[ویکی نور] دو رساله در فلسفه اسلامی، مشتمل بر دو مقاله از مباحث مهم فلسفه و کلام اسلامى به قلم جلالالدین همایی (متوفی 1359ش) است. نویسنده، هدف از نگارش مقاله اول را گفتگو درباره دو قاعده بزرگ فلسفى و عرفانى «تجدّد امثال» و «حرکت جوهرى» در سطح عمومى و قابل فهم خوانندگان دانسته است.
کتاب، مشتمل بر مقدمه ناشر و مؤلف و متن دو رساله (تجدد امثال و حرکت جوهری، جبر و اختیار از دیدگاه مولوی) است.
«تجدّد امثال»، در اصطلاح عرفا به این معنى است که وجود و حیات انسانى، همچنین سایر موجودات امکانى پیوسته و آنبهآن، در تغیر و تبدّل و تازهبهتازه شدن است و فیض هستى که از مبدأ هستىبخش به ممکنات مىسد، دم به دم و لحظه به لحظه نو می شود و تغییر مى یابد؛ یعنى بهطور «خلع و لبس» آنچه در «آن» سابق بود، بهکلى معدوم مىگردد و در «آن» لاحق حیات جدید و وجود تازه که مماثل با حیات و وجود سابق است، به ما مىرسد؛ نه اینکه هستى سابق عیناً بدون تغییر، ثابت و پاىبرجا مانده باشد.
عرفا با حکما و متکلّمان در تجدّد امثال و حرکت جوهرى اختلاف نظر دارند. تفاوت عمده مسلک و مشرب عرفا با فلاسفه و متکلّمان از این جهت است که عارف، از دیده مىگوید - یعنى حقایق امور را از منبع اشراق و کشف و شهود باطنى مىگیرد، نه از روى منقولات و مسموعات و نه از طریق قیاسات عقلى منطقى - اما حکیم فلسفى پیرو براهین عقلى و قیاسات منطقى است، خواه مؤداى برهانش با وضع ظاهر شرایع منطبق باشد، خواه نباشد؛ یعنى در بحث علمى، تقید به مسائل مذهبى ندارد، برخلاف متکلّم که تمام اهتمام او مقصور بر حول وحوش مسائل مذهبى است؛ یعنى ملتزم و مقید است که براى معتقدات مذهبى خود دلایل عقلى بیاورد و بدین سبب مسائل علمى - فلسفى را به نفع عقاید دینى استخدام مىکند.
فرق تجدّد امثال با حرکت جوهرى ملاصدرا، از جمله مباحث رساله اول است. نویسنده، معتقد است که هرچند تجدّد امثال به نظر محققین، شامل حرکت جوهرى نیز می شود، اما به طریقهاى که ملاصدرا براى تعریف و اثبات حرکت جوهرى اختیار کرده است، می توان مابین آن دو قاعده را بهحسب ظاهر از چند جهت فرق گذاشت:
وی همچنین در رابطه با حرکت جوهری و ربط حادث به قدیم مینویسد: «راقم سطور، معتقد است که بر فرض اثبات حرکت جوهرى، دیگر از جهت ارتباط حادث به قدیم هیچ احتیاج به اثبات وجود افلاک نداریم و در صورت پیروى کردن از عقیده عرفا و حکماى اشراقى، به ناز کشیدن از حرکت فلک و محدد جهات یا طبیعت خامسه فلکى که انگیزه و وسیله اثباتش، همین نوع التزامات است و برهان قاطع عقل پسندى ندارد، نیازمندى نخواهیم داشت. وقتى که مشکل ربط حادث به قدیم با فرض وجود حرکت ذاتى همیشگى موجودات حلشدنى باشد، چرا نفس حرکت جوهرى را مطمح نظر و مناط حل آن اشکال قرار ندهیم و همان دو جنبه ثبات و تجدّد را که در حرکت توسطیه وضعى فلک یا در طبیعت فلکیه مىگویند در نفس حرکت ذاتى جوهرى نگوییم.
کتاب، مشتمل بر مقدمه ناشر و مؤلف و متن دو رساله (تجدد امثال و حرکت جوهری، جبر و اختیار از دیدگاه مولوی) است.
«تجدّد امثال»، در اصطلاح عرفا به این معنى است که وجود و حیات انسانى، همچنین سایر موجودات امکانى پیوسته و آنبهآن، در تغیر و تبدّل و تازهبهتازه شدن است و فیض هستى که از مبدأ هستىبخش به ممکنات مىسد، دم به دم و لحظه به لحظه نو می شود و تغییر مى یابد؛ یعنى بهطور «خلع و لبس» آنچه در «آن» سابق بود، بهکلى معدوم مىگردد و در «آن» لاحق حیات جدید و وجود تازه که مماثل با حیات و وجود سابق است، به ما مىرسد؛ نه اینکه هستى سابق عیناً بدون تغییر، ثابت و پاىبرجا مانده باشد.
عرفا با حکما و متکلّمان در تجدّد امثال و حرکت جوهرى اختلاف نظر دارند. تفاوت عمده مسلک و مشرب عرفا با فلاسفه و متکلّمان از این جهت است که عارف، از دیده مىگوید - یعنى حقایق امور را از منبع اشراق و کشف و شهود باطنى مىگیرد، نه از روى منقولات و مسموعات و نه از طریق قیاسات عقلى منطقى - اما حکیم فلسفى پیرو براهین عقلى و قیاسات منطقى است، خواه مؤداى برهانش با وضع ظاهر شرایع منطبق باشد، خواه نباشد؛ یعنى در بحث علمى، تقید به مسائل مذهبى ندارد، برخلاف متکلّم که تمام اهتمام او مقصور بر حول وحوش مسائل مذهبى است؛ یعنى ملتزم و مقید است که براى معتقدات مذهبى خود دلایل عقلى بیاورد و بدین سبب مسائل علمى - فلسفى را به نفع عقاید دینى استخدام مىکند.
فرق تجدّد امثال با حرکت جوهرى ملاصدرا، از جمله مباحث رساله اول است. نویسنده، معتقد است که هرچند تجدّد امثال به نظر محققین، شامل حرکت جوهرى نیز می شود، اما به طریقهاى که ملاصدرا براى تعریف و اثبات حرکت جوهرى اختیار کرده است، می توان مابین آن دو قاعده را بهحسب ظاهر از چند جهت فرق گذاشت:
وی همچنین در رابطه با حرکت جوهری و ربط حادث به قدیم مینویسد: «راقم سطور، معتقد است که بر فرض اثبات حرکت جوهرى، دیگر از جهت ارتباط حادث به قدیم هیچ احتیاج به اثبات وجود افلاک نداریم و در صورت پیروى کردن از عقیده عرفا و حکماى اشراقى، به ناز کشیدن از حرکت فلک و محدد جهات یا طبیعت خامسه فلکى که انگیزه و وسیله اثباتش، همین نوع التزامات است و برهان قاطع عقل پسندى ندارد، نیازمندى نخواهیم داشت. وقتى که مشکل ربط حادث به قدیم با فرض وجود حرکت ذاتى همیشگى موجودات حلشدنى باشد، چرا نفس حرکت جوهرى را مطمح نظر و مناط حل آن اشکال قرار ندهیم و همان دو جنبه ثبات و تجدّد را که در حرکت توسطیه وضعى فلک یا در طبیعت فلکیه مىگویند در نفس حرکت ذاتى جوهرى نگوییم.
wikinoor: دو_رساله_در_فلسفه_اسلامی