دوشیزه

/duSize/

مترادف دوشیزه: باکره، بتول، بکر، عذرا

معنی انگلیسی:
damsel, miss, maid, virgin, fraulein, maiden, girl, mademoiselle, seorita

لغت نامه دهخدا

دوشیزه. [ زِ / زَ ] ( ص ، اِ ) دخترک نارسیده که مساس نکرده باشندش و به تازیش باکره خوانند. ( شرفنامه منیری ). دختر بکر و زن جوان که هنوزنزدیک مرد نشده باشد. ( غیاث ). دختر بکر را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( آنندراج ). باکره و ماری و دختر بکر و زنی که مرد در وی دخول نکرده باشد. ج ، دوشیزگان. ( ناظم الاطباء ). باکره. مقابل بیوه و کالم و ثیب و ثیبه. دختری شوی نادیده. دختر که مرد ندیده باشد. ( یادداشت مؤلف ). عذراء. ( منتهی الارب ) ( دهار ): ابکار؛ دوشیزگان. ( دهار ) : فرمود [ عملوق ] که هیچکس مبادا که دختر دوشیزه به شوی دهد از قبیله جدیس تا نخست به من نیارد و دوشیزگی او بستانم. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). ابرهه گفت : چه خواهی ؟ گفت : [ غلام ] بفرمای تا هیچ دختر دوشیزه به خانه شوهر نبرند تا نزدیک من نیارند. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).
آراسته گشته ست ز تو چهره خوبی
چون چهره دوشیزه به یک رنگ و به گلنار.
خسروی.
رسیده بدین سال و دوشیزه اند
به دوشیزگی نیز پاکیزه اند.
فردوسی.
ز چندین یکی را نبوده ست شوی
که دوشیزگانیم وپوشیده روی.
فردوسی.
ستیزه بدن عاشقان به ساق و میان
بلای گیسوی دوشیزگان به بش و به دم .
عسجدی.
هدهد چو کنیزکی است دوشیزه
با زلف ایاز و دیده فخری.
منوچهری.
یک دختر دوشیزه بدو رخ ننماید
الاهمه آبستن و الا همه بیمار.
منوچهری.
زن دوشیزه را دو خوشه در دست
ز سستی مانده بر یک جای چون مست.
( ویس و رامین ).
مردی فقاعی حاجب بکتغدی... دست در دو دختر دوشیزه زد تا رسوا کند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 471 ). این خاتون را عادت بود که سلطان محمود را غلامی نادر و کنیزکی دوشیزه نادره هرسالی فرستادی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 253 ).
علم تأویل است دوشیزه نهان
چون به برگ حنظل اندر حنظله.
ناصرخسرو.
وز زمانی که کسی دست بر ایشان ننهاد
همه دوشیزه و همزاد به یک صورت شاب.
ناصرخسرو.
آن چیست یکی دختر دوشیزه زیبا
از بوی و مزه چون شکر و عنبر سارا.
ناصرخسرو.
طبعی چو بنات نعش ز آمال
دوشیزه جاودان ببینم.
خاقانی.
گر جهان حصنهای دوشیزه بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دختر، دخترجوان که شوهرنکرده باشد، دوشیزگان
( اسم ) ۱ - بکر ( اعم از مرد و زن ) . ۲ - دختر بکر جمع دوشیزگان یا دوشیزگان جنت حوران بهشتی .

فرهنگ معین

(زِ ) (اِمصغ . ) دختر، دختر شوهر نکرده .

فرهنگ عمید

بانوی جوان شوهرنکرده، دختر.

فرهنگستان زبان و ادب

{virgin} [مطالعات زنان] شخصی که رابطۀ جنسی را تجربه نکرده است متـ . باکره

دانشنامه عمومی

دوشیزه یا مؤنث باکره یک واژه است به معنای خانمی که هیچگاه آمیزش جنسی نداشته. [ ۱]
برخی معتقدند دوشیزه مربوط به دوغدی ( dogdhi ) در سانسکریت به معنای دوشیدن است و به این ترتیب دوشیزه ( دوش + یزه ) به معنای «دوشنده» است، چرا که دوشیدن حیوانات خانگی همواره کاری زنانه بوده است، این که دوشیزه در معنای دختر به کار می رود نیز شاید از آن روی باشد که نیاکان ما، مایل بوده اند که شوی نادیدگان ( شاید به زعم آنان پاکان ) دوشندگان گاو و گوسفند باشند. [ ۲]
با این وجود برخی ذکر کرده اند که در پارسی میانه «دوشکیزه» ( گونه دیگر دوشگیزه که به دوشیزه منتهی می شود ) هم بوده است و که بخش دوم آن واژه را مربوط به «کیجا» در زبان مازندرانی دانسته اند. [ ۳] «کچ» در کردی، و کنیز هم با آن همریشه است. بخش دوم واژه «دوشکیزه» پهلوی همریشه با واژه اوستایی kanyâ است.
• زنان هندی تا پیش از ازدواج خال میان دو ابرو نمی گذارند و پس از ازدواج این خال را می گذارند.
• در میان ترکمنها رایج است که دختران پس از بلوغ و تا پیش از ازدواج کلاهی گرد و سوزن دوزی شده به نام بُریک را بر سر گذارند، اما پس از ازدواج یک پیشانی بند و روسری به نام پوپک یالق[ ۴] سر می کنند.
• در بخش هایی از جنوب ایران مانند بندرعباس زنان تا قبل از ازدواج از نقاب صورت استفاده نمی کردند. [ ۵]
• در قبیله زولو در آفریقا زنان تا پیش از ازدواج بالاتنه خود را نمی پوشانند. تنها هنگام نامزدی گردنبند بلندی که تاحدودی سینه شان را می پوشاند و نشانه مهر به نامزد است می پوشند و بعد از ازدواج است که لباسشان بالاتنه را نیز پوشش می دهد. [ ۶]
در ادیانی مثل اسلام اجازه ولی ( در اسلام همان پدر است ) در ازدواج زنی که دوشیزه نیست، شرط نیست، و در باکره و دوشیزه به نظر "بیات زنجانی": "بنا بر اقوی شرط صحت نیست بلکه شرط اخلاقی است و برای تحکیم مبانی خانواده لازم است و مطابق روایات متعدد معتبر، افراد از نکاح موقت با دوشیزگان اجتناب کنند. "[ ۷] [ ۸]
دربارهٔ کاربرد امروزی این واژه و تحقیرآمیز بودنش برای زنان بحث هایی وجود دارد، چنان که در فوریه ۲۰۱۲ فرانسه تصمیم گرفت عنوان «دوشیزه» ( به فرانسوی: Mademoiselle ) را از فرم های اداری این کشور حذف کند. فعالان حقوق زنان در این کشور سال ها تلاش کرده اند که زنان برای معرفی خودشان مجبور به توضیح دربارهٔ متأهل یا مجرد بودنشان نباشند. آن ها معتقدند تفکیک زنان با واژهٔ دوشیزه تحقیرآمیز است؛ زنان همیشه مجبورند وضعیت تأهل خود را توضیح بدهند در حالی که این کار به مردان تحمیل نمی شود و مهم نیست که مردها متاهلند یا نه. در بیانیهٔ دفتر نخست وزیر فرانسه گفته شده است «دولت نباید بیش از این دربارهٔ وضعیت تأهل زنان کنجکاوی کند. »[ ۹]
عکس دوشیزهعکس دوشیزهعکس دوشیزه

دوشیزه (صورت فلکی). پیکر آسمانی دوشیزه ( خوشه ) یا صورت فلکی سنبله از صورت های فلکی منطقةالبروجی است. مساحت آن ۱۲۹۴ درجه مربع می باشد. این پیکر آسمانی در نیمکره شمالی آسمان و دومین صورت فلکی از لحاظ بزرگی است. صورت فلکی سنبله یکی از قدیمی ترین صورت های فلکی است که توسط انسان شناسایی و توصیف شده است. خورشید در عبور سالانه خود در دائرةالبروج، بیشترین زمان را در این صورت می گذراند. [ ۱]
نام این پیکر آسمانی را ابوریحان بیرونی سنبله یا عذرا آورده است. کلمهٔ سنبله به معنی خوشه است.
در بندهشن نام این صورت فلکی هوشگ ( Hōšag ) است ( Pakzad, P. 77 ) که در فارسی خوشه شده است.
در منابع نجومی چون صورالکواکب این صورت فلکی به سیمای دوشیزه ای با خوشه ای گندم یا شاخه گلی در دست نمایش داده شده است. در منابع یونانی این صورت فلکی با خوشه گندم یا زیتون نمایش داده شده است.
در فهرست مول آپین، نام این صورت فلکی «مول آب سین» ( Mul Ab sin ) آمده و آب سین به معنی کشتزار است. در برخی منابع به صورت «فورو» ( furrow ) و «مول کی هال» ( Mul Ki - Hal ) هم آمده است. «فورو» نیز به سیمای ایزدبانویی که خوشه ای از گیاه جو را در دست دارد، نمایش داده شده است. این صورت فلکی کم کم با صورت فلکی «فروند» ( frond ) یکی شده است. فروند را به سیمای ایزدبانویی که برگی خرما در دست دارد تصویر کرده اند. [ ۱]
سنبله تنها چهره زنانه در منطقه البروج بوده و یکی از قدیمی ترین و مشخص ترین صورت های فلکی آسمان است. در اسطوره های برخی از اقوام و ملل این پیکر آسمانی به عنوان خدابانوی باروری مقدس شمرده می شد یا می شود.
مرتبط دانستن زمین و خرمن با سنبله ردپای باورهای کهن ایزدبانوان و زمین و کشاورزی است. در اسطوره های سومری ایزدبانوی بزرگ سومر نین هورسگ ( Ninhursag ) به معنی «سرور کوه های بزرگ» با این پیکر آسمانی مربوط بود و تصور می شد هنگامی که خورشید در چرخش خود در ستارهٔ باکره قرار می گرفت، نین هورسگ آبستن می شد. [ ۱]
در اسطوره های میان رودان این پیکر آسمانی را به ایشتار مربوط می دانستند. ایشتار در ابتدای فصل سرما به جهان زیرین می رفت تا تموز را بازگرداند. آنگاه در بهار، تموز در جامه ای سبز و تازه دوباره در زمین پیدا می شد.
این صورت فلکی نزد یونانیان باستان نیز الهه باروری " دیمتر " ( Demeter ) یا دخترش " پرزفون " ( Persephone ) به شمار می رفت. خدای خدایان " زئوس " به خدای زیرین " هادس " ( hades ) قول داده بود که این دختر را به همسری او درآورد و " هادس " دختر را فریفته و ربوده بود. الهه " دیمتر " با از دست دادن دخترش خیلی غمگین شد و درختان و زمین های کشاورزی را خشکاند. بالاخره " زئوس " تصمیم گرفت برای جلوگیری از قحطی و گرسنگی انسانها اجازه دهد که " پرزفون " دو سوم سال را نزد مادرش بر زمین و یک سوم دیگر را نزد همسرش در جهان زیرین به سر آورد. به محض آن که پرزفون به زیرزمین می رفت، هوا سرد و بارانی می شد، برگهای درختان می ریختند، بارش برف آغاز می شد و زمستان از راه می رسید. زمانی که پرزفون دوباره به روی زمین بازمی گشت، همه جا سبز می شد و بهار آغاز می شد. به این ترتیب صورت فلکی سنبله تغییر فصلها را نیز به خاطر می آورد.
عکس دوشیزه (صورت فلکی)

دوشیزه (نقاشی کلیمت). دوشیزه ( انگلیسی: The Maiden ) یک نقاشی در سبک هنر نو، از هنرمند نمادگرای اتریشی و عضو انجمن جدایی وین، گوستاو کلیمت می باشد که در تاریخ ۱۹۱۳ تکمیل گردید. این نقاشی کلیمت، نمایانگر ۶ زن است که در هم آمیخته شده اند. فراوانی گل ها در نقاشی نشان از تکامل زنانگی است. هر زن بیانگر و نمایشگر مرحلهٔ خاصی از زندگی زنان است. این اثر هنری در عین حال، به موضوعات مختلف زندگی بشر اشارات مستقیمی دارد. موضوعاتی همچون، عشق، تمایلات جنسی و احیا که در قالب چرخه ای کامل نمایش داده شده اند. [ ۱]
عکس دوشیزه (نقاشی کلیمت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

دوشیزه (صورت فلکی)
رجوع شود به:سنبله

جدول کلمات

باکره

مترادف ها

gill (اسم)
تمیز کردن، یار، ابجو، دلارام، دوشیزه، دختر، دلبر، دختربچه، گوشت ماهی، پیمانهای برای شراب، دختر جوان، استطاله زیر گلوی مرغ، نوعی نان شیرینی بشکل قلب

miss (اسم)
خطا، دوشیزه

damsel (اسم)
دوشیزه

maiden (اسم)
خاده، دوشیزه، باکره، دختر باکره

girl (اسم)
کلفت، معشوقه، دوشیزه، دختر، دختربچه، زن جوان

demoiselle (اسم)
دوشیزه، لک لک، دختر خانم

mademoiselle (اسم)
خانم، دوشیزه، دختر خانم، مادموازل

signorina (اسم)
دوشیزه، مادموازل

فارسی به عربی

بنت , عذراء

پیشنهاد کاربران

به دوش در جمله های زیر دقت کنید
دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن
دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی
بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنایه از حمل
دوشیزه = دوش ایزه ( is = هست / شد ) = به بار آمده = کسی که به سن بلوغ میرسد و میتواند شیر دهد یا کسی که میتواند کار دوشیدن را انجام دهد
...
[مشاهده متن کامل]

دوغ = دوغتر = دوختر = داتر لاتین = کسی که میتواند دوغ را به بار آورد
در همه اینها دوش = بار
همچنین اصطلاح بارش کردم = بر دوش کسی چیزی قرار دادن است => دوش کنایع از مسئولیت نیز شد اما با بررسی دقیق میتوان فهمید دوش یعنی باریدن که خود دو چم دارد
1 - مسئولیت
2 - هر آنچه که بر سر ما می افتد = واران = از بالا به پایین => bar = واحدی برای فشار در لاتین نیز شد => برای اشاره به مسعولیت در ایران بکار رفت
همچنین در باریک نشانه قطره های ریز و کشیده باران شد ؛ پس میبینیم برای یک واژه در چند جا بستگی به نیاز کاربرد های خاصی یافت.

دوشیزه =این کلمه را درابتدا ودرزمان هخامنشیان به دخترانی اطلاق می شد که هنوز ازدواج نکرده بودن و چون پاک ومعصوم محسوب میشدند ، دوشیدن شیر گاوها رابرعهده ی آنها می گذاشتند واعتقادشان این بود که برکت دست این دختران باعث افزایش شیر گاوها میود .
...
[مشاهده متن کامل]

دوش ایزه =دوغ شیزه =دوشنده ی شیر
دوغ =در زمان زرتشت برای کلمه شیر از کلمه دوغ استفاده می شد

هَرَل
واژه دوشیزه
معادل ابجد 332
تعداد حروف 6
تلفظ dušize
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dušičak]
مختصات ( زِ ) ( اِمصغ . )
آواشناسی duSize
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
دوشیزه میتواند از دوخ به معنی دختر و یزه پسوند کوچک ساز باشد و سرهم میشود
دختری که کوچک و جوان است به مانند دخترک.
این تنها یک حدس بود.
دوشیزه میتواند به دوشِس یا دوک اشاره داشته باشد این کلمه در لاتین dux در فرانسوی duchesse به طبقه اشرافی و پاک اشاره دارد و بنظر میرسد در زبان فارسی به دختری که پاک هست وارد و معنا شده
{دوشیزه}: دارای ( دوش ) پستان کوچک
( چون هنوز مادَر و شیردِه نشده است ) .
با احترام به خواهران گلم.
وَ یک واژه ی ( پارسی ) است به این ریخت در گذشته:
دوشیچَک: دوشیزه
( گذشته ) چَک ← ( امروزه ) چِه ( کوچک )
...
[مشاهده متن کامل]

کویچَک← کویِ کوچک - کوچِه
ماهیچَک← ماهیچه
کنیچَک← کنیزَک - کنیز ( زن کوچک )

هرل
دختر نوجوان که متاهل ودختر که ازدو
ماه زیبارو فرشته

دوش و پسوند اسم ساز شباهت ( یزه! )
یعنی کسی که مشغول دوشیدن! می باشد و قصد ازدواج ندارد ( قصد ادامه تحصیل دارد! ) ، پاک کننده بدی ها، پاکدامن، دلپاک، دختر!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس