کسی ندارد و حس بدی در خودش و دیگران ایجاد می کند، انسان رَشّاک نه تنها همچین آرزویی برای کسی ندارد بلکه به دنبال راهی هست که خودش هم به اون مقام برسد. و از موقعیت طرف مقابلش هم به وَجد می آید و وجدانش راضی است و به شوق ذوق می رسد و حس خوبی در طرف مقابلش ایجاد می کند. پس کلمه باستانی و کهن واژه ی رَشْک یا رَهشگ یعنی راه گشایی.
رشک به موجودی کوچک تر از شپش و به رنگ سفید که بین موهای انسان و حیوان زندگی می کند.
( ( رشک ) ) به رفتار نفر سوم بستگی دارد. علی به رضا رشک می ورزد. چون دختر زیبای همسایه به جای او به رضا زنگ میزند.
رِشک همان ریشه کوه است و در یک معنای به رنگ سفید نیز گفته می شود
بدخواهی
که در عربی به آن حسد گفته می شود
ر شک ( حسد )
ریشه هندواروپائی رشک ایس - eis. یا رشک، شور و هیجان و حسد هم معنی میدهد این ریشه در فرانسوی با همان معنی به ایر - ire تعییر یافته. در فارسی باستان از همین ریشه ارشان Arshān. نام پسر و و دلیری و گفته میشود نام پسر ازدشیر دوم ودر اوستا ارشیانت arešyant یا خشمگین و حسود ودر سانسکریت ایراسیاتی irasyati بهمان معنی در اوستا و همچنین واژه خشم یا آشم aēšm. در اوستا. واژه لاتینی رشک ایرا ira که در انگلیسی واژه ههای estrogen - irrate - errant از آن مشتق شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
چنان زی که از رشک نَبْوی بدرد
که عیب آورد عیب جوینده مرد. - اسدی
در زبان کوردی به "شپش" ( رشک، یا سپیه ) گفته میشه
بد کسی را خواستن ، خوب کسی را نخواستن
رِشک/ reshk / ریزه شپش
زبانزد:
عمو مندلو که هم چنان بیخ دیوار کاروانسرا نشسته بود و داشت رِشک های ته کلاهش را وا می جست، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
رِشک rešk : تخم شپش
... [مشاهده متن کامل]
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
رشک rešk ( ا. ) ( جانوری ) تخم شپش
سرش ز رشک و شپش چو بر پشم ریخته خشخاش
فرهنگ بزرگ سخن
دکتر حسن انوری
انتشارات سخن
حسرت
رِشکیدن به کسی = حسودی کردن به کسی.
رشکاندن کسی = کسی را حسود کردن.
دوست گرامی سجادیه بزرگوار در فارسی هم رِشک به معنی تخم شپش است و هم حسادت خیلی وختا میبینی یک واژه چندین معنی دارد برای نمونه اریب هم به چَم دانا و هم کژ ( کج ) است دلیل نمیشه بگیم مثلن تو زبان تهرانی میگیم بجا ( کژ ) اُریب پس زبانه ! تهرانی یا یزدی یا لری ( بازمانده پارسی میانه ساسانی ) و تاجیکی و. . . همه زیر شاخه زبان پارسی اند و گویش! نه زبان فرق زبان و گویش رو خواهشمندم درک کنید یا بازم یه اصفهانی میگه آباجی به آبجی پس بگیم زبان اصفهانی! یا در خراسان گویش گنابادی داریم بگیم زبان !در گویش تاجیکی به چانه میگن زِنِخ که ماهم زنخدان بکار میبریم ، زیر زمین میشه ته خانه و. . . ساختار و ریشه یکی باشه میشه یک زبان و زیر شاخه هاش میشن گویش نه زبان فلان جا ! انگلیسیم همینه ما یک زبان انگلیسی داریم با گویشهای بریتانیایی ، آمریکایی ، کانادایی، استرلیایی
... [مشاهده متن کامل]
بازم مثال میزنم در بریتانیا به شلوار میگن trousers در آمریکا میگن pants پس این دو زبان جدا هستن؟برا خودمون دستور زبان الکی در نیاریم
رشک: در پهلوی ارشک arešk بوده است .
( ( به رشک اندر ، آهِرْمَن بدسگال
همی رای زد تا بیاگنْد بال. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 239. )
حسودی کردن
رِشک
در زبان یزدی یعنی تخم شپش. ؛
در زبان فارس به معنی حسادت . حسرت
در هوس خیال او همچو خیال گشته ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)