[ویکی فقه] گزاره های اخلاقی بیانگر واقعیتی خارج از اندیشه و احساس گوینده یا دیگران درباره اشخاص یا اعمال آن ها نخواهد بود. و تنها حاکی از پسند یا ناپسند گوینده یا عموم مردم نسبت به عمل یا اشخاص خاصی است. این اندیشه در فلسفه اخلاق به «ذهنی گرایی» مشهور گشته است.
با توجه به مقدمه فوق «ذهنی گرایی» را این گونه تعریف می کنیم: «نظریه ای است که احکام اخلاقی درباره انسان ها یا رفتارشان را به نحوه واکنش مردم یا گوینده نسبت به آن ها یا اعمال آنها تعریف می کند.» با توجه به این تعریف، ذهنی گرایی نظریه ای نیست که در باره ملاک خوبی و بدی اعمال بحث کند؛ یعنی نظریه ای هنجاری نیست بلکه نظریه ای است در باره ماهیت احکام اخلاقی ؛ بنابر این در حیطه مباحث فرا اخلاق قرار می گیرد. لازمه دیگر این تعریف آن است که این افعال یا فاعل ها، در غیاب انسان هایی که این احکام را بر آنها می رانند یا با احساساتی چون، تحسین، عشق ، تصویب ، نفرت ، یا عدم تصویب به آن ها واکنش نشان می دهند، محمولات اخلاقی را واجد نیستند.» هم چنین از این تعریف لازم می آید که نظریات اخلاقی غیر قضیه ای یا شناخت ناگرا، نظریاتی ذهنی (ذهنی گرا) نباشند؛ زیرا بر طبق این نظریات هرگز قضیه اخلاقی ای وجود ندارد، در نتیجه احکام اخلاقی قضایایی درباره احساسات مردم نخواهند بود بلکه عین احساسات اند. بر خلاف ذهنی گرایی که حکم اخلاقی را قضیه ای درباره احساسات گوینده یا مردم دیگر می داند. بزرگترین شخصیت ذهن گرا (Subjectivist) فیلسوف اسکاتلندی قرن هجدهم دیوید هیوم بود. این نظریه در میان مردم شناسان نیز که احتمالا برجسته ترین ایشان ادرواردوستر مارک است متداول بوده است. هیوم می گوید: «منشا وجوه افتراق اخلاقی یک حس اخلاقی است ولی منظورش این است که وقتی ما حکم می کنیم فلان چیز از نظر اخلاقی خوب است فقط می گوئیم که آن چیز (به نحو خاص) مورد پسند ماست یا احساس موافق ما را بر می انگیزد.»
اقسام ذهنی گرایی
ذهنی گرایی باتوجه به این که احکام اخلاقی در باره احساسات یا افکار گوینده است یا درباره احساسات یا افکار گروهی از مردم، قابل تقسیم است. گاهی احکام اخلاقی بیان گر احساسات گوینده است و گاهی بیان گر افکار او، گاهی هم مقصود از احکام اخلاقی، احساسات گروهی از مردم است. این قسم نیز می تواند چند صورت داشته باشد: یکی این که احکام اخلاقی بیان گر احساسات یا افکار جامعه گوینده باشد، دیگر این که احکام اخلاقی بیان گر احساسات یا افکار گروهی غیر از جامعه گوینده باشد. قسم سومی نیز وجود دارد و آن اینکه ذهنی گرایی بیان احساسات یا افکار اکثریت جامعه باشد.
ذهنی گروی عام
مسمای اصلی ذهنی گرایی همان است که از نظر گذشت اما اگر بخواهیم معنایی عام از ذهنی گرایی در نظر بگیریم، احساس گرایی و هر نظریه غیر شناخت گرا، ذهنی گرا - در مقابل عینی گرایی- خواهد بود. قرائت خاص ذهنی گرایی (ذهنی گرایی بسیط)، چنان که دیدیم با اشکالات مهمی روبرو بود. برخی با رد ذهنی گرایی، نظریه دیگری را پیشنهاد دادند که برخی از اشکالات وارد بر ذهنی گرایی ساده را نداشت. این نظریه همان احساس گرایی است. احساس گرایی متاثر از پوزیتیویسم، معتقد است گزاره های اخلاقی نه تنها حاکی از احساسات وافکار گوینده یا غیر او نیسنند تا به این وسیله پشتوانه تجربی داشته باشند بلکه این ها اصلا گزاره نیز نیستند و تنها نگرش و احساس گوینده اند. به عبارتی قضایای اخلاقی در واقع گزاره نمایند نه گزاره در نتیجه حاکی از چیزی نیستند بلکه نوعی از احساس اند. ما هنگامی که می گوییم دروغ گویی بد است نه خبر از یک واقعیت خارجی می دهیم و نه خبر از احساس خود در باره دروغ گویی. دروغ گویی بد است با دروغ گویی اه یکی است! آیر فیلسوف پزوتویست در کتاب معروفش - زبان، حقیقت و منطق - می گوید: «حضور علامتی اخلاقی در قضیه چیزی به مضمون واقعی آن نمی افزاید. مثلا اگر به کسی بگویم تو کار بدی کردی که آن پول را دزدیدی چیزی بیش از این نگفته ام که تو پول را دزدیدی. با علاوه کردن این که تو کار بدی کردی خبر دیگری در باره آن نداده ام؛ فقط عدم تصویب اخلاقی خود را اظهار داشته ام. درست مانند آن است که با لحن حاکی از وحشت گفته باشم تو پول را دزدیدی یا این خبر را با علاوه کردن علامت تعجب نوشته باشم. لحن وحشت یا علایم تعجب چیزی به معنای واقعی جمله نمی افزاید؛ فقط می رساند که اظهار این خبر نزد گوینده آن با پاره ای احساسات همراه بوده است. اکنون اگر خبر قبلی خود را تعمیم دهم و بگویم دزدیدن پول بد است، جمله ای گفته ام که هیچ معنای واقعی ندارد.... من با گفتن این که نوع عمل معین صواب است یا خطا، خبری واقعی نداده ام، حتی خبری درباره وضع ذهنی خود. تنها پاره ای عواطف اخلاقی را اظهار کرده ام، و کسی که ظاهرا معارض گفته من است احساسات خودش را بیان داشته است. پس این سؤال که کدام یک از ما درست می گوید بی معناست؛ زیرا هیچ یک از ما قضیه ای حقیقی را عنوان نمی دارد..
نقد هایی بر ذهنی گروی
...
با توجه به مقدمه فوق «ذهنی گرایی» را این گونه تعریف می کنیم: «نظریه ای است که احکام اخلاقی درباره انسان ها یا رفتارشان را به نحوه واکنش مردم یا گوینده نسبت به آن ها یا اعمال آنها تعریف می کند.» با توجه به این تعریف، ذهنی گرایی نظریه ای نیست که در باره ملاک خوبی و بدی اعمال بحث کند؛ یعنی نظریه ای هنجاری نیست بلکه نظریه ای است در باره ماهیت احکام اخلاقی ؛ بنابر این در حیطه مباحث فرا اخلاق قرار می گیرد. لازمه دیگر این تعریف آن است که این افعال یا فاعل ها، در غیاب انسان هایی که این احکام را بر آنها می رانند یا با احساساتی چون، تحسین، عشق ، تصویب ، نفرت ، یا عدم تصویب به آن ها واکنش نشان می دهند، محمولات اخلاقی را واجد نیستند.» هم چنین از این تعریف لازم می آید که نظریات اخلاقی غیر قضیه ای یا شناخت ناگرا، نظریاتی ذهنی (ذهنی گرا) نباشند؛ زیرا بر طبق این نظریات هرگز قضیه اخلاقی ای وجود ندارد، در نتیجه احکام اخلاقی قضایایی درباره احساسات مردم نخواهند بود بلکه عین احساسات اند. بر خلاف ذهنی گرایی که حکم اخلاقی را قضیه ای درباره احساسات گوینده یا مردم دیگر می داند. بزرگترین شخصیت ذهن گرا (Subjectivist) فیلسوف اسکاتلندی قرن هجدهم دیوید هیوم بود. این نظریه در میان مردم شناسان نیز که احتمالا برجسته ترین ایشان ادرواردوستر مارک است متداول بوده است. هیوم می گوید: «منشا وجوه افتراق اخلاقی یک حس اخلاقی است ولی منظورش این است که وقتی ما حکم می کنیم فلان چیز از نظر اخلاقی خوب است فقط می گوئیم که آن چیز (به نحو خاص) مورد پسند ماست یا احساس موافق ما را بر می انگیزد.»
اقسام ذهنی گرایی
ذهنی گرایی باتوجه به این که احکام اخلاقی در باره احساسات یا افکار گوینده است یا درباره احساسات یا افکار گروهی از مردم، قابل تقسیم است. گاهی احکام اخلاقی بیان گر احساسات گوینده است و گاهی بیان گر افکار او، گاهی هم مقصود از احکام اخلاقی، احساسات گروهی از مردم است. این قسم نیز می تواند چند صورت داشته باشد: یکی این که احکام اخلاقی بیان گر احساسات یا افکار جامعه گوینده باشد، دیگر این که احکام اخلاقی بیان گر احساسات یا افکار گروهی غیر از جامعه گوینده باشد. قسم سومی نیز وجود دارد و آن اینکه ذهنی گرایی بیان احساسات یا افکار اکثریت جامعه باشد.
ذهنی گروی عام
مسمای اصلی ذهنی گرایی همان است که از نظر گذشت اما اگر بخواهیم معنایی عام از ذهنی گرایی در نظر بگیریم، احساس گرایی و هر نظریه غیر شناخت گرا، ذهنی گرا - در مقابل عینی گرایی- خواهد بود. قرائت خاص ذهنی گرایی (ذهنی گرایی بسیط)، چنان که دیدیم با اشکالات مهمی روبرو بود. برخی با رد ذهنی گرایی، نظریه دیگری را پیشنهاد دادند که برخی از اشکالات وارد بر ذهنی گرایی ساده را نداشت. این نظریه همان احساس گرایی است. احساس گرایی متاثر از پوزیتیویسم، معتقد است گزاره های اخلاقی نه تنها حاکی از احساسات وافکار گوینده یا غیر او نیسنند تا به این وسیله پشتوانه تجربی داشته باشند بلکه این ها اصلا گزاره نیز نیستند و تنها نگرش و احساس گوینده اند. به عبارتی قضایای اخلاقی در واقع گزاره نمایند نه گزاره در نتیجه حاکی از چیزی نیستند بلکه نوعی از احساس اند. ما هنگامی که می گوییم دروغ گویی بد است نه خبر از یک واقعیت خارجی می دهیم و نه خبر از احساس خود در باره دروغ گویی. دروغ گویی بد است با دروغ گویی اه یکی است! آیر فیلسوف پزوتویست در کتاب معروفش - زبان، حقیقت و منطق - می گوید: «حضور علامتی اخلاقی در قضیه چیزی به مضمون واقعی آن نمی افزاید. مثلا اگر به کسی بگویم تو کار بدی کردی که آن پول را دزدیدی چیزی بیش از این نگفته ام که تو پول را دزدیدی. با علاوه کردن این که تو کار بدی کردی خبر دیگری در باره آن نداده ام؛ فقط عدم تصویب اخلاقی خود را اظهار داشته ام. درست مانند آن است که با لحن حاکی از وحشت گفته باشم تو پول را دزدیدی یا این خبر را با علاوه کردن علامت تعجب نوشته باشم. لحن وحشت یا علایم تعجب چیزی به معنای واقعی جمله نمی افزاید؛ فقط می رساند که اظهار این خبر نزد گوینده آن با پاره ای احساسات همراه بوده است. اکنون اگر خبر قبلی خود را تعمیم دهم و بگویم دزدیدن پول بد است، جمله ای گفته ام که هیچ معنای واقعی ندارد.... من با گفتن این که نوع عمل معین صواب است یا خطا، خبری واقعی نداده ام، حتی خبری درباره وضع ذهنی خود. تنها پاره ای عواطف اخلاقی را اظهار کرده ام، و کسی که ظاهرا معارض گفته من است احساسات خودش را بیان داشته است. پس این سؤال که کدام یک از ما درست می گوید بی معناست؛ زیرا هیچ یک از ما قضیه ای حقیقی را عنوان نمی دارد..
نقد هایی بر ذهنی گروی
...
wikifeqh: ذهنی_گرایی_اخلاقی