دموکریت

دانشنامه عمومی

دِموکریت ( به فرانسوی: Démocrite، به آلمانی: Demokrit ) یا دِموکریتوس ( به انگلیسی: Democritus، به یونانی باستان: Δημόκριτος ( تلفظ: Dēmókritos ) ، یا ذیمقراطیس به معنی «منتخبِ مردم» از آخرین فیلسوفان یونانی پیشاسقراطی بود. او مهم ترین شارح و بسط دهندهٔ افکار لئوکیپوس دربارهٔ اتم گرایی بود.
دموکریت در آبدرا در تراس یونان متولد شد. [ ۱] سال تولد دموکریت را از این جملهٔ خود او که گفته «در هنگام کهن سالی آناکساگوراس، من جوان بودم. »[ ۲] ؛ حدفاصل ۴۳۰ تا ۴۶۰ پیش از میلاد حدس زده اند.
دموکریت برای تحصیل دانش سفرهای بسیاری در سرزمین های شرقی و جنوبی کرد. مورخان احتمال می دهند که مدتی را در مصر به سر برده باشد، و مسلم است که به ایران نیز سفر کرده بوده است. [ ۲] محققان و مستشرقین بسیاری او را شاگرد بلاواسطه اوستانوس که به فارسی هوشتانه نامیده می شود، می دانند و معروف است نظریه تجزیه ناپذیری اتم را از استاد ایرانی اش آموخته است. [ ۳]
وی سپس به آبدرا بازگشت و با افکار لئوکیپوس آشنا شد. زمانی که مکتب اتم گرایی شهرت یافت، به آتن سفر کرد. از پروتاگوراس معاصر او، در آتن با شوق بسیار استقبال شده بود؛ امّا دموکریت می گوید که «من به آتن رفتم و هیچ کس مرا نشناخت. »[ ۲]
در آتن مدتها به فلسفهٔ دموکریت توجّهی نشد. برنت می نویسد: «روشن نیست که افلاطون از دموکریت اطّلاعی داشته باشد، لیکن ارسطو او را خوب می شناخت. » دیوگنس لائرتیوس می نویسد که افلاطون چنان از دموکریت بدش می آمده که می خواسته همهٔ کتابهای او را بسوزاند. [ ۲]
دموکریت در یونان باستان به عنوان «فیلسوف خندان» معروف بوده است؛ زیرا بسیار بر ارزش شادمانی تأکید می کرده است. دموکریت همیشه آمادهٔ استقبال از زندگی، هوادار مثبت اندیشی و بهره گیری متعادل از لذائذ و دوری از ریاضت بود. از این رو، نظام اخلاقی اپیکوری در حقیقت همان اخلاق دموکریت است. [ ۱]
دموکریت از بزرگ ترین فیلسوفان پیش از سقراط و ریاضیدانی پرتوش و توان بود. آثار بسیاری در زیست شناسی و موسیقی خلق کرد. [ ۱] اصل آثار دموکریت به دست ما نرسیده است. از او صرفاً نقل قول هایی به جا مانده، و نیز دیوژن تنها عنوان چند اثر از آثار او را یاد کرده است: دربارهٔ آرامش روان، دربارهٔ طبیعت انسان، دوزخ ها، دربارهٔ سه نسل، علل زمینی هماهنگی و اعداد.
عکس دموکریت

دموکریت (دهانه). دموکریت یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۷ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس دموکریت (دهانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

دموکریت را میتوان جّد باستانی علوم طبیعی دانست. در گیتی شناسی به یک کیهان بیکران باور داشته است که همیشه بوده و هست و خواهد بود؛ نه آفریده شده و نه فنا خواهد یافت، اما در پهنه آن دنیا های بیشماری میتوانند شکل بگیرند و از بین بروند. در این زمینه به یک جمله از او توجه میکنیم : کل متشکل از عوالمی است که در شمار نامتناهی و در حدود متناهی اند، آغاز واحدی برای آنها نیست. این عبارت باستانی را میتوان به عنوان یک آیه که از طریق گوش سر شنیده نشده بلکه حاصل نتیجه گیری ها و قضاوت های درست قوای ادراکی یک فهم و عقل بیدار و آگاه در باستان می باشد، با آب طلا روی یک تابلو نوشت و آنرا آویزان سر در کلیه تمپل ها و عبادتگاه ها نمود. در این عبارت میتوان این حقیقت را به روشنی کشف کرد که نه تنها دنیای میکروکزموز از اجزاء لایتجزا یا واحدهای بسیار ریز تجزیه ناپذیر ساخته شده است بلکه گیتی نامتناهی هم از اتم های تجزیه ناپذیر جهانی تشکیل شده است. به این معنا که عوالم بیشمار هرکدام دارای یک محیط و مرز محدود و متناهی و مسدود و نفوذ و تجزیه ناپذیر یا نشکن می باشند. اما هستی بیکران نمیتواند بطور تصادفی به این تقسیم رسیده باشد بلکه در پشت این عمل تقسیم یک دستور العمل و یک آگاهی مطلق نهفته است. این تقسیم را امروز میتوان " کثرت پایان ناپذیر ماورایی " نامید. اطلاق لقب پایان ناپذیری به این عمل تقسیم به این دلیل می باشد که اولا خود هستی بیکران است و دوم اینکه اعداد صحیح که با آنها عمل شمارش را انجام می دهیم فاقد پایان می باشند. اگر عمل تقسیم پایان پذیر باشد، آنگاه مفاهیم نامتناهی؛ بیکرانی و بی نهایت معنای خودرا از دست خواهند داد و اعداد صحیح هم دارای پایان خواهند شد که هردوی این دو حالت مطلقا محال و غیر ممکن می باشند. در مورد اینکه ایده اتمی در چه سرزمینی ریشه دارد، خواننده گرامی میتواند در همین سایت به نام زرتشت مراجعه نماید و با تجزیه و تحلیل تلفظ اروپایی نام زرتشت آشنا گردد. امروز مطلع هستیم که اتم یا جزء لایتجزا از دیدگاه دموکریت اتم های دالتون و جی جی تامسون و راترفورد - بوهر نیستند، زیرا این اتم ها خود از ذرات بنیادی تری ساخته شده اند. در مدل استاندارد ذرات بنیادی فعلا الکترون ها و ذرات نور و کوارک های سه گانه پرچم دار سنگ بنا و ناشکنی و تجزیه ناپذیری را بر دوش خود حمل میکنند. از طرفی دیگر بنیان گذاران نظریه های پنج یا ششگانه ریسمان های باز و بسته یا تارهای یک بعدی انرژی با بعد طول پلانک ( 10 بتوان منهای 35 متر ) بر این باور اند که ذرات بنیادی مدل استاندارد در اصل نشکن نیستند بلکه قالب های ثابت و پایداری اند که مجموعه وسیعی از تار های انرژی در آنها در اولین لحظات وقوع مه بانگ و انبساط کیهانی قالب ریزی شده اند. این نظریات در حال حاظر غیر قابل آزمایش می باشند. به قول هاوکینگ اگر بخواهیم که قالب یک کوارک را بشکنیم و این تار ها را از قفس رها نمائیم به یک شتاب دهنده نیاز خواهیم داشت که حداقل به اندازه کره زمین باشد. در این زمینه اگر خواننده گرامی میل داشت که با آجرها و سنگ بناهای تجزیه ناپذیر جهان و یا عالم فیزیکی در کنار ریسمان های باز و حلقه ای شکل بیشتر آشنا شود، میتواند در همین سایت به مفاهیم بیزمانی و بیمکانی در کنار زمان و مکان مطلق محمد زکریای رازی و نیوتن و زمانمکان نسبی انشتین مراجعه نماید و با نوسانگر های بنیادی هشت قطبی یا هشت بعدی در ابعاد پلانک آشنا گردد. واژه یونانی اتم به احتمال زیاد بصورت " آ تَم " بوده است به معنای مِه یا گردوغبار آغازین و اولیه. بهر حال برای درک صحیح و حقیقی و مطابق بر واقعیت عینی قدرت و دانش و حکمت و صبر و عشق و محبت بیکران خداوند، نه آیه های به اصطلاح وحیانی و احدایث و روایات انبیاء و اولیاء و تفاسیر قطور و کم معنای آنها اکتفا میکند و نه نظام های فلسفی باستان و نه نظام های حکمت دینی و نه دیوان های عظیم شعر و عرفان دینی. شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و علم ریاضیات کاربردی گرچه برای انسان بسیار ثمر بخش بوده و خواهند بود، ازطریق آنها هم به تنهایی نمیتوانیم به هدف بالا برسیم. تنها راه، غایت شناسی تئوری های علمی به خصوص نظریه علمی مه بانگ و آنهم بدون توجه به جزئیات آن که در حیطه وظایف پژوهش گران و متخصصین این رشته می باشد. از این تئوری علمی میتوان فقط نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی و متعاقب آن زنجیره یا تسلسل تولد و مرگ کیهان را اقتباس نمود که به کمک و بهمراه آن بتوان زنجیره تولد و مرگ افراد انسانی را بهمراه کلیه موجودات زنده و غیر زنده که توسط هندوان باستان کشف گردیده بود و به علت عدم آشنایی آنها، این کشف گرانبها از طریق حلول روان تبیین گردیده بود و هنوز ادامه دارد، به زبان علمی بطور حقیقی و مطابق با واقعیت عینی شرح داد. در این رابطه میتوان بیان داشت که یکی از برجسته ترین جنبه های تفکرات بودا این است که به جدا شدن روان از بدن پس از مرگ باور نداشته است و زنجیره تولد و مرگ موجودات زنده را تنها در چهارچوب زنجیره علت و معلول مادی امکان پذیر و میسّر میدانسته است. الهایات علمی باید جای الاهیات دینی را بگیرد و خداوند و دانش و قدرت و حکمت اورا بدون توجه به اعمال دست و پاگیر دینی - مذهبی ستایش و نیایش و مناجات و پرستش و طاعت و بندگی مورد بررسی قرار دهد. فلسفه علمی باید الاهیات و عرفان علمی را در سرلوحه وظایف خود قرار دهد و ادعای وراثت دینی - مذهبی بر ملک و سرمایه الاهی را بشکند و مفهوم خداوند را از اسارت دینی رها سازد. برای این کار یعنی سرودن " افسانه نوین آفرینش " میتواند از دو حقیقت بنیادی زیر آغاز کند که در طول تاریخ بشریت تاکنون در مقابل چشمان سر و قوای ادراکی فهم و عقل و بصیرت دل و باطن اندیشمندان و متفکرین بزرگ مثل دو گنج گرانبها در پشت حجاب ضخیم کالبد تثلیثی یا سه وجهی ماده - روح - روان کلیه افراد انسانی پنهان و مخفی و دست نخورده و کشف نشده باقی مانده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

الف - سرنوشت های پنجگانه جنسی - عشقی .
ب - نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه و بهمراه آن کالبدهای دهگانه.
غیر از این دو حقیقت، در بالا به حقیقت " کثرت پایان ناپذیر ماورایی " یعنی تقسیم آگاهانه هستی بیکران به هستی های محدود و متناهی و همسان و برابر با محیط های ثابت و پایدار و مسدود و نفوذ ناپذیر اشاره شد و همچنین بطور غیر مستقیم به تقدم اصالت مفاهیم واقعی زمانمکان اندیشمندان بزرگ و بخصوص نیوتن و لایبنیتز و انشتین و پلانک و بیزمانی بیمکانی این حقیر نسبت به مفاهیم واقعی نور و انرژی و جرم. اگر طبق باور حکیمان و بخصوص عارفان دینی ، جهان و کلیه محتوای آن یعنی کلیه موجودات زنده و غیر زنده قابل دریافت و غیر قابل دریافت با حواس پنجگانه و قوای ادراکی فهم و عقل ناپخته و پخته جلوه و تجلی و ظهور اسماء و صفات خداوند باشند، آنگاه آیا جا ندارد که از خود به پرسیم که آیا : صفات بنیادی خداوند ( از دیدگاه الاهیات و حکمت و عرفان دینی ) یعنی بیزمانی و بیمکانی هم به ظهور رسیده و تجلی یافته اند یا نه ؟ از طریق دو حقیقت اول یعنی سرنوشت های پنجگانه جنسی - عشقی و نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه می توان دوقوس ( قاب قوسین ) نزولی و صعودی حکیمان و عارفان دینی را به پله و یا منزل تبدیل کرد و تعداد پله ها و یا منازل را 7 تعیین نمود. لذا حرکت دوجهته هستی به معنای لیز یا سُر خوردن روی یک قوس ممتد و پیوسته از بهشت به زمین و یا از عرش به روی فرش فرود آمدن و دوباره در جهت مخالف بر روی قوس مقابل تقلای بالا رفتن از زمین به سوی بهشت و یا تقلای رهایی از عمق چاه و فرش طبیعت به سوی عرش ملکوتی نیست. بلکه حالت ایده آل بهشتی در منطقه وسیعی از هستی بیکران یکباره نزول یافته و به نهایت نقصان رسیده است و از آن به بعد در حال صعود و بازگشت به سر می برد، هم در منازل نزولی و هم در منازل صعودی. منازل هفتگانه و بیشمار صعودی تکرار کامل یا صد در صد همان منازل نزولی هفتگانه و بیشمار می باشند. البته اطلاق لفظ بیشماری از دیدگاه محدود انسانی می باشد و نه از دیدگاه نامحدود خداوند. نیرویی که کل محتوای عوالم را در دو جهت نزولی و صعودی لحظه به لحظه به سوی آینده حرکت میدهد، لحظات ازل و ابد اند که هرکدام برابر با طول زمانی لحظه حال می باشند که خود برابر است با 10 بتوان منهای 43 ثانیه می باشد و در علم فیزیک به زمان پلانک معروف است. این لحظات و نیروی محرکه چیزی دیگری نیستند غیر از تجلی و ظهور زمانی قدرت مطلق و بیکران و نامتناهی خداوند. البته اشتباه نشود که در این جا منظور خداوند از دیدگاه علمی است و نه دینی. در مورد ذرات روان از دیدگاه دموکریت، خوانده گرامی میتواند در همین سایت به ژن ها مراجعه نماید و با دو ساختار و دو مغز ژنتیکی آشنا شود ؛ یکی جرمی و سفت و دیگری میدانی و نرم. بهر حال سر خواننده گرامی را بیشتر از این بدرد نمی آورم و در پایان کلام و بحث کودکانه خود دوبیت شعر از حافظ را برای احساس سبک بالی و بی وزنی در عالم معانی درج میکنم :
به خواب نمی بینمش چه جای وصال /
چون این نبود و ندیدم باری آن بودی

بپرس