دوان

/davAn/

لغت نامه دهخدا

دوان. [ دَ ] ( نف ، ق ) صفت حالیه از دو ( دویدن ). در حال دویدن. ( یادداشت مؤلف ). دونده. ( لغت محلی شوشتر ) ( شرفنامه منیری ) ( از انجمن آرا ) ( از برهان ) :
اخترانند آسمانشان جایگاه
هفت تابنده دوان در دو و داه.
رودکی.
به خواری ببردش پیاده کشان
دوان و پر از درد چون بیهشان.
فردوسی.
دوان داغ دل خسته روزگار
همی رفت پویان سوی مرغزار.
فردوسی.
دوان شد به بالین او اورمزد
به رخشانی لاله اندر فرزد.
فردوسی.
شعر بی رنگ و لیکن شعرا رنگ به رنگ
همه چون دیو دوان و همه چون شنگ مشنگ.
قریعالدهر.
اسب من در شب دوان همچون سفینه در خلیج
من بر او ثابت چنان چون بادبان اندر سفن.
منوچهری.
بزاری روز و شب فریاد خوانم
چو دیوانه به دشت و که دوانم.
( ویس و رامین ).
شد آن لشکر بوش پیش طورگ
دوان چون رمه میش در پیش گرگ.
اسدی.
چیست گناهم جز اینکه من نه چو ایشان
از پس نادان و میر و شاه دوانم.
ناصرخسرو.
پس آن کلکها و زبانها همه
به مدحت دوان و روان باشدی.
( کلیله و دمنه ).
او سرگران با گردنان من در پی اش بر سر زنان
دلهادوان دندان کنان دامن به دندان دیده ام.
خاقانی.
ورتو در کشتی روی بر یم روان
ساحل یم را همی بینی دوان.
مولوی.
هم در آن هفته یکی را دیدم از ایشان بر بادپایی روان و غلامی در پی دوان. ( گلستان ).
خلق از پی ما دوان و خندان.
سعدی ( گلستان ).
بدر جست از آشوب دزد دغل
دوان جامه پارسا در بغل.
سعدی ( بوستان ).
- دوان آمدن ( یا برآمدن ) ؛ آمدن در حال دویدن. آمدن در حالی که می دود. ( یادداشت مؤلف ). بشتاب و به حالت دو آمدن :
همانگه یکی بنده آمد دوان
که بیدار شد شاه روشن روان.
فردوسی.
بباید دوان دیده بان از چکاد
که آمد ز ایران سپاهی چو باد.
فردوسی.
چو بشنید نوش آذر پهلوان
بر آن باره دژ برآمد دوان.
فردوسی.
مرا گر بخواهی تو از شهریار
دوان با توآیم درین کارزار.
فردوسی.
وگر خان را به ترکستان فرستد مهرگنجوری بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ناحیه ایست در عمان بر ساحل دریای عمان.
دویدن
۱ - ( صفت ) دونده . ۲ - در حال دو ( یدن ) .

فرهنگ معین

(دَ ) (ص فا. ) دونده ، در حال دویدن .

فرهنگ عمید

۱. = دواندن
۲. (صفت ) دونده.
۳. (قید ) در حال دویدن.

واژه نامه بختیاریکا

به دَو

دانشنامه عمومی

دوان، بخش مرکزی دهستان دوان است در استان فارس ایران. از کهن ترین روستاهای ماقبل میلاد می باشد.
روستای دوان از ۱۴ خاندان تشکیل شده که هریک به چندین بُنَک تقسیم می شود
روستای دوان از کهن ترین دهکده های ایران بوده که در جنوب غرب استان فارس و در ۹ کیلومتری شمال کازرون واقع شده است؛ و در دامنهٔ کوهی از رشته کوه های زاگرس به نام «کوه دوان» قرار دارد.
این روستا در نزدیکی کازرون قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۶۰۱ ( ۱۷۸خانوار ) بوده است. جمعیت دوان تا پیش از مهاجرت مردم به خارج از روستا همچون نقاط پرجمعیت دارای جمعیت قابل توجه بوده است. متأسفانه با روند مهاجرت مردم، به مرور از جمعیت آن کاسته شده است. در سال های اخیر به حداقل رسیده است و علت اصلی آن کم آبی و بی حاصلی کشاورزی دیم است. بخش زیادی از جمعیت دوان در دوره های مختلف به استان فارس و دیگر استان های جنوبی مهاجرت کرده اند. بخش زیادی از این افراد در صنایع نفت در جنوب ایران در رده های مختلف شغلی استخدام بودند. از میان مسئولین رده بالای پالایشگاه آبادان که اهل دوان بوده اند می توان از مهندس اکبر دهداری، مهندس بخشنده، آقای برجعلی قمری رئیس کارگزینی، اسدالله خطیب زاده دوانی رییس امور مالی پالایشگاه اصفهان، علی بمان ترابی رئیس آموزش شرکت نفت نام برد. با وجود کاهش چشمگیر جمعیت در این روستا با ورود امکانات به این روستا همانند آب لوله کشی شده برق و دیگر امکانات به این خطه هر روز بر جمعیت این روستا افزوده می شود. [ ۲]
پیرامون قدمت تاریخی این روستا ( چه پیش از اسلام و به خصوص در زمان ساسانیان و چه پس از آن ) مقالات زیادی ارائه شده است. وجود گورستان های متعدد، ته ستون ها، یک بنای احتمالاً ساسانی در داخل روستا، کتیبه هایی به خط کوفی و قلعهٔ دختر این روستا جزء اسناد تاریخی آن محسوب می شوند. تقریباً در اکثر کتاب هایی که پیرامون جغرافیا و تاریخ کلی شهرستان کازرون منتشر شده نامی از این روستا آمده است. کتاب های «تاریخ و فرهنگ مردم دوان» اثر دکتر عبدالعلی لهسایی زاده و عبدالنبی سلامی، «روستای دوان و بیست قرن تاریخ» نوشته مرحوم «یداله سعادت» اطلاعات جامعی پیرامون تاریخ این روستا در بردارد.
گویش دوانی را که یکی از کهن ترین گویش های ایرانی نو و بازماندهٔ زبان های ایرانی میانه و از شاخهٔ جنوب غربی ( زبان فارسی دورهٔ ساسانی ) می دانند، در صورتی که زوایای پنهان آن را بیش از آنچه تا امروز مورد بررسی قرار گرفته، شکافته شود، جز همسانی ساخت دستوری آن با زبان فارسی میانهٔ ساسانی، با توجه به تعدادی آوای ویژه در آن، نشان می دهد که این گویش ریشه در یکی از زبان های هم زمان با فارسی باستان دارد که جز آثاری پراکنده و در حد حدس که در بعضی از گویش های بازمانده از آن دوران باقی مانده، اثری از آن باقی نمانده است. گویش دوانی به احتمال و، براساس شواهدی که در دست است، یکی از این گویش ها است که نکاتی از زبان باستانی مورد بحث را در خود نهفته دارد که مهم ترین آن ها عبارتند از:
عکس دوانعکس دوان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

دَوان
(یا: دوّان) روستایی در ۱۲۰کیلومتری شمال کازرون، در دامنۀ جنوبی کوه دوان، در استان فارس. وجود گورستان های متعدد، کتیبه هایی به خط کوفی، بناهای باستانی و گویش کهن فارسی نشان از پیشینۀ تاریخی آن دارد. دوان زادگاه جلال الدین دوانی است.

پیشنهاد کاربران

بپرس