از ریشه رفض به معنای الحاد. . .
شاه نعمت الله ولی / در غزلیات / غزل شمارهٔ ۱۵۴۷ /
ای که هستی محب آل علی
مؤمن کاملی و بی بدلی
ره سنی گزین که مذهب ماست
ورنه گم گشته ای و در خللی
رافضی کیست دشمن بوبکر
خارجی کیست دشمنان علی
... [مشاهده متن کامل]
هر که او هر چهار دارد دوست
امت پاک مذهب است و ولی
دوستدار صحابه ام به تمام
یار سنی و خصم معتزلی
مذهب جامع از خدا دارم
این هدایت مرا بود ازلی
نعمت اللهم و ز آل رسول
چاکر خواجه ام خفی و جلی
تعریف رافضی در نظم و شعر شاعران بزرگ :
مولانا ( جلال الدین رومی ) :
بر رافضی چگونه ز بنی قحافه لافم / بر خارجی چگونه غم بوتراب گویم
خواجوی کرمانی:
من رافضی نیم که کنم پشت بر عتیق / یا خارجی که روی بتابم ز مرتضی
... [مشاهده متن کامل]
لیکن اگر بکعبه کنم سجده یا بدیر / باشد مرا بعترة پیغمبر اقتدا
شیخ محمود شبستری کتاب سعادت نامه:
فلسفی اصل و رافضی طین است
زین دو بگذرکه دشمن دین است
خالی از علم و حکمت و توحید
کافر محض گشته بر تقلید
جهل او گرچه فاضلان دانند
کفر و فسقش همه جهان دانند
شیخ عبدالرحمان جامی در کتاب هفت اورنگ:
هر که را رفض خلق شد خلق است
نه خلق بلکه ننگ ما خلق است
چه بتر زان که ابلهی ز عوام
لب گشاید به سب صحب کرام
چه بتر زان که جاهلی ز سفه
گوید اندر حق صحابه تبه
آن که باشد مدیحش از ذم کم
چون بود گر برآرد از ذم دم
وان که باشد دعای نفرین بوی
چون بود گر کند به نفرین روی
مدح جاهل به صورت ار مدح است
گر به معنی نظر کنی قدح است
ورچه قدحش بود به ظاهر قدح
لیک باشد ز روی معنی مدح
زانکه مدح از مناسبت خیزد
جنس در مدح جنس آویزد
نقص باشد ز مرد صاحبدل
که بود همطویله جاهل
قدح کردن ز جنی و انسی
هست برهان بعد و ناجنسی
دور بودن ز شیوه جهال
از سمات فضیلت است و کمال
رافضی: زندیق , فاجر / در اصطلاح اهل سنت و جماعت، شیعه را گویند. زیرا شیعه رٲی صحابه را در بیعت با ابوبکر و عمر رد کردند و امامت را بعد از حضرت رسول خاص علی بن ابی طالب دانستند. /لغت نامه دهخدا
رافضی . [ ف ِ ضی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به رافضة که جماعتی از شیعیانند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
... [مشاهده متن کامل]
رافضی . [ ف ِ ] ( اِخ ) منسوب به گروهی از لشکر زیدبن علی که او را ترک کردند. در اصطلاح فرقه ٔ سنی هر شیعه رافضی است . ( فرهنگ نظام )
عطار نیشابوری در کتاب مظهر:
روافض آنکه دین شه ندارد
بکوی مرتضی این ره ندارد
روافض آنکه ملعون شد در اسلام
ندارد او براه شاهم اقدام
روافض آنکه دین غیر دارد
بکوی غیر حیدر سیر دارد
روافض آنکه حق بیزار زو شد
بدوزخ مالکان دل زار ازو شد
روافض آنکه دین تغییر داده است
بغیر راه حق راهی نهاده است
روافض آنکه او اغیار دیده است
تمام آل احمد خار دیده است
روافض آنکه ازتوحید دور است
بعلم چار مذهب خود کفور است
مرا نام احد بس دل پسند است
که ایمانم بسی شیرین چو قنداست
مرا احمد بشرعش ره یکی داد
نهادی تو مراو را چار بنیاد
خدا و مصطفی را دور کردی
بهر دو کون خود را کور کردی
امیرمؤمنان را دین چو تو نیست
ویا چون حنبل و شافع نکو نیست
همه را راه راه احمدی هست
ولی در ذات بعضی بس بدی هست
ابابکر و عمر را دوست دارید
همه را پیرو احمد شمارید
همه را دین حق یک شد نه دو شد
ترا خار مغیلان در گلو شد
رافضی= فاسد العقیده /در اصطلاح به گروهی از یاران ابن سبأ یهودی می گفتند که خلیفه سوم ، عثمان را محاصره و او را کشتند سپس در لشکر حضرت علی جای گرفتند و بعد از ناامید شدن از علی برای اهدافشان ، علی را ترک
... [مشاهده متن کامل] کردند و او را تنها گذاشتند و حتی با او در جنگ نهروان یا خوارج جنگیدند و سپس شخصی از خوارج به نام ابن ملجم حضرت علی را به شهادت رساند باز هم به این بسنده نکردند به وسیله همسر امام حسن با زهر ( سم ) امام را به شهادت رساندند و سپس به امام حسین نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند و سپس به امام حسین هم خیانت کرده بر علیه امام شمشیر کشیدند و امام حسین را با 72 تن از یارانش شهید کردند
رافضی از ریشه رَفَضَ به معنای رد شده آمده است، چون شیعیان خلافت خلفا را رد کرده بودند اینگونه به آنها گفته شد.
مسئله ای که هست این است که از آنجایی که این واژه در خانواده زبانهای هندو اروپایی هم وجود دارد، باید بررسی کرد که آیا از فارسی وارد عربی شده یا از عربی وارد زبانهای هندو اروپایی شده است.
به شیعیان مرتضی علی رافضی گویند