در اوستایی، پیشوند "اَپَ" را داشتیم که برابر "دُور، کنار" است. چنانکه در فرتور زیر میبینید: ( هَد:نشستن )
( بِدرود! )
دُور واژه ای از پارسی پهلویست، ریشه در سانسکریت دارد، به عربی رفته و از آن دور و دوّار و مدّور و…. را ساخته اند.
واژه دور
معادل ابجد 210
تعداد حروف 3
تلفظ dur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: dur، مقابلِ نزدیک]
مختصات ( دُ ) [ ع . ] ( اِمص . )
آواشناسی dowr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
کردی: دۊر d�r
جمع دار. خانه ها
" عصای قرار آنجا انداخته اند و نیت اقامت کرده و متاهل شده و دور و قصور ها نهاده و. . . "
در معنای: در آنجا مستقر شده اند و تصمیم به ماندن گرفته اند و و متاهل شده اند و خانه ها و قصرها بنا کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
دیباچه تاریخ جهانگشای جوینی
و تَبکِی دُورُهُم أبَداً عَلیهِم / وَ کَانَت مألَفاً لِلعِزِّ حِینَا
�خانه� هایشان، که روزگاری محل عزت و ارجمندی ایشان بوده اند، پیوسته بر آنها می گریند.
"دور از خوشی و معموری دور شد" .
خانه ها از خوشی آبادی دور ماند و محروم شد
تاریخ جهانگشا ذکر واقعه نیشابور
دور
( the 10th Iteration of the annual " Sri lanka - India Naval Exercise - 2023 ( SLINEX 2023
دهمین دور رزمایش سالانۀ سریلانکا و هند موسوم به SLINEX
در گویش اصفهان، تُریدن به چم چرخیدن، دُور خوردن،
تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.
Faraway
"دور" به چمِ "گردش، گرداگرد، گردیدن" در واژگانی همچون "دور زدن" در زبانِ سانسکریت به دیسه یِ ( dhurv ) بوده که در این زبان به چمِ " خم کردن، پیچاندن، کج کردن، خم شدن، برگرداندن" بوده است.
چنانکه در رویه 356 از نبیگِ " فرهنگِ سَنسکریت - فارسی"پوشینه یِ دوم چنین آمده است:
برابر دور عربی گردش و پرگار است
چنین است پرگار چرخ بلند
که آید بدین پادشاهی گزند.
فردوسی.
دور ترکی که ایست است از دار پارسی گرفته شده دار و بدار فرمان ایستادن و داستن ایستادن و ایستانیدن است در پارسی
... [مشاهده متن کامل]
بدار ای ساربان اخر زمانی
که عهد ما و او اخرزمانست
بدار بدار درنگ درنگ
شتر مرون به جای تنگ
بدان سایه در ، اسپ و گردون بداشت
روان را به اندیشه اندر گماشت.
بفرمود کو را بدین ریگ گرم
بدارید تا خوابش آید ز شرم.
فردوسی
واژه ( دور ) واژه ای ایرانی است.
در رویه 286 از نبیگِ ( ریشه های هندواروپاییِ زبان پارسی ) آمده است:
دور door
در گویش جنوب کشور دور ودیر هردو به هر دومعنی برای فاصله ی زمانی وهم فاصله ی مکانی بکار میره ، در گویش شهربابکی مثلا میگن دور رسیدم قطار خاتون آباد رفته بود ، که دراینجا دور برای زمان بکار رفته یا میگن تهران خوب جایی یه، حیف که دیر از ابادی یه، که اینجا دیر برای فاصله مکانی بکار رفته ، در گویش فارسی ، واو گاهی به ای تبدیل میشه مثلا کوچه به کیچه ، پول به پیل ، تنور به تنیر ، پس دور به دیر تبدیل شده ، گرچه اخیرا در لهجه ی تهرانی دور فقط برای فاصله مکانی ودیر فقط برای فاصله زمانی بکار میره و اینطوری جا افتاده، اما حافظ میگه؛ از بس که دیر گشتی چون صبح روزه داران ، که" دیر " برای زمان بکار برده و باز میگه؛ لیک از بر او یک دو قدم دیر ترک ، که همان" دیر" رو برای فاصله مکانی بکار برده
... [مشاهده متن کامل] ( ص مرکب ) جدا. دور. وداع کرده :
که کردی شوی و از تو هر دو بدرود
چه ایشان و چه پولی زان سوی رود.
( ویس و رامین ) .
از لب و دندان من بدرود باد
خوان آن سلوت که باری داشتم.
خاقانی.
گردش ( . . . . از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد. . . حافظ )
دور ( Dur ) در زبان ترکی فعل امر به معنی بایست از مصدر دورماق ایستادن معادل کلمه stop انگلیسی به معنی ایست
دَوَرَ نیری
دَوَر = مخفف دَوَران ، سرگشته ، حیران
گفتم یکی به گوشه چشمت نظرکنم
چشمم دَوَر بماندوزیادت مقام شد سعدی
دور ( با تلفظ dever ) [اصطلاح راه سازی] : شیب عرضی راه
دور : [ DOWR] بار ، دفعه ، نوبت ( ( یک شاخه ی خشک درخت را از روی زمین برداشت ، دو قدم به طرف نایب رفت ، چوب را به قصد سرِ بلند کرد و گفت یک دور دیگر بگو ببینم که من حقّ حرف زدن ندارم! ) ) ( دایی جان ۲۹۴ ) ( بوالحسن نجفی ، فرهنگ فارسی عامیانه )
... [مشاهده متن کامل] دُور
این واژه پارسی و هم ریشه با واژه های انگلیسی زیر :
tour , tourist , tourbin , tourbulance tornado tournementکوششی برای برابر سازی با دُور:
tour =دُور ، دُورِش ، گَردِش ، گَشت
tourist = دُورِشگَر ، گَردِشگَر ، دُورگَرد ، دُورسِپار
... [مشاهده متن کامل]
tourbin = دُورانه ، دُورگَرد ، دُورَنده ، دُورواره
tourbulance = دَوَران ، دُورَند ، دُورناک، دُورناتَراز
tornado = دُورباد ، دُورگین ، دُورفان ( دُورتوفان ) ،
دُورتوف
tournoment = دُورنامَند ، دُورمَند ، دُورِشمَند ، دُورگَشت
دُورگَردی ، دُورسپاری ، دُورپیمایی ،
دُورنَوَردی
دور: [اصطلاح موسیقی ] در موسیقی قدیم " گام " را می گفته اند.
دور واژه آریایی است به مانای turn ، در ایتومولوژی واژه ها نویسه ت به ه دگرگون میشود، عرب این واژه رو گرفته و دایره را ساخته، که میشود به جای دایره گردانه، گردال، گردگون، گردیس، گردآور، گردار، پیشنهاد میشود
( دور به معنی حرکت از نقطه ای به نقطه دیگر به صورت حرکت شبیه گردشی و پایان کردن حرکت در مسیر اول ) و ( دار ) به معنای خانه و این کلمه با کلمات ( دور ( زدن ) ) و دیوار و میدان و دایره و هم ریشه هستندو دلیل
... [مشاهده متن کامل] نام گذاریش به خانه به این دلیل است که دیوار خانه از جایی شروع و به همان نقطه بر می گردد. و وجه تسمیه دیگری اون به این دلیله که انگار افرادی که در آن خانه زندگی می کنند در حال رفت و آمد و مثل این که در آن خانه دور بزنند.
چرخه ، بعید ، با فاصله ی بسیار . . .
( خوشنویسی از قدیم ) انحنا - خمیدگی حروف وقتی خط ممتد نباشد - قسمتی از قوس یا کمان.
بعید
اطراف
چرخه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)