ذراع

/zerA~/

مترادف ذراع: آرنج، بازو، ارش، گز

معنی انگلیسی:
cubit

لغت نامه دهخدا

ذراع. [ ذِ ] ( ع اِ ) ارش. ( حبیش تفلیسی ) ( مهذب الاسماء ). رش دست. ( منتهی الارب ). رش. ( دهار ). از آرنج تا انگشتان.از مرفق تا نوک انگشتان. و آن هفت قبضه باشد. از آرنج تا نوک انگشت میانین. گز. ( دهار ). ساعد. من طرف المرفق الی طرف الأصبع الوسطی. هشت قبضه است. ( دمشقی ). ارج. از آرنج تا نوک میانین ، آرش. ( ملخص اللغات حسن خطیب ). ج ، اَذرُع ، ذُرعان. و صاحب یواقیت العلوم گوید؛ شش قبضه ذراعی باشد و نسبت ذراع به او شمار نسبت درم است با دینار. چنانکه ده درم هفت مثقال باشد، همچنین ده ذراع هفت وشمار بود - انتهی. و معادل است با 48 صد یک گز. ( 48 سانتی مطر ). || بازو . || آرنج. قوی بنک. || دست. || یاز . || بن نیزه. صدر نیزه. || نام قبیله ای از عرب. || داغ رش شتر. || علامتی است بنی ثعلبه را به یمن و بعض بنی مالک بن سعد را. || گزی که به او چیزها راپیمایند. هرچه بدان پیمایند جامه و زمین و مانند آن را خواه از چوب باشد و خواه از آهن و جز آن. آنچه از چوب یا آهن که بدان پیمایند طول و عرض زمینی یا جامه ای را. || نام دو پشته است در بلاد عمروبن کلاب. || ج ، اذرُع. || آستین : ثوب موشّی الذراع ؛ جامه آستین ها نگارین. || رحب الذراع ؛ واسع القدرة و البطش و القوة. || واسع الذراع ؛ واسعالخُلق. فراخ خوی. || هو منّی علی حبل الذراع ؛ یعنی مستعد و حاضر است. || اولاد ذارع ؛ کلاب و حمیر. اولاد ذراع. اولاد وازِع. || و در حیوان ، از دو دست ، گاو و گوسفند آنچه بالای پاچه است ، و از دست شتر آنچه بالای ساق باریک است و همچنین از دیگر ستور چون اسپ و استر و خر. و منه قولهم : لاتطعم العبد الکراع فیطمع فی الذراع ؛ روستائی گستاخ شده کفش بالا میکند . || ذراع اسود، مقیاسی که مأمون خلیفه نهاد، پیمودن جامه را. و آن چهارهزار یک میل باشد. || ذراع سلطان ، یا ذراع سلطانی : آنجا [ به اسکندریة ] مناره ای ساخت سیصد گز، به ذراع الملک ، و به ذراع سلطان چهارصد و پنجاه گز باشد. ( مجمل التواریخ والقصص ). هر میلی چهار هزارو پانصد ارش [ باشد ] به ذراع مرسل و سه هزار ارش بذراع سلطانی. ( مجمل التواریخ والقصص ). ذِراع ُ المَلِک. رجوع به ذراع سلطان شود. || ذِراع ِ مُکَسَّرَه شش قبضه است. یک ذراع طول در یک ذراع عرض در یک ذراع عمق. و رجوع به مکسّره شود. || ذراع مُرسل : هر میلی چهار هزار و پانصد ارش [ باشد ] به ذراع مرسل و سه هزار ارش به ذراع سلطانی. ( مجمل التواریخ والقصص ). در تاریخ قم آمده است : ابوعلی در کتاب همدان حکایت میکند از ابی جعفر محمدبن عبدوس که او گفت ذراعی که عبداﷲ خرداذبه بدان مساحت کرد آن نه قبضه و دو انگشت بود چنانچه میان آن ذراع و ذراع سابوریه تفاوت و نقصان به ربع و ثلث عشر باشدو آن ذراع که به همدان بوده است و در دیوان آن ، هشت قبضه و دو انگشت بوده است. محمدبن الحسن از آن گز هیچ نبرید و کم نکرد الاّ یک انگشت. ( ص 29 تاریخ قم ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دست انسان از آرنج تاسرانگشتان، ساعد، واحدقدیم، برای طول که به اندازه از آرنج تاسرانگشتان مرد، بوده، اذرع جمع
( اسم ) ۱ - بازو . ۲ - آرنج . ۳ - واحد طول و آن عبارت است از ابتدای ساعد دست ( مرفق ) تا سر انگشتان ( رساله مقداریه . فرهنگ ایران زمین ۴ - ۱ : ۱٠ ص ۴۳۱ ) ارش رش گز جمع اذرع . ۴ - واحد طول معادل شش قبضه ( مشت ) که با انگشتان ( غیر انگشت شست ) با یگدیگر متصل ساخته ملاحظه میشود و این مجموع بمقدار بیست و چهارساعت خواهد بود که از جانب پهنا بیکدیگر گذارند ( رساله مقداریه ایضا ص ۲ - ۴۳۱ ) .
یا ذراع مبسوط. اسد منزل هفتم از منازل قمر .

فرهنگ معین

(ذِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - بازو. ۲ - آرنج . ۳ - واحدی برای طول ، از نوک انگشتان تا آرنج .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) =اَرَش
۲. (ریاضی ) واحد اندازه گیری طول، تقریباً معادل طول فاصلۀ میان آرنج تا سر انگشتان یک مرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ذراع دو تعریف دارد و در ابواب مختلف فقهی مانند طهارت ،صلات از آن بحث می شود .
ذراع به حد فاصل آرنج تا سر انگشت میانی می گویند.
تعریف دوم ذراع
واحد اندازه گیری طول نیز می باشد .
توضیح ذراع به معنای اول( حد فاصل آرنج تا سر انگشت)
مراد از ذراع به معنای دوم، ذراع انسان معتدل در خلقت و قامت است. طول ذراع را برابر ۲۴ انگشت، برابر شش قبضه- هر قبضه چهار انگشت به هم چسبیده- برابر ۶۵/ ۴سانتی متر ذکر کرده اند.
کاربرد ذراع به معنای اول
...

دانشنامه آزاد فارسی

ذِراع
نام واحد (یکای) قدیمی طول که در مصر باستان، یونان و روم و نیز در جهان اسلام به کار رفته و کلاً مبتنی بر فاصله آرنج تا نوک انگشت وسطی بوده و اندازه تقریبی آن ۵۰سانتی متر می شده است. انواع ذراع ها در ایران ذراع شرعی و ذراع شاهی بوده است که ذراع شاهی بلندتر و حدود ۵,۶۶ سانتی متر و ذراع شرعی۶۶.۵ سانتی متر است.

مترادف ها

cubit (اسم)
ذراع

پیشنهاد کاربران

مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1
هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم.
این لطف مضاعفى است از سوى خداوند که هر که راه او را انتخاب کند خدا او را تأیید مى نماید.
...
[مشاهده متن کامل]

1ـ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 87، ص 190، روایت 5.
ذراع همان فاصله آرنج تا نوک انگشت وسطی است و اندازه تقریبی آن ۵۰ سانتی متر می شده و تقریبا به اندازه دو وجب است. ( به اندازه خط کش نیم متر فلزی بزازی که این متر به متر بزازی معروف میباشد چراکه این متر ابزار بسیار مهمی برای پارچه فروشان و بزازان هست و در ضمن به این میله ی فلزی پنجاه سانتیمتری نیم گَز هم می گویند که یک گز آن برابر یک متر می شود )
در باب ذراع و ذرع هم باید گفت که ذراع گویا همان فاصله آرنج تا نوک انگشت وسطی است اما ذرع گاهی همین معنی و گاهی در ریاضی برابر گز و حدود یک متر آمده است.

واحد مقیاس در اندازه گیری حریم چشمه، رودخانه، خانه، . . . در فرهنگ شرعی، ذراع و در فرهنگ عرفی و کهن ایرانیان، رش نام دارد.
نام رش به صورت ارش، ارت، ارتا و ارد نیز در فرهنگ ایران زمین آمده و مفهوم راستا و دقت در درازا را می رساند. رش در زمان هخامنشیان، معیار مهمی بوده و بر اساس طول آرنج یا دست شاهنشاه وقت، متغیر بوده است. داریوش بارها از این واحد نام می برد و به قدرت دست خود در پرتاب هم اشاره می کند. در تخت جمشید می توان به ابعاد رش در زمان داریوش و خشایارشا پی برد. نام و نشان بسیاری از شاهان، بصورت ارشک یا اشک است و حتی از اردشیر یکم هخامنشی به نام درازدست در تاریخ یاد می شود. همچنین داستان اساطیری آرش، گویای ارتباط اندازه گیری حریم و اراضی، نه تنها با دست بلکه با قدرت دست و پرتاب با دست می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در وضوی مسلمانان، مسح دست با آب پاک، اهمیت زیادی دارد و افرادی که دستشان چلاق است یا دست سالم ندارند و همچنین بدنشان ناپاک است، نمی توانند وضو بگیرند و باید تیمم کنند. بهتر است که پیش نماز و امام مسجد یا رهبر جامعه، قدرت جسمی کافی داشته باشد و حداقل بتواند وضو بگیرد.
اندازه واحد شرعی به عنوان حداقل و یک معیار فردی است اما اندازه واحد عرفی، به عنوان حد میانگین و یک معیار به صلاحدید بزرگان محلی و اجتماع است؛ به همین علت، امروزه رش را می توان کمی بیشتر از ذراع در نظر گرفت و این دو را کاملا با هم برابر ندانست. اندازه ذراع به نظر مراجع مذهبی و قامت همان فرد و شعاع آرنج انسان بالغ، کمتر از ۷۰ سانتی متر است اما اندازه رش به صلاحدید محلات، می تواند فراتر از یک متر باشد.
در عصر جدید، از مقیاس فرنگی متر، استفاده می شود. شاید چندان اهمیتی نداشته باشد که واحد اندازه گیری ما چه نام دارد. مهم تر این است که حریم چشمه، رودخانه، خانه، . . . به اندازه کافی رعایت شود. همچنین در شریعت اسلام و فرهنگ کهن ایرانی، اهمیت دارد که به دست، به عنوان یکی از ارکان مهم در ارزیابی میزان توانایی جسمی خودمان و رهبرانمان بنگریم

معذرت میخواهم ساعد هم جزء ذراع است، ذِراع در واقع همان آرنج فارسی هست، ساعد هم جزئی از ذراع یا ارنج به حساب می آید، من طرف المرفق الی طرف الأصبع الوسطی، یعنی از مرفق یا همان آرنج تا انگشتان وسط را ذراع
...
[مشاهده متن کامل]
می گویند. از انگشتان تا جایی که در هنگام وضو میشویم، فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ، پس بشویید صورتتان و دستهایتان را تا مرافق که همان آرنجهاست، منظور از مرافق آرنج هر دو دست هست. صورت هم که تا جایی که موی سر روییده شسته میشود.

ساعد

بپرس