دروغ ارز و آزرم کمتر کند
وگر راست گوئی که باور کند.
ابوشکور.
محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ که هزل گفتن کفر است در مسلمانی.
منجیک.
به نزدیک تو رنگ و بند و دروغ سخن های پیران نگیرد فروغ.
فردوسی.
اگر جفت گردد زبان با دروغ نگیرد ز بخت سپهری فروغ.
فردوسی.
سرمایه من دروغ ا ست و بس سوی راستی نیستم دسترس.
فردوسی.
زبان را مگردان به گرد دروغ چو خواهی که تاج از تو گیرد فروغ.
فردوسی.
دروغ آنکه بیرنگ و زشت است و خوارچه بر پایکار و چه بر شهریار.
فردوسی.
ندانی تو گفتن سخن جز دروغ دروغ آتشی بد بود بی فروغ.
فردوسی.
یکی دیگر افکن برین هم نشان دروغ از گناه است با سرکشان.
فردوسی.
دروغ زیر خبر دان و راست زیر عیان اگر دروغ تو نیکوست راست نیکوتر.
عنصری.
حاجب فاضل... آن ناصح که دروغ است ، چون او ناصحی وی قوم غزنین را نصیحتهای راست کرد. ( تاریخ بیهقی ). آن پادشاهان... که ایشان را قهر کرد [ اسکندر ] راست بدان مانست که در آن باب سوگند گران درشت است و آن را راست کرده است تا دروغ نشود. ( تاریخ بیهقی چ 2 فیاض ص 113 ).بیشتر بخوانید ...