زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
آبادیس برنامه خوبی ولی در واژه نامه فارسی واژه دستور فارسی برابر پارسی: فرمان چیه ما آبادیس بیشتر چیز ها انتظار دارم از برنامه خوب لطفا دسته قوم گرا آتو ندهید به اشتباه در این برنامه خوب که یک مشت قوم گرا کارشان این بدون منبع معتبر در برنامه مطلب می فرستم بازهم لطفا اشتباه نکنید.
دستور. دستیار. دستوَر. زودتر کاری کسی می کرد. به کارآگاهی می گفتند دستوراتش را بیاموزاند تا کاررا کسی انجام دهد.
دستوَر :وَرِ دست. وَردست.
دستور کلمه ی تورکی است و از فعل دورماق به معنی ایستادن ساخته شده قبلا برای اجرای بدون چون چرای دستور شاهان در دربار که ترکان بودن این کلمه ساخته شده است احتمالا دس همون دوز میباشد که به مرور زمان عوض شده دوز دور = درست ایستادن ، صاف ایستادن ، گوش به فرمان شاه بودن
فرمایش، فرمان
دستور واژه ای فارسی است و از واژه �دستوَر� در فارسی میانه و به معنای وزیر و همچنین اجازه و رخصت گرفته شده است این واژه در اوستا به شکل �دستاور� آمده است.
در پاسخ به جناب جواد شکری باید بگویم:
1 - اینکه شما با تماشا کردن سریالهای کشور ترکیه و اینکه برخی واژه های فارسی درست تر از ایران استفاده می شود با تعجب به دنبال داستان بافی برای تصاحب واژه هستید بسی خیال واهی است چونکه آنها دستور را به معنای اجازه استفاده می نمایند نه فرمان .
... [مشاهده متن کامل]
2 - واژه های فارسی بسیاری در ترکیه استفاده می شود که ما آنها را فارموش کرده ایم :
ترزی ( درزی به جای خیاط ) - رچل ( مربا ) - چارک ( ربع ) - آویزه ( لوستر ) - دولاب ( کمد ) - برگیر ( بارگیر یا اسب ) - گربز ( نام مردانه گرگ بز ) - پشین ( پیشین بجای نقد ) - کوشه ( گوشه بجای کرنر ) - چپراز ( چپ راست بجای مورب ) و . . .
دستور یک کلمه تورکیست ا ز دو کلمه دس و دور ساخته شده دورماق یعنی ایستادن و تکان نخوردن در در باران تورکان با وورود حاکم یا پادشاه فرمان دسدور صادر میشد وکسی حق تکان خوردن نداشت تا شاه بر تخت نشیند وفرمان
... [مشاهده متن کامل] راحت باش بگوید حرف د و ت در تورکی صدای مشترک و واج مشترک دارند مانند داش و تاش دیل و تیل دووار و توفار و داد و تات دستور در اصل دسدور می باشد در دسد الاماق یعنی دست بسته کردن دس هم از انجا اومده
واژه دستور
معادل ابجد 670
تعداد حروف 5
تلفظ dastur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dastwar]
مختصات ( دَ ) ( اِمر. )
آواشناسی dastur
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
دستور و دستورات و دستورالعمل همگی عربی هستند.
دستور در زبان پارسی میانه/پهلوی به معنای وزیر است.
( هرچند که خود واژه وزیر عربی شده"وَچیر" است که آن هم ریشه در پارسی باستان دارد. )
گیراست که بدانید واژه دکتر به گفته استاد دهخدا از همین واژه دستور گرفته شده.
Bid دستور - امرکردن
اشارت
کِمِند
1 ) اجازه
2 ) وزیر
3 ) راهنما
این واژه خودش فارسی هست واسه چی برابر پارسی براش نوشتین
امر، فرمان
رسیدن دستور
فرمان ، فرماندادان
دکتر کزازی در مورد واژه ی "دستور " می نویسد : ( ( دستور در پهلوی در ریخت دستوَر dastwar به معنی فرمان و اجازه است . ریخت پساوندی آن " دستوری " ، در پهلوی دستوریه dastwarīh نیز در این معنی به کار رفته است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( چو دستور باشد مرا شهریار
به بد نگذرانم بد روزگار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 351. )
pronouncement
دستور،
بیانیه
e. g. he has been making all the important pronouncements on government policy
همه ی دستورات مهم درباره ی سیاست دولت را او می داده است.
امر، گرامر، نحو، تحکم، حکم، فرمایش، فرمان، آیین، روش، ضابطه، قاعده، قانون، ترتیب، وزیر، برنامه، ارد
دستور: رهبر ، پیشوای معنوی ( در اینجا اشاره ای دارد به رهبری موبد موبدان زرتشتی )
گفت اگر شاه باشدم دستور
چشم بد دارم از دیارش دور
یعنی : اگر شاه رهبری فرماید و به همت و نظر معنوی یاری نماید . . .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 497 )
دستور : [ اصطلاح نظامی ]فرمان. ابلاغیه ای به صورت کتبی، شفاهی یا از طریق مخابرات. اوامر از یک مافوق یا مادون که از دو قسمت خبر و اجرا تشکیل شده است.
دستور: در پهلوی دستوَر dastwar به معنی رایزن و وزیر است؛این واژه در عربی ”الدُّسْتور ” شده است.
دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: ( ( ور، در این واژه، ستاکی است که در فعل های بردن و آوردن نیز کاربرد دارد؛ این پساوند، در پاره ای از واژه ها در پارسی، به اور دیگرگون شده است. این ریخت را، افزون بر دستور، در گنجور و مزدور و آزور نیز می توانیم دید. دست، نیز در این واژه، ستاکی است که در هند و اروپایی دنس dans بوده است و در هند و ایرانی دسره das - ra و در اوستایی دهره dah - ra و دنگره dang - ra. این ستاک در معنی ”دانستن” است. بر این پایه، معنای ریشه ای و بنیادین ”دستور ” دانا و آگاه است و آگاهی و دانایی ویژگی ای است که هر رایزن و وزیر می باید از آن برخوردار باشد؛ همین ستاک دست را در واژه ی ” دستان”نیز می توانیم یافت که نامی شده است زال ِِ زر را. زال در شاهنامه، به زیرکی و دانایی پر آواز است ) )
... [مشاهده متن کامل]
به دستور فرمود تا ساروان
هیون آرَد از دشت، صد کاروان
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۶۸.
دستورات قضایی که مشتمل است به اقدامات فنی و علمی قاضی بر کشف حقیقت و باید توسط پلیس یا کارشناس یا پزشکی قانونی صورت گیرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)