راهبر
/rAhbar/
مترادف راهبر: امام، بلد، پیشوا، دلیل، راهنما، رهبر، هادی | دزد، راهدار، سارق، قطاع الطریق، گردنه بند
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: راهنما، بلد راه، بلد
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
بفرمود تا پیش او شد دبیر
همان راهبر موبد تیزویر .
فردوسی.
ببرسام گفتند کای راهبربباید زدن گردنش بر گذر.
فردوسی.
چنین گفت شاپور با موبدان که ای راهبر نامور بخردان.
فردوسی.
سپهبد چنین گفت کز گرگساریکی راهبر ساختم کینه دار.
فردوسی.
نخست آفرین کرد بر دادگرخداوند داننده و راهبر.
فردوسی.
از شست تو بر زخم عدو راست رود تیرزآنروی که تیرتو بود راهبر فتح.
فرخی.
اندر بیابانهای سخت ره برده ای بی راهبروین از توکل باشد ای شاه زمانه وز یقین.
فرخی.
بدروازه شهر بر راهبرنشانده بتی دیده بر گاه بر.
اسدی.
راهبری بود سوی عمر ابداین عدوی عمر مستعار مرا.
ناصرخسرو.
جزآن نیابد از آن راز کس خبر که دلش ز هوش و عقل درین راه راهبر دارد.
ناصرخسرو.
نیست بر عقل میر هیچ دلیل راهبرتر ز نامه های دبیر.
ناصرخسرو.
ای خدمتت بدانش ، چون طبع رهنمای وی خدمتت بدولت ، چون بخت راهبر.
ناصرخسرو.
و آنگاه نه راهبری معین ونه شاهراهی پیدا. ( کلیله و دمنه ). و الا جهانیان را مقرر است که بدیهه رأی و اول فکرت شاهنشاه دنیا راهبر روح قدس است. ( کلیله و دمنه ). و آن را عمده هر نیکی... و راهبر هر منفعت و مفتاح هر حکمت می شناسند.( کلیله و دمنه ). راهبر استاد و دلیل حاذق ، مسالک و مشارع بزیر قدم آورده. ( سندبادنامه ص 318 ). خمخانه خرسرای خرپیر
نه راهبری نه باربرگیر.
سوزنی.
هر چه می تاختم براه امیدطالعم راهبر نمی آمد.
خاقانی.
خاقانی کی رسد بگرد توچون دولت راهبر نمی آید.
خاقانی.
بدان ره کزو نیست کس را گزیربدان راهبر کو بود دستگیر.
نظامی.
به رهبر توان راه بردن بسرسر راه دارم کجا راهبر.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) آنکه کسی را در راهی هدایت کند هادی دلیل راهنما .
مخفف راه برنده . که راه را ببرد که راه را طی کند . که راه را در نوردد . که راه را بپیماید .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آن که راهی را بلد باشد و راه به مقصد ببرد.
پیشنهاد کاربران
مشعل دار
راهبر ( لیدر ) Leader : [ اصطلاح بازار یابی ] توزیع کننده ای که مسئولیت افراد سازمان فروشش را به عهده گرفته و اطمینان حاصل می کند که آنها به خوبی تعلیم دیده و بتوانند به درستی محصولات را به مشتری فروخته و عضوگیری کنند.