رابعه
/rAbe~e/
فرهنگ اسم ها
معنی: یک چهارم، نام نوایی در موسیقی، ( اَعلام ) رابعه ی بنت کعب ( = رابعه ی قزداری ) [قرن هجری] شاعره ی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است، ( عربی ) ( در اعلام ) رابعه بنت کعب قزداری بلخی شاعره ی مشهور قرن چهارم و معاصر سامانیان، نام دختر اسماعیل بصری از زنان عارف و بسطار مشهور در قرن دوم که از او حکایتها و سخنان زیادی نقل شده است
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
رابعه. [ ب ِ ع َ ] ( اِخ ) دختر ثابت بن الفاکةبن ثعلبه انصاری از قبیله بنی حطمة. ابن حبیب او را در زمره کسانی که با پیغمبر بیعت کرده اند آورده است. ( الاصابة قسم اول از جزء هشتم ص 78 ).
فرهنگ فارسی
دختر ثابت بن الفا که بن ثعلبه انصاری از قبیله بنی حطمه . ابن حبیب او را در زمر. کسانیکه با پیغمبر بیعت کرده اند آورده است .
دانشنامه آزاد فارسی
رابِعِه (کتاب)
نوشتۀ حسینقلی مستعان، رمان تاریخی، چاپ جدید در ۱۳۷۴ش. نویسنده در این رمان، زندگی امیری را توصیف می کند که درپی رقابت های عشقی و سیاسی، دو پسر خود را به قتل می رساند. بخش عمدۀ رمان، در تعقیب و گریزهای خلف (امیر شهوت ران) و رابعه (دختر زیبای عضدالدولۀ دیلمی) شکل می گیرد و تاریخ به پس زمینه رانده می شود. نویسنده با پرداختن به آدم ها و ماجراهای متعدد، فضای تاریخی آشفته ای را تصویر می کند که در آن هرکس برای حفظِ موقعیت خود، اسباب نابودیِ دیگری را فراهم می کند.
نوشتۀ حسینقلی مستعان، رمان تاریخی، چاپ جدید در ۱۳۷۴ش. نویسنده در این رمان، زندگی امیری را توصیف می کند که درپی رقابت های عشقی و سیاسی، دو پسر خود را به قتل می رساند. بخش عمدۀ رمان، در تعقیب و گریزهای خلف (امیر شهوت ران) و رابعه (دختر زیبای عضدالدولۀ دیلمی) شکل می گیرد و تاریخ به پس زمینه رانده می شود. نویسنده با پرداختن به آدم ها و ماجراهای متعدد، فضای تاریخی آشفته ای را تصویر می کند که در آن هرکس برای حفظِ موقعیت خود، اسباب نابودیِ دیگری را فراهم می کند.
wikijoo: رابعه
پیشنهاد کاربران
رابعه عدویه از زنان عارف پرهیزگار و بزرگ قرن دوم هجری است که در عبادت و نیکو کاری مشهور است.
من پارسی ناب نیستم. اما خون ایرانی در خون من وجود دارد