سلام ، انتظارات یا حقایق در رابطه خویشاوندی ، دوستی ، همسایگی ، دینی ، شغلی ، ملی و دولت خواهی و غیره و صلاحیت ها در بین چگونه تعریف شده و با توجه به آسیب های اجتماعی و غیر آن عرفاً یا عقلاً یا منطقاً
... [مشاهده متن کامل] و هر طور که ارزش انسانی حفظ شود خیر و شرها یا خیر دین دیدن و نارضایتی و لعنت فرستادن ها چگونه میباشد؟
آرزو میکنم دولت شناسی و رابطه فرد با دولت به من بسازد حال به آقای ایکس و ایگرگ نمیسازد مشکل من نیست آیا این جمله درست است یا وجدان انسان او را به راهکارهای بهتر سوق میدهد؟
کشورداری، کشوردار، دیوان کشور.
برای نمونه:
کارمند دولتی= کارمند کشورداری
دولت چین= کشورداریِ چین
دولت موقت= کشورداری گذرا، دیوان ناپایدار
سلیم
دولت: البته یادم رفته بود که بنویسم که در نیشابور خراسان برای نامگذاری دختر هم استفاده می کنند که برابر ی اش نیکبخت ست.
1ـ دولت: همه ی دستگاه های اداره کننده ی یک کشور؛ و این زمانی است که مثلا گفته می شود دولت آمریکا یا دولت ژاپن و. . . یعنی رژیم آن کشورها. ( https://www. cnrtl. fr/definition/gouvernement )
همتای پارسی این واژه ی عربی، رایناک rāynāk است که در پهلوی rāyenāk بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
2 ـ دولت ( قوه مجریه ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
هانوین hānvin ( اوستایی: hānmvin )
3 ـ دولت ( ثروت، دارایی ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پارِن pāren ( اوستایی: pārendi ) .
سلیم
دولت: با جمله ای در پندیات جوانمردی برخورد کردم که تنها برابری واژه دولت در اندیشه ام آوا آمدچون هیچکدام از دریافتنی های این واژه با این جمله جور نشد :
. . . و حکایت دولت آخرت را بشنوید که به او عطا می شود.
. . . و داستان آوای� ندای� رستاخیز را بشنوید که به او بخشیده می شود.
سلیم
دولت: آنچه که ما در سیاست از آن برداشت می کنیم به نوشته فرهنگ عمید دَولَت dawlat ست و واژه ای اربی ست و آن را اشتباه dowlat می خانیم که درست آن به پارسی همان دولت ست که گاهی هم معنی گزین می دهد مانند دولت عشق یعنی گزین دلدادگی
واژه دولت
معادل ابجد 440
تعداد حروف 4
تلفظ do[w]lat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی : دَولة، جمع: دُوَل]
مختصات ( دُ لَ ) [ ع . دولة ] ( اِمص . )
آواشناسی dowlat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
تمرکز زدایی
ورمیر
دولت در گویش محلی بهبهان یعنی دارای گله و رمه ی بز و گوسفند و گاو . . . باشد. به کسی که در این شغل باشد "دولت دار" می گویند
دولت =فرمانداری، دارایی، مال کوچ نشین ها وعشایر مانند گاو وگوسپند واسب والا غ وبز وبی وبره و مرغ وخروس وسگ وتوله وکاه وجو وحتی زمین وچمنزار و. زن وفرزند، کشک ودوغ وتو ف، ماست مشک.
دولت در انگلیسی state ( اِستِیت ) و در فرانسویٍ �tat ( اِتا ) نامیده می شود و زبان های اروپایی دیگر هم از واژه هایی هم ریشه بهره می برند که همگی آن ها از واژه لاتین status �استاتوس� برگرفته شده اند که به معنی وضعیت و موقعیت است، و هم ریشه با �اُستان� و پسوند � - ستان� پارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. https://books. google. com/books?id=lSmU3aXWIAYC&pg=PA1469#v=onepage&q&f=false
واژه دولت کاملا پارسی است چون در عربی می شود حکومة این واژه یعنی دولت صد درصد پارسی است.
بومدار
دولت واژه عربی است نه فارسی.
گر به دولت رسیدی و مست نگشتی مردی.
دولت /davlat در گویش لری بختیاری یعنی مال ومنال و دارایی مانند گله گوسفند و. . . در بختیاری کسی که مال زیاد دارد بش می گویند دولمند
و هنگام خوش و دش و احوالپرسی می گویند ز دولت تو یعنی از توانمندی شما
دول با دور ( چرخ زدن ) و طور ( حال به حال شدن ) قرابت لفظی و معنایی دارد و نوعی اشتقاق کبیر یا اکبر بین آن دو حاکم است
the helm of state
معنی بخت و. . . .
دَهیو.
مهر و یا امضا و یا یادداشت پادشاهان و بزرگان در زیر یا در پشت فرمان یا نامه را هم دولت میگویند
در دیدگاه بهنام عزیز
ساتراپ ریشه یونانی دارد و پارسی نیست
برابر پارسی دولت رایِن و رایِه می باشد
دول به معنای گردیدن نیست بلکه به معنای گردادن و اداره کردن هست یعنی وقتی میگیم دولت منظورمون نهادی هست که کشور رو ادراه میکنه و میگردونه عربی دول میشه دوله و در فارسی ما میگیم دولت
دو جناح ، دو سمت پادشاه ، حناح راست و جناح چپ میشود دولت ،
لت به معنی سمت ، سو ، طرف ، است در انگلیسی میشود lat و به ماهیچه های دو سمت کمر هم لت می گویند
دولت
کشورداری ، کشورمداری
دولت =ساتراپی
دولت ایران=ساتراپی ایران
دولت مرد=ساتراپ
در قدیم به معنی اقبال، شانس، ثروت بوده
در دولت به رحم بگشادی. تاج عظت به سرم بنهادی
جامی
و بعد ها به معنی دستگاه های حکومتی درآمد
بیا و دولت مرا ببین
برابر دولت در پارسی کابینه
پآدpe - ad تمام معانی و اسامی دولت درست است مثلا کابین را نمیتوان دولت داتست ولی میتوان جایگزین هیئت دولت دانست .
اسم خاص دولت یعنی رییس جمهور و وظایف اجرایی آن پس پآد درست است .
آد یعنی قدرت و اجرا و استقلالیت تصمیم گیری و پ به معنی متن تعریف شده.
پس میشود متن در حال اجرا و قدرت پیشرویی
همان است که با هر گوهر بسازد
در توضیح نظر اشکان عزیز
دُولَة : [ دول ]: آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگرى برسد .
از چنگ منش اختر بد مهر به در برد/ آری چه کنم دولت دور قمری بود
نوبت دور قمری یعنی دوره هفت هزارساله ای که قمر صاحب عمل است. در مصرع نخست نیز اختر بدمهر به قمر اشاره دارد که دوره، دوره اوست و هم اشاره ای به ادبار و بدبختی دارد. بر این اساس حافظ با گله و شکایت بیان می کند که اختر بدمهر و بدبختی موجب شده که او از دست من برود، آری نوبت سروری اختر قمر است و او هرچه بخواهد انجام می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
منبع:
https://www. isna. ir/news/95062817221/
بعضی ها فکر میکنند دولت اسم زن نیست ولی هست ، حتی اسم مادربزرگ من دولت هست
دولت معنی سلطنت وهستی طالع نیکبختی و حقیقت جاودان است
دولت واژه ای ایرانی است ، دول یعنی چرخ که در واژه دولاب می توان دید و معانی حقیقی دولت هم چرخ است و معانی دیگر مجازی هستند
می توان یکی از معانی آن را ”اعتبار” در نظر گرفت .
حتماً شنیده اید که مثلاً می گویند ”دولتی سر فلانی او هم به نان و نوایی رسید” که یعنی” به اعتبار شرایط حمایتی فلانی . . . ” .
درایران قوه مجریه
الف ـ مجموعه دستگاه های اداره کننده ی یک کشور. زمانی که گفته می شود دولت فرانسه، یعنی قوای سه گانه، نیروهای نظامی و انتظامی. ب ـ قوه ی مجریه. که در این صورت به بخشی از دولت، دولت گفته می شود.
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
سَمیگ ( سنسکریت: سَمیگرَهَ )
راژیا ( سنسکریت: راجَیَ )
واژه ی ارب در پارسی باستان آرابیا خوانده می شده پس در زبانی پارسی نادرست است بنویسیم: عرب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)