[ویکی فقه] حفصه در طول زندگی همراه و پشتیبان عایشه بود. چنان چه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از همان ابتدا و در روز اخوت، بین او و عایشه عقد اخوت جاری ساخت.
حفصه در طول زندگی همراه و پشتیبان عایشه بود. چنان چه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از همان ابتدا و در روز اخوت، بین او و عایشه عقد اخوت جاری ساخت. بین خانۀ حفصه و عایشه راهی بود که از طریق آن در خانه خود سخنانشان را با هم رد و بدل می کردند. و همراه هم برای سایر زنان توطئه می چیدند. چنان چه در مورد ماریه آنقدر به دست و پای حضرت پیچیدند تا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را بر خود حرام کرد. طی این جریان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) رازی را با حفصه در میان گذاشت که حفصه آن را برای عایشه بازگو کرد. خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را از این قضیه آگاه می کند و آیات اول سوره تحریم نازل می شود.
← نزول آیات
در دوره بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) وی و عایشه هر کدام برای جانشینی پدر خود زمینه چینی می کردند. پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و با خلافت ابوبکر راه برای توطئه و انحراف وی بیشتر شد. به طوری که هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) نگذشته بود که با شهادت، علیه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وی را از میراث خود محروم ساختند. عایشه و حفصه شهادت دادند که رسول خدا فرمود: «ما گروه انبیاء چیزی به ارث نمی گذاریم. ترکۀ ما صدقه است» در حالی که در دورۀ عمر بخشی از خیبر بین آنها تقسیم شد، و از بیت المال دوازده هزار درهم دریافت کردند. البته در دورۀ زمام داری عثمان که رابطۀ خوبی بین آنها نبود، زمانی که حفصه و عایشه برای طلب میراثشان از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) که دست عثمان بود نزد او رفتند، عثمان شهادت آنها و دروغی را که به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نسبت داده بودند یاد آور شد، به شکلی که آن دو با گریه بازگشتند.
مخالفت با امام علی
حفصه در دورۀ خلافت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به پیروی از عایشه به مخالفت با حضرت پرداخت و در جریان خروج عایشه و واقعۀ جمل نظر خود را تابع رای عایشه اعلام نمود. و در حرکت به سمت بصره با وی هم نظر شد. اما برادرش عبدالله بن عمر مانع او شد. ولی با این حال از طریق نامه در جریان اخبار جمل قرار می گرفت. عایشه طی نامه ای به حفصه چنین می نویسد: اما بعد خبرت دهم که علی (علیه السّلام) در «ذوقار» فرو آمده و زمانی که از عِده و عُده ما آگاه شد در همانجا وحشت زده و ترسان مستقر شد. او به منزلۀ اسب سُرخ مویی است که اگر جلو آید زخمی می شود و اگر بازگردد ذبح می گردد. حفصه با شنیدن این خبر همسایگانش را دعوت کرد که بخوانند و دف بزنند و در شعرشان چنین بخوانند: «ما الخبر ماالخبر، علی فی السفر، کالسّفر الاشقر، اِن تَقدّمَ عُقِر، و اِن تاخّر نَحر» دختران آزادشدگان (طلقا) با شنیدن این آواز در خانه حفصه جمع شدند. ام کلثوم دختر علی (علیه السّلام) از جریان با خبر شد و در لباس ناشناس وارد مجلس شد سپس چهره خود را نمایاند. حفصه با شناختن او خجالت کشید و استرجاع گفت. ام کلثوم گفت: «اگر شما دو نفر امروز علیه علی (علیه السّلام) یکدیگر را یاری می دهید قبل از آن علیه برادرش چنین کردید و خداوند دربارۀ شما آنچه را نازل نمود، که می دانید». حفصه گفت: «خدا خیرت دهد بس است».
حفصه در طول زندگی همراه و پشتیبان عایشه بود. چنان چه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از همان ابتدا و در روز اخوت، بین او و عایشه عقد اخوت جاری ساخت. بین خانۀ حفصه و عایشه راهی بود که از طریق آن در خانه خود سخنانشان را با هم رد و بدل می کردند. و همراه هم برای سایر زنان توطئه می چیدند. چنان چه در مورد ماریه آنقدر به دست و پای حضرت پیچیدند تا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را بر خود حرام کرد. طی این جریان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) رازی را با حفصه در میان گذاشت که حفصه آن را برای عایشه بازگو کرد. خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را از این قضیه آگاه می کند و آیات اول سوره تحریم نازل می شود.
← نزول آیات
در دوره بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) وی و عایشه هر کدام برای جانشینی پدر خود زمینه چینی می کردند. پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و با خلافت ابوبکر راه برای توطئه و انحراف وی بیشتر شد. به طوری که هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) نگذشته بود که با شهادت، علیه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وی را از میراث خود محروم ساختند. عایشه و حفصه شهادت دادند که رسول خدا فرمود: «ما گروه انبیاء چیزی به ارث نمی گذاریم. ترکۀ ما صدقه است» در حالی که در دورۀ عمر بخشی از خیبر بین آنها تقسیم شد، و از بیت المال دوازده هزار درهم دریافت کردند. البته در دورۀ زمام داری عثمان که رابطۀ خوبی بین آنها نبود، زمانی که حفصه و عایشه برای طلب میراثشان از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) که دست عثمان بود نزد او رفتند، عثمان شهادت آنها و دروغی را که به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نسبت داده بودند یاد آور شد، به شکلی که آن دو با گریه بازگشتند.
مخالفت با امام علی
حفصه در دورۀ خلافت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به پیروی از عایشه به مخالفت با حضرت پرداخت و در جریان خروج عایشه و واقعۀ جمل نظر خود را تابع رای عایشه اعلام نمود. و در حرکت به سمت بصره با وی هم نظر شد. اما برادرش عبدالله بن عمر مانع او شد. ولی با این حال از طریق نامه در جریان اخبار جمل قرار می گرفت. عایشه طی نامه ای به حفصه چنین می نویسد: اما بعد خبرت دهم که علی (علیه السّلام) در «ذوقار» فرو آمده و زمانی که از عِده و عُده ما آگاه شد در همانجا وحشت زده و ترسان مستقر شد. او به منزلۀ اسب سُرخ مویی است که اگر جلو آید زخمی می شود و اگر بازگردد ذبح می گردد. حفصه با شنیدن این خبر همسایگانش را دعوت کرد که بخوانند و دف بزنند و در شعرشان چنین بخوانند: «ما الخبر ماالخبر، علی فی السفر، کالسّفر الاشقر، اِن تَقدّمَ عُقِر، و اِن تاخّر نَحر» دختران آزادشدگان (طلقا) با شنیدن این آواز در خانه حفصه جمع شدند. ام کلثوم دختر علی (علیه السّلام) از جریان با خبر شد و در لباس ناشناس وارد مجلس شد سپس چهره خود را نمایاند. حفصه با شناختن او خجالت کشید و استرجاع گفت. ام کلثوم گفت: «اگر شما دو نفر امروز علیه علی (علیه السّلام) یکدیگر را یاری می دهید قبل از آن علیه برادرش چنین کردید و خداوند دربارۀ شما آنچه را نازل نمود، که می دانید». حفصه گفت: «خدا خیرت دهد بس است».
wikifeqh: رابطه_حفصه_و_عایشه