دوران. [ دَ وَ ] ( ع مص ) گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . به معنی دور است. ( از ناظم الاطباء ) . گرد گردیدن. دور زدن. چرخ زدن. چرخ خوردن. چرخیدن. ( یادداشت مؤلف ) . گشتن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) . گرد گشتن. ( ترجمان القرآن ص 49 ) . || ( اِمص ) گردش. ( ناظم الاطباء ) . چرخ. چرخش. رجوع به دور شود. گردش به طور دایره. ( ناظم الاطباء ) :
... [مشاهده متن کامل]
از آن روز که قلم را بیافرید تا آن روز که آفتاب و ماه و ستارگان و زمین را بیافرید و فلک بر دوران آمد شش هزار سال بود. ( قصص الانبیاء ص 12 ) .
روی هوا را به شعر کحلی بسته
گیسوی شب را گرفته در دوران بر.
دوران در تلفظ بصورت دووران dovran است که مانند خیلی از واژگان در نوشتار یک حرف آن حذف شده مثل بیا که بصورت بییا تلفظ میشود.
دوران=دووران=دوور یا دویر که دایره هم از آن ساخته شده.
دور مترادف گرد و دوران مترادف گردان یا گردش
... [مشاهده متن کامل]
همچنین آسیاب در ترکی میشه درمان، دگیرمان، دییرمان چ، دویرمان،
دگیرمان از ریشه دگیش، دگر، دگرگونی ( دگیشتیرمک، دیییشتیرمک )
پس دوران و گردان و گردش دارای یک ریشه هستند با تلفظ متفاوت که در زبان ترکی و، ی، گ به یکدیگر تبدیل میشوند.
مثل دییشتیر ( عوض کن ) که به شکل دییشدیر یا دگیشتیر هم تلفظ میشه
دوران عربی است
چنانچه به فارسی رحم نمی کنید
کمینه به عربی رحم کنید!
دورانdəvəran ارز دیوویرلانماقdivirlamaqترکی شکل گرفته. مثلا داش داغدان دیووریرلاندی. سنگ از کوه به دوران افتاد
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی دوران از ریشه ی دو واژه ی دور و آ ن فارسی هست
ایام، عصر، روزگار
حمید رضا مشایخی - اصفهان
دوران davarān: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
چرخش ( دری )
وردیش vardiŝ ( مانوی: vardiŝn )
کلمه tour بمعنی دور زدن وگردیدن در فارسی و در زبانهای لاتین هست این واژه فارسیه ومعرب شده ولی چون شاعران ونویسندگان ما همگی در زمان بچگی از آخوند یاد گرفته اند بنابراین همه چیز را عربی میبینند
به زبان سنگسری
چِرخش زِمونه charkhesh zemoneh
واژه دوران
معادل ابجد 261
تعداد حروف 5
تلفظ do[w]rān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی: دَوَران]
مختصات ( دُ ) ( اِ. )
آواشناسی davarAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
تنوره زدن. [ ت َ رَ / رِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) چرخ زدن و گرد گشتن و حلقه بستن ، چنانکه گردباد تنوره می زند. ( آنندراج ) . گرد چیزی گرد آمدن :
هزاران دلیران جوینده کین
به گردش تنوره زدند از کمین.
اسدی.
تنوره زد از گردش اندر سپاه
ز هر سو بزخمش گرفتند راه.
اسدی.
دوران ( Duran ) :در زبان ترکی به معنی کسی که بپا خاسته - ایستاده - بیدار شده - متوقف شده
دوران، دَوَران، نه دوران اسم پسرانه هستش
در این مصرع ( محو بالاتر از دوران خود جای )
بمعنی جایگاه می باشد
دوران:
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " دوران" می نویسد : ( ( از دَوَران عربی به معنی سیردر شکل دایره وار آن . حرکت افلاک در تصور قدما حالت دایره وار داشته است . و چون زمان ، در تصور قدما ، از حرکت افلاک بوجود می آید. دوران به معنی زمان و زمانه نیز استعمال می شود و زمان و زمانی بودن از خصایص موجودات مادی است . مجردات، بیرون زمان اند: ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( خاک و باد و آب و آتش را به ارکان بازده
چند خواهی خویشتن موقوف ِ دوران داشتن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 416. )
دوران در لغت عرب به حرکت دایره مانند گفته می شود ، در حالی که جریان اشاره به حرکات طولی است ، جالب اینکه در آیات قران برای خورشید هم حرکت جریانی قائل شده ، و هم دورانی ، یکجا می گوید : و الشمس تجری . . . و در جای دیگر از شناور بودن خورشید در فلک ( مسیر دایره مانند ) سخن می گوید ( کل فی فلک یسبحون ) .
تفسیر نمونه ج : 18 ص : 388
ایام، روزگار، عصر
شک
این واژه خاستگاه ایرانی دارد
واژه آریایی د به معنای بی نادار بدون همانست که در لاتین به شکل پیشوند de یا dis به کار میرود مانند deform=بی شکل. ازینرو واژه دیو ( د ای=دانستن و ) به معنای نادان و دیژوژین ( د ژو=گرما ژین - ژان=خانه - ده ) نام یک روستا در اردبیل به معنای آبادی بی گرما یا سرد است که آنرا دیجوجین نیز میخوانند. واژه ژو یا گو یا گون به معنای گرما - نور و ژین - ژان مانند لاله جین و دهستان ژان به معنای آبادی - بوم هستند. بیشتر واژگان اوستایی و پارسی که با پیشوند د شروع میشوند بدینسان باید ریشه یابی شوند مثلن دور ( د اور ) به معنای دوردست و dvar ( د var=دایره - گرد ) به معنای چرخ بیرونی - پیرامونی که امروزه دور خوانده میشود.
... [مشاهده متن کامل]
چرخش
نام پسرانه
زمان/زمانه/اوقات/موقعیت زمانی
سرگیجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)