دور هرمنوتیک

دانشنامه عمومی

دور هرمنوتیک ( به انگلیسی: Hermeneutic circle ) و ( به آلمانی: hermeneutischer Zirkel ) فرآیند درک یک متن هرمنوتیک را توصیف می کند و در این دانش ناظر بر این مفهوم است که «شناخت اجزای یک مجموعه بواسطه فهم کل اثر مقدور هست و بالعکس. »
نه کل متن و نه هیچ جزء جداگانه ای را نمی توان بدون ارجاع به یکدیگر فهمید و از اینرو، یک دایره است. با این حال، ویژگی دایره ای تفسیر، تفسیر متن را غیرممکن نمی سازد بلکه تأکید می کند که معنای یک متن را باید در بافت فرهنگی، تاریخی و ادبی آن یافت.
از این دور به حلقه ادراک ( Circle of Understanding ) نیز یاد می شود. از نظر شلایرماخر، این حلقه، متضمن یک دور باطل نبوده بلکه شالوده درک متون به روش هرمنوتیکی است.
آگوستین قدیس نخستین فیلسوف و الهی دان بود که چرخه هرمنوتیک ایمان و عقلانیت را معرفی کرد. ( در لاتین: credo ut intellegam و intellego ut credam ) . این دایره برای بهبود تفسیر کتاب مقدس طراحی شد و با اعتقاد شخصی به صداقت خدا فعال گردید. بر اساس کتاب اعترافات اگوستین قدیس، آیات مبهم کتاب مقدس باید در پرتو روح القدس خدا و در چارچوب روح کتاب مقدس به عنوان یک کل[ ۱] و یک متن منحصربفرد و غیرمتناقض با الهام الهی خوانده شود. [ ۲]
عکس دور هرمنوتیک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

Wahrheit und Methode با تلفظ وارهایت اوند مِتوَده به زبان آلمانی عنوان آخرین اثر جامع گادامِر می باشد و معادل آن در زبان فارسی؛ حقیقت و روش. از طریق گوگل میتوان به سایت دانش نامه ی آزاد ویکیپدیا به زبان آلمانی مراجعه و چکیده ی آن اثر را مطالعه نمود و سپس به سایت دیگری تحت نام getabsrakt مراجعه کرد. Zirkel با تلفظ ( ts irkel : تسیرکِل و یا تزیرکِل ) به معنای پرگار می باشد و حرکت دایره وار هرمنوتیکی از دیدگاه گادامر عبارت است از روند حرکت پدیده ی فهمیدن از اجزاء بسوی کل و بازگشت از کل بسوی اجزاء و تکرار آن با هدف روشن شدن یا بهتر فهمیدن. از دیدگاه هایدگر و گادامر پدیده ی فهمیدن یکی از بنیادی ترین مشخصه ی هستی و وجود انسان می باشد، منجمله زبان. از دیدگاه فردی من، افراد انسانی فقط برای تجربه عشق ورزی به غیر و زندگی مشترک با غیر و تجربه تولید مثل از طریق آمیزش جنسی با غیر در این دنیا از مادر متولد نمی شوند بلکه برای شناخت و فهمیدن و درک خود و دیگران و کل یعنی خدای حقیقی واقعی به کمک حواس و قوای ادراکی فهم و عقل محدود و ناقص دنیوی خاص و ویژه خویش. یعنی شناخت مجدد خود و بقیه افراد انسانی و موجودات زنده نباتی و حیوانی و غیر زنده و خدا به عنوان کل، همانطور که قبل از آغاز سفر در حالت بهشت برین از آن شناخت و دانش بطور کامل برخوردار بوده اند. هیچکدام از افراد انسانی ( منجمله انبیاء و اولیاء آئینی و دینی، فلاسفه آزاد اندیش، حکیمان و عارفان دینی مقید به معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی ) نمیتوانند در طول یک زندگی دنیوی، آن دانش ملکوتی را دوباره بطور کامل از نو کسب کنند بلکه در طول زندگی های فراوان و متوالی دنیوی و هر بار در یک درجه ی تکاملی برتر از قبل یا پیش. این طبیعت یا این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸ م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. محتوای این گیتی، کیهان و یا این جهان دارای هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی میباشد در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار میباشند و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشوند و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پایین ترین حالت نشئگی طبیعی ( یعنی اولین زندگی دنیوی روی اولین پله تکاملی پس از وقوع اولین مهبانگ ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی ( یعنی آخرین زندگی دنیوی روی آخرین پله تکاملی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به حالت بهشت برین ) . پیشینان انسانی تا اوایل قرن بیستم با نظریه علمی مهبانگ آشنائی نداشته اند و از این لحاظ هیچگونه انتقادی بر آنان جایز نمی باشد، اما متفکرین به اصطلاح هستی و وجود شناس از قبیل هایدگر و گادامر حداقل شاید خبری یا زنگی کوچولو از صدای زنگوله ی بیدار باش تئوری علمی مهبانگ به گوش های شنوایشان و یا بوئی از آن به مشام بویایشان و یا رنگی از آن به چشم های بینایشان و یا مزه ای از آن به کام و بذاق چشایشان رسیده بوده باشد منجمله متکلمین و حکیمان و عارفان دینی و شعر گوی امروز خودمان. هر فرد انسانی در یک لحظه ی بسیار کوتاه پس از مرگِ کالبد تثلیثی مادی روانی روحی در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان، از آن عشق و زندگی و توانائی و دانائی و هنرمندی و دانش کامل اولیه با کمیت و کیفیت بهشت برین بصورت روئیا های حقیقی و روشن برخوردار میگردد و آنهم بموازات خواب سنگین، ژرف و شیرین نفس مجرد یا منِ خویش در نفس مجرد یا منِ بیکران خدای حقیقی و واقعی و به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل بینهایت وی و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی و آنهم نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بلکه تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. از آنجائیکه هفت دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست، وجود دارند، درست به همان علت و دلیل هفت برزخ بطور همزمان و ادغام در هم بصورت یک عالم بزرگ غیبی وجود دارند و این دنیای عظیم غیبی حائل بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی می باشد، اما هرکدام از برزخ های هفتگانه گانه همیشه در طول این سفر مدور یا دایره وار و تا پایان آن، حائل بین لحظه ی مرگ و لحظه ی تولد دوباره در دنیای خاص و ویژه خویش در مداری برتر. لذا حرکت هستی بر روی یک مسیر فنری شکل در اطراف یا محور عمودی از پایین به بالا نمی باشد بلکه در ظرف نگهدارنده محتوا و در اطراف مرکز هندسی ثابت و ساکن و دایره وار و هر بار با کیفیتی بر از قبل در سر جای خود. بخش اعظم هستی و وجود خدای حقیقی و واقعی در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار همیشه در درون و پائین می باشد و فقط بخش ناچیزی از آن در بیرون و بالا. این دنیای پدیدار شده یا فنومنی فقط قله ی کوه هستی و وجود می باشد و کل بدنه و پایه ی این کوه در باطن و قاعده قرار دارد بصورت امکانات بالقوه یا طرح و برنامه.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی لاتین با تلفظ مِتُد به زبان انگلیسی و مِتُده به زبان آلمانی در اصل و ریشه به معنای روش نبوده بلکه به احتمال قوی از سه کلمه ی زیر ساخته شده : مِ مخفف من و تو ضمیر دوم شخص مفرد و پسوند ده اشاره به عدد ۱۰ داشته. من و تو ده تائی هستیم. فلاسفه ی غرب نتوانسته اند که این معنا را در یابند و آنرا بفهمند و درک کنند بلکه این واژه را به سهولت نوشیدن آب گوارا به معنای روش فهمیده اند.

بپرس