ذال معجم، شیوه ای قدیمی در نوشتار و تلفّظ فارسی بود. در گذشته و در زبان فارسی نو ( به ویژه پیش از هجوم مغول ) مرسوم بود که هرگاه در واژه ای فارسی پیش از واج «د» هجایی با مصوّت پایان می یافت ( الگوی صامت + مصوّت ) یا واج «د» در پایان هجایی بود که پیش از آن مصوّت می آمد ( الگوی صامت + مصوت + صامت ) آن را به صورت «ذ» ( /ð/ ) می نوشته و می خواندند. برای نمونه، به جای «باشد»، «باشذ» می نوشتند و می خواندند. رعایت این قاعده در میان ادیبان بسیار رایج بوده است؛ چنان که سعدی لذیذ را با کشیذ ( کشید ) قافیه کرده است[ ۱] :
در بسیاری از دست نویس های کهن این قاعده رعایت شده است. لازم به ذکر است که این قاعده در واژگانی همانند «مدوّر»، «صدا»، «قاعده» و . . . رعایت نمی شده است؛ زیرا واژگان عربی هستند. خواجه نصیر طوسی این قاعده را به شکل یک رباعی بیان کرده است:
این شعر نشان گر آن است که ذال معجم در زمان او در حال ناپدید شدن بوده است؛ زیرا در غیر این صورت نیازی به گوشزد کردن آن نبوده است. در حقیقت «ذال معجم» مرحله ی میانی انتقال «ت» پایانی در فارسی میانه به «د» در فارسی نو است. نخستین بار فرخی سیستانی این قاعده را رعایت نکرده است و واژگان منتهی به «د» عربی را با واژه های منتهی به «د» فارسی قافیه کرده است؛ یعنی در لهجه ی محلی وی تبدیل «ذ» به «د» مدت ها پیش از او روی داده بوده است. . شمس قیس رازی در المعجم به همین تفاوت لهجه های محلی اشاره می کند: «در زبان اهل غزنین و بلخ و ماراءالنهر ذال معجمه نیست و جمله دالات مهمله در لفظ آرند»[ ۲] . در فارسی امروزین، ذال معجم در چند واژه همانند «گذشتن» و «گذاردن» باقی مانده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر بسیاری از دست نویس های کهن این قاعده رعایت شده است. لازم به ذکر است که این قاعده در واژگانی همانند «مدوّر»، «صدا»، «قاعده» و . . . رعایت نمی شده است؛ زیرا واژگان عربی هستند. خواجه نصیر طوسی این قاعده را به شکل یک رباعی بیان کرده است:
این شعر نشان گر آن است که ذال معجم در زمان او در حال ناپدید شدن بوده است؛ زیرا در غیر این صورت نیازی به گوشزد کردن آن نبوده است. در حقیقت «ذال معجم» مرحله ی میانی انتقال «ت» پایانی در فارسی میانه به «د» در فارسی نو است. نخستین بار فرخی سیستانی این قاعده را رعایت نکرده است و واژگان منتهی به «د» عربی را با واژه های منتهی به «د» فارسی قافیه کرده است؛ یعنی در لهجه ی محلی وی تبدیل «ذ» به «د» مدت ها پیش از او روی داده بوده است. . شمس قیس رازی در المعجم به همین تفاوت لهجه های محلی اشاره می کند: «در زبان اهل غزنین و بلخ و ماراءالنهر ذال معجمه نیست و جمله دالات مهمله در لفظ آرند»[ ۲] . در فارسی امروزین، ذال معجم در چند واژه همانند «گذشتن» و «گذاردن» باقی مانده است.
wiki: ذال معجم