ذوب
/zowb/
مترادف ذوب: حل، گداز، گداختگی، گدازش، مذاب، وارفتگی
متضاد ذوب: انجماد
برابر پارسی: گدازش، ویتازش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ذوب. [ ذَ ] ( ع اِ ) عسل. انگبین. انگبین خالص. ( مهذب الاسماء ). شهد یا آنچه در خانه منج انگبین باشد یا خلاصه موم.
فرهنگ فارسی
عسل . انگبین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. واشدن برف و یخ یا روغن جامد یا فلز در اثر حرارت.
واژه نامه بختیاریکا
قَل تَون
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ذوب به معنی تغییر حالت جسمی از جامد به مایع است و از آن در باب طهارت و زکات سخن گفته اند.مثلا با ملاقات همۀ اجزای فلز مذاب با نجاست دارای رطوبت، ظاهر و باطن آن نجس می شود، و پس از انجماد، ظاهر آن تطهیر پذیر است، لیکن باطنش- به دلیل عدم نفوذ آب در آن- بر نجاست باقی است. همچنین چنانچه کسی- قبل از سپری شدن سال خمسی- به جهت فرار از زکات، طلا و نقرۀ مسکوک را ذوب کند نظر مشهور میان متأخران، سقوط زکات است.
ذوب به معنی تغییر حالت جسمی از جامد به مایع است و از آن در باب طهارت و زکات سخن گفته اند.
احکام عنوان ذوب
۱. ↑ مفتاح الکرامة، ج۱، ص۱۸۶.۲. ↑ مستمسک العروه، ج۲، ص۵۴.
...
ذوب به معنی تغییر حالت جسمی از جامد به مایع است و از آن در باب طهارت و زکات سخن گفته اند.
احکام عنوان ذوب
۱. ↑ مفتاح الکرامة، ج۱، ص۱۸۶.۲. ↑ مستمسک العروه، ج۲، ص۵۴.
...
wikifeqh: ذوب
دانشنامه عمومی
ذوب یا گُدازِش ( به انگلیسی: Melting ) در فیزیک به فرایند تبدیل جامد به مایع در اثر گرما می گویند. بسیاری از جامدها در دمای معینی به مایع تبدیل می شوند این دما را دمای ذوب یا نقطه ذوب می گویند. برای نمونه یخ در دمای بالای صفر درجه سلسیوس ذوب می شود. حالت قرینه ذوب، انجماد است که تغییر حالت مایع به جامد را شامل می شود.
نقطهٔ ذوب یک ماده یکی از ویژگی های یک ماده می باشد. معمولاً نقطهٔ ذوب یک ماده برابر با نقطهٔ انجماد آن ماده می باشد ولی گاهی اوقات، تحت شرایطی خاص دمای ماده می تواند بیشتر یا کمتر شود بدون اینکه تغییر فازی رخ دهد. آب بر روی شیشهٔ بسیار تمیز غالباً به چندین درجه زیر نقطهٔ انجماد می رسد بدون اینکه منجمد گردد.
در هنگامی که یک ماده از حالت جامد به حالت مایع تغییر فاز می دهد، در هنگامی که ماده در حال تغییر فاز است دمای ماده تغییری نمی کند.
از لحاظ ترمودینامیکی، تغییر در انرژی آزاد گیبس ( Δ G ) برابر صفر است ولی آنتالپی ( H ) و انتروپی ( S ) ماده در حال افزایش است. ( Δ H , Δ S > 0 ) ذوب هنگامی رخ می دهد که انرژی آزاد گیبس مایع کمتر از جامد آن ماده می شود. درجهٔ حرارتی که این اتفاق در آن می افتد بستگی به فشار محیط دارد. این روابط را به صورت زیر می توان نشان داد:
Δ S = Δ H T
" T ", " Δ S "، و " Δ H " در رابطه فوق، نقطهٔ ذوب٬ آنتروپی جوشی و گرمای هم جوشی می باشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنقطهٔ ذوب یک ماده یکی از ویژگی های یک ماده می باشد. معمولاً نقطهٔ ذوب یک ماده برابر با نقطهٔ انجماد آن ماده می باشد ولی گاهی اوقات، تحت شرایطی خاص دمای ماده می تواند بیشتر یا کمتر شود بدون اینکه تغییر فازی رخ دهد. آب بر روی شیشهٔ بسیار تمیز غالباً به چندین درجه زیر نقطهٔ انجماد می رسد بدون اینکه منجمد گردد.
در هنگامی که یک ماده از حالت جامد به حالت مایع تغییر فاز می دهد، در هنگامی که ماده در حال تغییر فاز است دمای ماده تغییری نمی کند.
از لحاظ ترمودینامیکی، تغییر در انرژی آزاد گیبس ( Δ G ) برابر صفر است ولی آنتالپی ( H ) و انتروپی ( S ) ماده در حال افزایش است. ( Δ H , Δ S > 0 ) ذوب هنگامی رخ می دهد که انرژی آزاد گیبس مایع کمتر از جامد آن ماده می شود. درجهٔ حرارتی که این اتفاق در آن می افتد بستگی به فشار محیط دارد. این روابط را به صورت زیر می توان نشان داد:
Δ S = Δ H T
" T ", " Δ S "، و " Δ H " در رابطه فوق، نقطهٔ ذوب٬ آنتروپی جوشی و گرمای هم جوشی می باشد.
wiki: ذوب
مترادف ها
ادغام، امتزاج، امیزش، گداختگی، ذوب، ترکیب و امتزاج، ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر
خانواده حروف، چشمه، حوض غسل تعمید، ذوب، ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
گدازش
گدازگی
واژه ذوب
معادل ابجد 708
تعداد حروف 3
تلفظ zo[w]b
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ذَوب]
مختصات ( ذُ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی zowb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد 708
تعداد حروف 3
تلفظ zo[w]b
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ذَوب]
مختصات ( ذُ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی zowb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
گدازش - روانش
ذوب، مرکب ازدوکلمه است: ذو= جاری شدن ( مایع شدن جامد براثر گرمای شدید ) ، ب= آب شدن ( به شکل مایع قابلیت حلالیت پیداکردن با مواد دیگر . ولی مجازاً یعنی هرنوع آب شدن چه با بادوسرما مانند آب شدن برف دربهار وچه با حرارت مانند آب شدن سنگهای آتشین دهانه آتشفشان فعال
گسلش
گشایِش
در گفتار لری :
جُرسه ( جُرستن ) ، جُرنیدن ( جُریدن ) ( اُ کشیده ) = ذوب شدن، ذوب کردن، آب شدن هر چیز سفت و جامد
یخ که آب می شود می گویند یخ جُرسه
یا آفتاب یخ را جُرنیده است.
تُ ُ نیدن، تُونیدن= ذوب کردن
... [مشاهده متن کامل]
تُ ُ ، تُو ( لری ) = تَب ( فارسی )
آفتاب یخ را تُونیده است.
جُرسه ( جُرستن ) ، جُرنیدن ( جُریدن ) ( اُ کشیده ) = ذوب شدن، ذوب کردن، آب شدن هر چیز سفت و جامد
یخ که آب می شود می گویند یخ جُرسه
یا آفتاب یخ را جُرنیده است.
تُ ُ نیدن، تُونیدن= ذوب کردن
... [مشاهده متن کامل]
تُ ُ ، تُو ( لری ) = تَب ( فارسی )
آفتاب یخ را تُونیده است.