[ویکی فقه] دعوت اولوالالباب به تقوا (قرآن). خداوند در چندین آیه از قرآن کریم خردمندان و اولی الالباب را به رعایت تقوا دعوت کرده ست.
خداوند خردمندان، اولی الالباب را به رعایت تقوا دعوت کرده است:«واتقون یـاولی الالبـب؛ ... و از من بپرهیزید ای خردمندان!»«.. فاتقوا الله یـاولی الالبـب لعلکم تفلحون؛ ... از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!»«.. فاتقوا الله یـاولی الالبـب...؛ ... پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید ای خردمندان...»
تفسیر آیات
فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلکم تفلحون، این جمله تفریع است بر مثالی که در صدر آیه زده است، و محصل معنی آن با رعایت این جهت که متعلق تقوا همان احکام شرعی است که مبتنی بر پاکی ها و ناپاکی های تکوینی است. چنین می شود: هیچ عاقلی در اینکه رعایت پاکی ها و اجتناب از ناپاکی ها در سعادت و رستگاری آدمی تاثیر دارد شک نمی کند، از این رو واجب است که شما صاحبان عقل و بینش از خدا بترسید و به شرایع دین او عمل کنید تا شاید رستگار شوید. در پایان آیه اندیشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاکید می کند که از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید. (فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلکم تفلحون). اما اینکه در آیه ظاهرا توضیح واضحی بیان شده از این نظر است که ممکن است، کسی خیال کند عوارضی از قبیل فزونی طرفداران پلیدی و به اصطلاح اکثریت باعث آن شود، که چیز ناپاک در ردیف پاک قرار گیرد، چنان که ملاحظه کرده اید، گاهی بعضی از مردم تحت تاثیر انبوه جمعیت و تمایلات اکثریت قرار گرفته و تصور می کنند، اگر اکثریت به هر مطلبی تمایل پیدا کرد، این نشانه قطعی و بدون چون و چرای درستی آن مطلب است، در حالی که چنین نیست و مواردی که اکثریت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده اند بسیار زیاد است، در واقع آنچه برای شناسایی خوب از بد (خبیث از طیب) لازم است اکثریت کیفی است نه اکثریت کمی، یعنی افکار قویتر و والاتر و عالیتر و اندیشه های تواناتر و پاکتر لازم است نه کثرت نفرات طرفدار. این مساله شاید با مذاق بعضی از مردم امروز سازگار نباشد که بر اثر تلقینات و تبلیغاتی کوشش شده، همیشه تمایلات اکثریت را به عنوان یک مقیاس سنجش نیک از بد بخورد آنها بدهند، تا آنجا که باور کرده اند، حق یعنی چیزی که اکثریت بپسندد، و خوب چیزی است که اکثریت به آن مایل باشد در حالی که چنین نیست. و بسیاری از گرفتاری های مردم دنیا بر اثر همین طرز تفکر است.آری اگر اکثریت از رهبری صحیح و تعلیمات درستی بهره مند گردد و به اصطلاح یک اکثریت به تمام معنی رشید شود، آنگاه ممکن است تمایلات او مقیاسی برای سنجش خوب و بد باشد، نه اکثریت های رهبری نشده و غیر رشید. در هر حال قرآن در آیه مورد بحث، اشاره ای به این واقعیت کرده و می فرماید:هرگز زیادی بدان و ناپاکان شما را به شگفتی در نیاورد و در موارد دیگر بیش از ده بار فرموده: و لکن اکثر الناس لا یعلمون: کار اکثر مردم از روی علم و دانش نیست!. ضمنا باید توجه داشت که اگر در آیه کلمه خبیث بر طیب مقدم داشته شده است به خاطر آن است که در آیه مورد بحث روی سخن با کسانی است که فزونی خبیث را دلیل بر اهمیت آن می گیرند و باید به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد می کند، که ملاک خوبی و بدی در هیچ مورد کثرت و قلت و اکثریت و اقلیت نیست، بلکه در همه جا و همه وقت پاکی بهتر از ناپاکی است، و صاحبان عقل و اندیشه هیچگاه فریب کثرت را نمی خورند، همواره از پلیدی دوری می کنند، اگر چه تمام افراد محیطشان آلوده باشند، و به سراغ پاکی ها می روند اگر چه تمام افراد محیط با آن مخالفت ورزند.
خداوند خردمندان، اولی الالباب را به رعایت تقوا دعوت کرده است:«واتقون یـاولی الالبـب؛ ... و از من بپرهیزید ای خردمندان!»«.. فاتقوا الله یـاولی الالبـب لعلکم تفلحون؛ ... از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!»«.. فاتقوا الله یـاولی الالبـب...؛ ... پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید ای خردمندان...»
تفسیر آیات
فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلکم تفلحون، این جمله تفریع است بر مثالی که در صدر آیه زده است، و محصل معنی آن با رعایت این جهت که متعلق تقوا همان احکام شرعی است که مبتنی بر پاکی ها و ناپاکی های تکوینی است. چنین می شود: هیچ عاقلی در اینکه رعایت پاکی ها و اجتناب از ناپاکی ها در سعادت و رستگاری آدمی تاثیر دارد شک نمی کند، از این رو واجب است که شما صاحبان عقل و بینش از خدا بترسید و به شرایع دین او عمل کنید تا شاید رستگار شوید. در پایان آیه اندیشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاکید می کند که از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید. (فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلکم تفلحون). اما اینکه در آیه ظاهرا توضیح واضحی بیان شده از این نظر است که ممکن است، کسی خیال کند عوارضی از قبیل فزونی طرفداران پلیدی و به اصطلاح اکثریت باعث آن شود، که چیز ناپاک در ردیف پاک قرار گیرد، چنان که ملاحظه کرده اید، گاهی بعضی از مردم تحت تاثیر انبوه جمعیت و تمایلات اکثریت قرار گرفته و تصور می کنند، اگر اکثریت به هر مطلبی تمایل پیدا کرد، این نشانه قطعی و بدون چون و چرای درستی آن مطلب است، در حالی که چنین نیست و مواردی که اکثریت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده اند بسیار زیاد است، در واقع آنچه برای شناسایی خوب از بد (خبیث از طیب) لازم است اکثریت کیفی است نه اکثریت کمی، یعنی افکار قویتر و والاتر و عالیتر و اندیشه های تواناتر و پاکتر لازم است نه کثرت نفرات طرفدار. این مساله شاید با مذاق بعضی از مردم امروز سازگار نباشد که بر اثر تلقینات و تبلیغاتی کوشش شده، همیشه تمایلات اکثریت را به عنوان یک مقیاس سنجش نیک از بد بخورد آنها بدهند، تا آنجا که باور کرده اند، حق یعنی چیزی که اکثریت بپسندد، و خوب چیزی است که اکثریت به آن مایل باشد در حالی که چنین نیست. و بسیاری از گرفتاری های مردم دنیا بر اثر همین طرز تفکر است.آری اگر اکثریت از رهبری صحیح و تعلیمات درستی بهره مند گردد و به اصطلاح یک اکثریت به تمام معنی رشید شود، آنگاه ممکن است تمایلات او مقیاسی برای سنجش خوب و بد باشد، نه اکثریت های رهبری نشده و غیر رشید. در هر حال قرآن در آیه مورد بحث، اشاره ای به این واقعیت کرده و می فرماید:هرگز زیادی بدان و ناپاکان شما را به شگفتی در نیاورد و در موارد دیگر بیش از ده بار فرموده: و لکن اکثر الناس لا یعلمون: کار اکثر مردم از روی علم و دانش نیست!. ضمنا باید توجه داشت که اگر در آیه کلمه خبیث بر طیب مقدم داشته شده است به خاطر آن است که در آیه مورد بحث روی سخن با کسانی است که فزونی خبیث را دلیل بر اهمیت آن می گیرند و باید به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد می کند، که ملاک خوبی و بدی در هیچ مورد کثرت و قلت و اکثریت و اقلیت نیست، بلکه در همه جا و همه وقت پاکی بهتر از ناپاکی است، و صاحبان عقل و اندیشه هیچگاه فریب کثرت را نمی خورند، همواره از پلیدی دوری می کنند، اگر چه تمام افراد محیطشان آلوده باشند، و به سراغ پاکی ها می روند اگر چه تمام افراد محیط با آن مخالفت ورزند.
wikifeqh: دعوت_اولوالالباب_به_تقوا_(قرآن)