دوران

/davarAn/

مترادف دوران: اوقات، دوره، زمان، زمانه، عصر، فصل

برابر پارسی: چرخیدن، گردیدن

معنی انگلیسی:
circuit, circulation, day, epoch, period, reign, rotation, season, span, age, spell, stint, term, tide, time

لغت نامه دهخدا

دوران. [ دَ وَ ] ( ع مص ) گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). به معنی دور است. ( از ناظم الاطباء ). گرد گردیدن.دور زدن. چرخ زدن. چرخ خوردن. چرخیدن. ( یادداشت مؤلف ). گشتن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). گرد گشتن. ( ترجمان القرآن ص 49 ). || ( اِمص ) گردش. ( ناظم الاطباء ). چرخ. چرخش. رجوع به دور شود. گردش به طور دایره. ( ناظم الاطباء ) :
از آن روز که قلم را بیافرید تا آن روز که آفتاب و ماه و ستارگان و زمین را بیافرید و فلک بر دوران آمد شش هزار سال بود. ( قصص الانبیاء ص 12 ).
روی هوا را به شعر کحلی بسته
گیسوی شب را گرفته در دوران بر.
مسعودسعد.
- دوران الفلک ؛ جنبش پی درپی چرخ یکی پس از دیگری بدون توقف و درنگ. ( ناظم الاطباء ).
- دوران دم ؛ گردش خون. ( لغات فرهنگستان ). گردش خون در عروق و شرایین و قلب و غیره. ( هاروه کاشف دوران دم است ) ( یادداشت مؤلف ).
|| گردش سر و دوار. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث ). گیجی سر. ( ناظم الاطباء ). سرگیجه. دور. مبتلا به علت دوار گردیدن و دوار گشتن سر را گویند. ( آنندراج ): سماویر؛دوران سر که نمودار شود مردم را به سبب ضعف بینایی.رَنح ؛ دوران سر. ( منتهی الارب ). || ( اصطلاح منطقی ) استناد حکم را بر وضعی که صلاحیت علیت را وجوداً و عدماً داراست. ( یادداشت مؤلف ). حرکت. ( اساس الاقتباس ص 52 ).

دوران. ( ع اِ ) ج ِ دار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ دار به معنی سرای. ( از آنندراج ). رجوع به دار شود.
|| ج ِ دوار. ( دهار ). رجوع به دوار شود.

دوران. [ دَ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) گردش. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ لغات مؤلف ). گرد. گردی. چرخ. طوران. گردانی. چرخش. دوران به سکون و او در اصل به فتح «واو» است. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 4 ص 16 ) ( از یادداشت مؤلف ). چرخه. ( لغات فرهنگستان ). لغتی است در دور و با لفظ افتادن و نهادن و گرداندن و زدن و کردن مستعمل. ( آنندراج ). صاحب غیاث اللغات گوید هر لفظی بر این وزن آید از مصادر و در او معنی حرکت و انتقال باشد پس آن لفظ به فتحات ثلاثه می آید چنانچه دوران و جریان و طیران و سیلان و... مگر فارسیان اکثر اینها را به سکون ثانی استعمال کنند و گاهی به فتحات. ( از غیاث ). گردش فلک که زمانه باشد :
تا نیاساید ز دوران آسمان چنبری بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

گردیدن گردچیزی، گردش کردن چیزی پیرامون دیگری
۱ - ( مصدر ) چرخیدن دور گردیدن . ۲ - گردیدن . ۳ - گردش دایره مانند گرد چیزی چرخه . ۴ - گردش . ۵ - عهد دوره یا دوران دم گردش خون در بدن .
نی و نای .

فرهنگ معین

(دَ وَ ) [ ع . ] (اِمص . ) گردش ، چرخش .
(دُ ) (اِ. ) روزگار، عهد، دوره ، عصر.

فرهنگ عمید

روزگار، عهد، زمان.
۱. گردیدن گرد چیزی، گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر.
۲. گردش دایره مانند، گردش گرد چیزی.
* دوران دَم: (زیست شناسی ) [منسوخ] گردش خون.

فرهنگستان زبان و ادب

[فیزیک] ← چرخش 1
{epoch} [باستان شناسی] برهه ای از تاریخ که به دلیل واقعۀ فرهنگی یا تاریخی خاص، برجسته و متمایز باشد
{period} [باستان شناسی] هر بازۀ پیش ازتاریخی یا تاریخی بر پایۀ مدارک باستان شناختی بی آنکه محدودۀ زمانی و مکانی آن دقیقاً مشخص باشد

واژه نامه بختیاریکا

دار؛ سَرُو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دوران یکی از طرق کشف علت حکم شرعی در قیاس فقهی است.
دوران، یکی از مسالک علت - طرق کشف علت در قیاس - بوده و به معنای ملازمه میان حکم شرعی و وصف در وجود و عدم است؛ یعنی هر جا وصف موجود باشد، آن حکم شرعی نیز موجود می شود و هر گاه آن وصف از بین برود، آن حکم هم از بین می رود. هر گاه وصفی دارای این ویژگی باشد، کشف می شود که آن وصف، علت برای حکم شرعی است؛ برای مثال، وصف " اسکار " نسبت به حرمت خمر، دوران دارد، زیرا آب انگور تا زمانی که مستی نیاورد، حرمت ندارد و هرگاه مستی آورد، حرام نیز هست.
دوران و کشف علت حکم
در این که آیا به وسیله " دوران "، علت حکم کشف می شود یا نه، اختلاف وجود دارد؛ گروهی از علمای اهل سنت ـ حنفی مذهبان و برخی از شافعیان هم چون " غزالی "، " آمدی " و " ابن حاجب " می گویند دوران مطلقاً ـ نه به صورت قطعی و نه ظنی ـ مفید علیت نیست.بیشتر شافعیان هم چون " فخر الدین رازی " و " بیضاوی " معتقدند که دوران، علت قطعی را افاده نمی کند، ولی به طور ظنی علت حکم را ثابت می کند. جمعی نیز بر این باورند که دوران به طور قطع افاده علیت می نماید.
اختلاف در تعریف دوران
در تعریف " دوران " اختلاف وجود دارد:
← تعریف غزالی
...

دانشنامه عمومی

دوران (ریاضیات). دَوَران یا چَرخِش ( به انگلیسی: Rotation ) مفهومی در ریاضیات است، که از هندسه سرچشمه می گیرد و به گرداندن یک شکل، پیرامون یک نقطه یا خط گویند. هر دَوَران، حرکت یک فضای مشخص، حول یک نقطه خاص می باشد، برای نمونه می توان حرکت یک جسم صلب را در اطراف یک نقطه ثابت فرض نمود. دوران با دیگر گونه های حرکات، گوناگون می باشد. در زمان بدست آوردن میزان دوران، چرخشِ ساعت گرد، دارای مقدار منفی و پادساعت گرد، دارای مقدار مثبت گرفته می شود.
عکس دوران (ریاضیات)

دوران (فرانسه). دورنگت ( به فرانسوی: Dorengt ) یک کمون ( فرانسه ) در فرانسه است که در ان ( ا - دو - فرانس ) واقع شده است. [ ۱] دورنگت ۱۰٫۵ کیلومتر مربع مساحت دارد ۵۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس دوران (فرانسه)عکس دوران (فرانسه)عکس دوران (فرانسه)

دوران (هندسه). دَوَران، حرکت یک جسم در جهت دایره ای است.
برای یک جسم دوبعدی، دوران به دور یک نقطه است. در فضا، دوران می تواند به دور یک محور یا یک نقطه انجام شود. در حالت دوران حول محور، ذرات تشکیل دهندهٔ جسم، بر روی دوایری هم محور با محور دوران حرکت می کنند. [ ۱]
در دوران جسم سه بعدی، ممکن است جسم به دور یکی از محورهای تقارن خود بچرخد که به آن حرکت اسپینی گفته می شود یا محور دوران خارج از جسم واقع باشد که به آن حرکت اُربیتی گفته می شود.
از دوران یک مستطیل حول یکی از اضلاعش=استوانه
از دوران یک مثلث قائم الزاویه حول یکی از اضلاع مجاورش=مخروط
از دوران یک مثلث قائم الزاویه حول وتر= دو مخروط
از دوران یک دایره حول قطر به اندازه○180=کره
از دوران یک نیم دایره حول قطر به اندازه○360=کره
در دوران حجمی آن ضلعی که حول شکل آن دوران میدهد بچرخد ارتفاع میشود اما آن ضلعی که چرخیده میشود شعاع آن جسم است.
عکس دوران (هندسه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

دَوَران (rotation)
در هندسه، تبدیلیکه در آن شکل حول نقطه ای مفروض، با نام مرکز دوران، می چرخد. دوران ۱۸۰ درجه، نیم دور نامیده می شود. سه عامل برای توصیف دوران لازم است: زاویۀ دوران، جهت دوران که هم سو با حرکت عقربه های ساعت یا خلاف آن است، و مرکز دوران.

دوران (زمین شناسی). دوران (زمین شناسی)(era)
هر کدام از تقسیمات اصلی ازمنۀ زمین شناسی، شامل چندین دوره و بخشی از اِئون. دوران های اِئونِ فانروزوئیک به ترتیب گاه شناختی عبارت اند از پالئوزوئیک، مزوزوئیک و سنوزوئیک. ما در عصر حاضر از دورۀ کواترنری (چهارم) و دوران سنوزوئیک زندگی می کنیم. ازمنۀ زمین شناختی به واحدهای زمین گاه شناختی تقسیم شده اند که دوران یکی از این تقسیم بندی هاست. مراتب تقسیمات زمین گاه شناختی عبارت اند از اِئون، دوران، دوره، عصر، سن و زمان (گاه). دوران زیرتقسیم ائون و دوره زیرتقسیم دوران اند. سنگ های مبیّن یک دوران از ازمنۀ زمین شناسی یک اِراتِم تشکیل می دهند. نیز← پالئوزوئیک؛ مزوزوئیک؛ سنوزوئیک؛ دورۀ سوم؛ دورۀ چهارم

مترادف ها

era (اسم)
عصر، دوره، عهد، دوران، تاریخ، عصرتاریخی، اغاز تاریخ

circulation (اسم)
جریان، گردش، تیراژ، انتشار، رواج، دوران، دوران خون

revolution (اسم)
گردش، اشوب، دور، دوران، چرخش، شورش، انقلاب، دوران کامل، حرکت انقلابی، دور موتور، واگشت

race (اسم)
گردش، دور، تبار، طبقه، نژاد، دوران، طایفه، مسابقه، نسل، قوم

season (اسم)
فصل، دوران، هنگام

rotation (اسم)
دوران، چرخش، گردش بدور

vertigo (اسم)
دوران، سرگیجه، دوار سر، چرخش بدور

فارسی به عربی

توزیع , جنس , دوار , عصر , موسم

پیشنهاد کاربران

کلمه tour بمعنی دور زدن وگردیدن در فارسی و در زبانهای لاتین هست این واژه فارسیه ومعرب شده ولی چون شاعران ونویسندگان ما همگی در زمان بچگی از آخوند یاد گرفته اند بنابراین همه چیز را عربی میبینند
به زبان سنگسری
چِرخش زِمونه charkhesh zemoneh
واژه دوران
معادل ابجد 261
تعداد حروف 5
تلفظ do[w]rān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی: دَوَران]
مختصات ( دُ ) ( اِ. )
آواشناسی davarAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
تنوره زدن. [ ت َ رَ / رِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) چرخ زدن و گرد گشتن و حلقه بستن ، چنانکه گردباد تنوره می زند. ( آنندراج ) . گرد چیزی گرد آمدن :
هزاران دلیران جوینده کین
به گردش تنوره زدند از کمین.
اسدی.
تنوره زد از گردش اندر سپاه
ز هر سو بزخمش گرفتند راه.
اسدی.
دوران ( Duran ) :در زبان ترکی به معنی کسی که بپا خاسته - ایستاده - بیدار شده - متوقف شده
دوران، دَوَران، نه دوران اسم پسرانه هستش
در این مصرع ( محو بالاتر از دوران خود جای )
بمعنی جایگاه می باشد

دوران:
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " دوران" می نویسد : ( ( از دَوَران عربی به معنی سیردر شکل دایره وار آن . حرکت افلاک در تصور قدما حالت دایره وار داشته است . و چون زمان ، در تصور قدما ، از حرکت افلاک بوجود می آید. دوران به معنی زمان و زمانه نیز استعمال می شود و زمان و زمانی بودن از خصایص موجودات مادی است . مجردات، بیرون زمان اند: ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( خاک و باد و آب و آتش را به ارکان بازده
چند خواهی خویشتن موقوف ِ دوران داشتن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 416. )
دوران در لغت عرب به حرکت دایره مانند گفته می شود ، در حالی که جریان اشاره به حرکات طولی است ، جالب اینکه در آیات قران برای خورشید هم حرکت جریانی قائل شده ، و هم دورانی ، یکجا می گوید : و الشمس تجری . . . و در جای دیگر از شناور بودن خورشید در فلک ( مسیر دایره مانند ) سخن می گوید ( کل فی فلک یسبحون ) .
تفسیر نمونه ج : 18 ص : 388

ایام، روزگار، عصر
شک
این واژه خاستگاه ایرانی دارد
واژه آریایی د به معنای بی نادار بدون همانست که در لاتین به شکل پیشوند de یا dis به کار میرود مانند deform=بی شکل. ازینرو واژه دیو ( د ای=دانستن و ) به معنای نادان و دیژوژین ( د ژو=گرما ژین - ژان=خانه - ده ) نام یک روستا در اردبیل به معنای آبادی بی گرما یا سرد است که آنرا دیجوجین نیز میخوانند. واژه ژو یا گو یا گون به معنای گرما - نور و ژین - ژان مانند لاله جین و دهستان ژان به معنای آبادی - بوم هستند. بیشتر واژگان اوستایی و پارسی که با پیشوند د شروع میشوند بدینسان باید ریشه یابی شوند مثلن دور ( د اور ) به معنای دوردست و dvar ( د var=دایره - گرد ) به معنای چرخ بیرونی - پیرامونی که امروزه دور خوانده میشود.
...
[مشاهده متن کامل]


چرخش
نام پسرانه
زمان/زمانه/اوقات/موقعیت زمانی
سرگیجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس