به دوش در جمله های زیر دقت کنید
دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن
دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی
بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنایه از حمل
دوشیزه = دوش ایزه ( is = هست / شد ) = به بار آمده = کسی که به سن بلوغ میرسد و میتواند شیر دهد یا کسی که میتواند کار دوشیدن را انجام دهد
... [مشاهده متن کامل]
دوغ = دوغتر = دوختر = داتر لاتین = کسی که میتواند دوغ را به بار آورد
در همه اینها دوش = بار
همچنین اصطلاح بارش کردم = بر دوش کسی چیزی قرار دادن است => دوش کنایع از مسئولیت نیز شد اما با بررسی دقیق میتوان فهمید دوش یعنی باریدن که خود دو چم دارد
1 - مسئولیت
2 - هر آنچه که بر سر ما می افتد = واران = از بالا به پایین => bar = واحدی برای فشار در لاتین نیز شد => برای اشاره به مسعولیت در ایران بکار رفت
همچنین در باریک نشانه قطره های ریز و کشیده باران شد ؛ پس میبینیم برای یک واژه در چند جا بستگی به نیاز کاربرد های خاصی یافت.
1 - دوش واژه ای فارسی به معنای ابزار گرمابه می باشد این واژه با واژه های douch� فرانسوی و doccia ایتالیایی هم ریشه می باشد .
2 - دوش به معنای شب گذشته و دیشب نیز فارسی می باشد .
3 - دوش به معنای کول نیز واژه ای فارسی است.
در لری به دیروز دوش میگویند
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_shower
یا #to_take_a_shower به معنایِ حمام کردن زیرِ دوش، حمام کردن، دوش گرفتن، حمام گرفتن ، و جُزین
ا↙️
#افشودن ( af. šu. d. an )
یا:
#افشاویدن� ( af. š�. ( � ) v. id. an ) 👈�اَفشاو ( حاصلِ برش آمیزیِ ستاکِ حالِ �اَفشان� از فعلِ �افشاندن� و واژهٔ �آو�، دیسه ای دیگر از واژهٔ �آب� ) - - یدن ( نشانه ٔ مصدر )
... [مشاهده متن کامل]
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺نکته:
ستاکِ حالِ�اَفشودن می شود:�اَفشاو . ( بسنجید با:�پَسودن —>�پَساو . )
▪️مثال:
۱ - او روزی سه بار می اّفشود ( دوش می گرفت، ) برای همین آو را مرغابی صدا می زدند.
۲ - او معمولاً صبح ها پیش از ساعتِ هشت می اَفشاوَد ( دوش می گیرد. )
🔺 توجه:
🔹� #shower
🔹� #افشاوه
یا: #افشاب
🔺نکته:
فعلِ #to_shower را می توان به دیسهٔ سادهٔ �افشابیدن� یا دیسهٔ مرکبِ �اَفشاب گرفتن� نیز صرف کرد.
▪️مثال:
او آنقدر زیرِ اَفشاب ( دوش ) می ماند تا زمانی که دیگر هیچ آبِ گرمی در آبگرمکن باقی نمی ماند.
🔸� #showering دوش گرفتن
🔸� #افشاوش ( اَفشاوِش )
▪️مثال:
اَفشاوش ( دوش گرفتن ) در شب برای آن ها می صرفید، زیرا برای مصرفِ برق پولِ کمتری می پرداختند.
🔹� #showery صفتِ هوایی که از آن بارانِ تند و ناپیوسته می ریزد.
🔹� #افشاوین
یا: #افشاوا
یا: #بارانی
یا: #بارشی
یا: #تندافشاب
▪️مثال:
۱ - امشب هوا اَفشاوا است، ولی تا صبح صاف خواهد شد.
۲ - ابرهای اَفشاوین ( تندباران زا ) در راه بودند و پیش بینی می شد که فصلی پرباران داشته باشیم.
🔸 #showeriness
🔸 #افشاوایی
🔹� #showerer کسی که زیاد دوش می گیرد.
🔹� #افشاب باز
یا: #افشاب گر
🔸� #showerless دوش نگرفته ( صفتِ شخص ) ، بی دوش ( صفتِ حمام )
🔸� #ناافشوده
یا: #بی افشاب
▪️مثال:
آن دخمه یک حمامِ بی اَفشاب ( بی دوش ) داشت که آبش هم سرد بود و تن شویی در آن جا یک شکنجه به حساب می آمد.
🔹� #to_reshower
🔹� #بازافشودن
یا: #بازافشاویدن
🔸� #showerhead سرِ دوش
🔸� #سرافشاب
🔹� #thundershower بارانِ تند رعدوبرق
🔹� #رگبار
یا: #تندرافشاب
یا: #برق افشاب
▪️مثال:
تُندرافشابِ بی اَمانی سراسرِ جلگه را فرا گرفته بود، و آن ها دربه در به دنبالِ پناهگاه بودند.
☑️ هم ریشه های دیگرِ جزءِ میانیِ #افشاویدن ، #افشاب و #افشاوین در زبان های ایرانی و هندی ایرانی اروپاییِ غیرِایرانی:
نیاایرانی� 👈�تکان خوردن، جنبیدن�➖� - šan
فارسی میانه��👈�افشاندن�➖ afšāndan
فارسی میانه�� 👈�تکاندن�➖ - wišān
پارتی� 👈� تکاندن�➖ - wišān
سغدی� 👈 تکان خوردن، لرزیدن� ➖� - šn
خوارزمی� 👈�جنبیدن، لرزیدن ➖� - šn� �
فارسی� 👈�افشاندن، شاندن ( ریختن، پاشیدن، ) شانه ( جست وخیزِ اسب، شانه ( چوبی برای باد دادنِ خرمن )
کردی� 👈�افشاندن، انداختن ➖�šāndin
تاتی 👈 پاشیدن ➖ šund�n
بلوچی 👈 پاشیدن، افشاندن ➖ - šān
پشتو� 👈�ریختن، پاشاندن ➖� šanəl
یدغه� 👈�جنباندن، تکاندن ➖� - firšōn
شغنی�� 👈�تکاندنِ درخت ➖� - biγēn
روشانی� 👈�تکاندن�➖� - awīn
�������������������� ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی
دوش دیدن بمعنی رویای صادقه دیدن است
دوش دیدم که ملایک. . .
در ترکی دوش دیدن رویای صادقه دیدن است
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
دوش به زبان سنگسری
اّشون ashon
شو قبل sho ghebel
متضاد . . . آمشو amoshon
شب. . . نِموشون nemoshon
دوش حال پریشان ز اعمال خودم بودم
دوش وقت سحر با آه وناله براحوال خودم بودم
در پی کرشمه مست یار دوش پیمانه بر جان خودم بودم
... [مشاهده متن کامل]
در پی می ناب صافی یار گدائی با صراحی خودم بودم
دوش ز اعمال گذشته فریاد و افسوس ز کار خودم بودم
در دل ز رحمت یار دوش ز خیال حال خوش خودم بودم
دوش هر چه بود ز توکل و رضا وبخشش او در سبد خودم بودم
پارسی دوش یاد یار را خاطره در خیال خودم بودم
با این حال خوش و شوق وصال در احوال خودم بودم
اپـــل
دوش ( گَرمابه ، حمام )
پاشاب ، گَرماب ، پاشابه ، پاشانه ، پاشینه ، پاشو ، پاشه
در تمام کلمات با دوش انسجام مفهومی با سینه ( دوش تورکی ) قابل لمس است . دوشادوش سینه به سینه یا پستان به پستان دوشیدن .
دوشیزه ( دارای دوش های کوچک )
دوشیدن …
در تمام لغات دوش در مفهوم تورکی قابل رصد است .
در لری بختیاری دوش به معنی دیروز مثلا دوش پسین یعنی دیروز عصر
واژه دوش
معادل ابجد 310
تعداد حروف 3
تلفظ duš
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( قید ) [پهلوی: dōš] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی duS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ لغت معین
فرهنگ فارسی عمید
خیلی خیلی درست و آفرین
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
( دوش و دوشیدن ) در زبانِ پارسی با واژه ( duco ) در زبان لاتین و ( duce ) به چمِ ( راهبری کردن، هدایت کردن lead ) از یک ریشه می باشند که در واژگان همچون ( produce ) و ( introduce ) به چشم می خورد. در زبانِ آلمانی نیز به ( دوشِ حمام ) ، ( Dusche ) و به ( دوش گرفتن ) ، ( duschen ) می گویند که بسیار با واژه ( دوشیدن ) همانند است. . ریشه های همه واژگانِ بالا در زبانِ اوستایی و سانسکریت هست.
... [مشاهده متن کامل]
واژه دوش
معادل ابجد 310
تعداد حروف 3
تلفظ duš
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( قید ) [پهلوی: dōš] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی duS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
زبان لری بویراحمدی دوش به معنی دیشب و دیگ به معنی دیروز
( دوش و دوشیدن ) در زبانِ پارسی با واژه ( duco ) در زبان لاتین و ( duce ) به چمِ ( راهبری کردن، هدایت کردن lead ) از یک ریشه می باشند که در واژگان همچون ( produce ) و ( introduce ) به چشم می خورد. در زبانِ
... [مشاهده متن کامل] آلمانی نیز به ( دوشِ حمام ) ، ( Dusche ) و به ( دوش گرفتن ) ، ( duschen ) می گویند که بسیار با واژه ( دوشیدن ) همانند است. . ریشه های همه واژگانِ بالا در زبانِ اوستایی و سانسکریت هست.
دوش : دوش حمام تغییر یافته ی دؤش ترکی می باشد . دؤش در زبان ترکی به پستان و سینه ی زن گفته می شود . دوش حمام به جهت شکل قیف مانند آن که به پستان زنان شباهت دارد و همچنین ریزش آب به شکل قطرات ریز از آن
... [مشاهده متن کامل] به دلیل سوراخ های ریز در سر پستان . ابتدا در زبان ترکی به این نام نامیده شده و بعدا از زبان ترکی به زبان فارسی راه یافته و امروزه در ریخت دوش در فارسی کاربرد یافته است . ( یادآوری دوش های اولیه به شکل قیف بر عکس بودند )
{دوشیزه}: دارای ( دوش ) پستان کوچک
( چون هنوز مادر و شیرده نشده است ) .
با احترام به خواهران گلم.
وَ یک واژه ی ( پارسی ) است به این ریخت در گذشته:
دوشیچَک: دوشیزه
( گذشته ) چَک ← ( امروزه ) چِه ( کوچک )
... [مشاهده متن کامل]
کویچَک← کویِ کوچک - کوچِه
ماهیچَک← ماهیچه
کنیچَک← کنیزَک - کنیز ( زن کوچک )
دوش در ترکی یعنی پستان
ب معنای لحضه ای است ک آدمی نخست آفریده شده است.
دوش معانی گوناگونی دارد:
دوش←به چم کتف و کول ( فارسی )
دوش←به چم دیشب، شب گذشته ( فارسی )
دوش←ابزار گرمابه و حمام ( فرانسوی )
پیشنهاد برای دوش فرانسوی←آببار
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین :
همان لعل پرندوشینه سفتند.
نظامی.
پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. ( برهان ) . پریشب. بارحه ٔ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. ( از فرهنگی خطی ) . پرندیش. پرندوار. ( فرهنگ رشیدی ) . پروندوش. ( فرهنگ رشیدی ) . پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش :
... [مشاهده متن کامل]
چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت
سواری پرندوش بر من گذشت.
فردوسی.
گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر
بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش.
ناصرخسرو.
صبحدم بود که آمد به وثاق
چون پرندوش نه بی هش نه به هوش.
انوری.
پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات
بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید.
مولوی.
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند.
نظام قاری.
پرندوشین. [ پ َ رَ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. ( رشیدی ) . پرندوشینه :
دیدم از باده ٔ پرندوشین
شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طاق.
انوری.
بر دوش آنها : بر عهده آنها
کنش دوشیدن به طورو شکل اسم که بدل می گردد دوش می شود وهم مانای کنش مکیدن است. وازاینرو در گویش آذری کهن در چم پستان آمده است.
دَویدن: to run
دُوگَر: runner
دَوِش: running ( اسم )
دَوان: running ( صفت )
خا، دوشین، دیشب، شب گذشته، شانه، کتف، کول، منکب، حمام، آب پاش
دوش : دیشب ؛ شب پیش . این واژه در پهلوی به همین شکل به کار می رفته است. دوش در برابر ( دی = دیروز ) است که در پهلوی دیگ dīg بوده است .
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۸۱.
خا
دوش به معنی: شانه، کتف ، کول
مثل بر دوش گذاشتن ( بر شانه یا کول گذاشتن )
دوش به معنا: کتف، شانه و کول
مثل بر دوش گذاشتن ( بر شانه یا کول گذاشتن )
دوش به زبان آذری یعنی پستان
دوش میامدو رخساره برافراشته بود
به زبان المانی میگویند دوش ینی رد شدن و یک جایی رو رد کردن یا در مسیر خیابان راه رفتن مثلا دورش گعهن ینی رد بشم ، از نظر شخصی من دوش یا دورش زبان اریایی هاست چون میگه دوش میامدو ، ینی همون حرف إضافی اریاییست معنی دقیق نمیشه براش پیدا کرد
در زبان لری بختیاری با تلفظ ::::
دوشون ( دو شانه )
do shovn
شون:::شانه
مترادف::کتف. کول.
دوشونام::دو شانه هایم
doshovnam
دوشونا::دو شانهdovshovna
ری دوشونم بنس::روی دو
شانه من بگذار ش
Dosh:::doshovn.
کتف
دیشب، شب گذشته - شانه، کِتف، کَت و کول -
آبپاشِ گرمابه ( حمام )
گاهی به معنای دیشب است
دوش در بعضی نقاط کشور به عنوان پارچ آب هم بکار می رود. دوش=پارچ آب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)