مر ترا بر چهارمین درجه
که نشانده ست وین چه بازار است.
ناصرخسرو.
کار من بدان درجه رسید که به قضای آسمانی رضا دادم. ( کلیله و دمنه ). از حقوق رعیت بر پادشاه آنست که هر یکی را بر مقدار خرد و مروت... به درجه ای رساند. ( کلیله و دمنه ).باش یکدل که هرکه یکدل نیست
درجه ش را ز یک به ده نکنند.
خاقانی.
- درجه دادگاهها ؛ ( اصطلاح حقوقی ) محلی که یک محکمه در سلسله مراتب دادگاههای هم صنف ( مدنی یااداری یا کیفری ) دارد، درجه آن دادگاه است. مثلاً در دادگاههای مدنی ، دادگاه شهرستان درجه اول و دادگاه استان درجه دوم است. ( از فرهنگ حقوقی ).- درجه قرابت ؛ ( اصطلاح حقوقی ) از روی عده نسلها معین می شود. مثلاً فرزند چون نسل اول پدر است ، قرابت او با پدر قرابت درجه اول است و قرابت نواده که نسل دوم جد است ، قرابت درجه دوم ( نسبت به جد ) است. ( از فرهنگ حقوقی ).
- درجه گونه ؛ مرتبه. دستامک. در حکم پایگاه : پس از گذشتن خداوندش چون درجه گونه ای یافت و نواختی از سلطان مسعود، اما ممقوت شد.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 254 ).
|| هر یک از طبقات بهشت که روی به بالا دارد، مقابل دَرَک و درکة. ج ، درجات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). پایگاه به بالابر. ( ترجمان القرآن جرجانی ). پایه به بالابر. ( مهذب الاسماء ). || حد. اندازه. مرحله : کار او از درجه سخن به درجه شمشیر کشید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 241 ). احمد گفت : کار از این درجه گذشته است. ( تاریخ بیهقی ص 355 ). || ( اصطلاح نظام امروز ) مرتبه نظامی. رتبه نظامی. || علائم مختلف نماینده مراتب نظامی با اشکال متناسب با هر مرتبه که درجه داران بر بازو و افسران بر دوش نصب کنند. || ( اصطلاح طب و داروی قدیم ) مراد اطباء است ازحار یا بارد و جز آن ، از درجه اول و دوم و سوم و چهارم. در درجه اولی ، یعنی تأثیر آن در هوای تن باشد. درجه ثانیه ، یعنی اثر آن تأثیر از هوای تن تجاوز کند و در رطوبت آن رسد. در درجه ثالثه ، یعنی اثر دوا از رطوبت تن تجاوز کند و در پیه رسد. در درجه رابعه ، یعنی اثر دوا از پیه تجاوز کند و به اعضای اصلیه رسد و بر طبیعت مستولی گردد. ( یادداشت مرحوم دهخدا از بحرالجواهر ). و رجوع به تذکرة داود ضریر انطاکی شود. || ( اصطلاح علم هیئت و نجوم و فلک و جغرافیا ) 1360 محیط دایره ، سه صدوشصتم حصه از فلک باشد. فلک را چون دوازده بخش کنند، هر بخش را برج نامند و چون برج را سی حصه کنند، هر حصه را درجه گویند وچون درجه را شصت پاره سازند، هر پاره را دقیقه خوانند و چون دقیقه را شصت جا قسمت کنند، هر قسمت را ثانیه گویند. و همچنانکه فلک را سه صدوشصت درجه است به مقابله آن زمین را نیز سه صدوشصت درجه فرض کنند، مگر این نیست که مسافت درجه فلک با مسافت درجه زمین برابر باشد؛ بلکه میان مسافت درجه فلک و درجه زمین تفاوت عظیم است. ( از غیاث ). جزئی از سیصدوشصت جزء از اجزاء منطقه فلک هشتم ، پس درجه ثلث عشر برج است. عبدالعلی بیرجندی در حاشیه چغمینی گوید: دایره بروج درج نامیده می شود، زیرا گویی آفتاب در آن بالا رود و فرودآید، و اجزای سایر دوایر نامیده می شوند به اجزاء به رسم عام ، و این اصل است ، سپس توسع کردند و نامیدند اجزاء مناطق افلاک را مطلقاً به درجات تا تشبیه کرده باشند آن را به اجزای منطقةالبروج. و سیدشریف در ملخص ذکر کرده که قوم محیط هر دایره را به سیصدوشصت قسم متساوی قسمت کرده و هر واحدی از آنرا درجه و جزء نام نهاده ، و اختیار این عدد بخصوص برای آسانی درحساب است ، زیرا این کسور نه گانه از آن صحیح بیرون آید مگر سبع، پس هر درجه را به شصت قسمت متساوی تجزیه کرده و هر قسمتی را دقیقه نام گذارده و دقیقه را نیز به شصت جزء متساوی قسمت کرده و هر واحدی از آنرا ثانیه خوانده اند و همین عمل در ثوالث و روابع و خوامس انجام داده اند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). مقداری است از فلک که خورشید در یک شبانه روز می پیماید، و درمساحت زمین بیست وپنج فرسخ است. ( از معجم البلدان ). قسمتی از 360 قسمت فلک و آن اقل عددی است که دارای کسور تسعه به استثنای سبع است. سی یک یک برج است ، یعنی یک برج سی درجه باشد و هر درجه به شصت دقیقه تقسیم شده است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). حصه یک درجه فلکی را از زمین در مساحتی که به عهد مأمون خلیفه کردندپنجاه وشش میل و دوبهر میلی یافتند. ( از جهان دانش ). واحد اندازه گیری زاویه برابر1360 محیط دایره ، و علامت آن «ه » است که در طرف راست و بطرف بالای اندازه زاویه نوشته میشود، مثلاً 5ْ 3 یعنی 35 درجه. درجه به 60 دقیقه و هر دقیقه به 60 ثانیه و هر ثانیه به 60 ثالثه قسمت میشود و هکذا اما معمولاً اجزای ثانیه را بصورت اعشاری می نویسند. اجزای دیگر اندازه گیری زاویه رادیان و گراد است ، و 360 درجه مساوی 2 پی ( 2p ) رادیان و 400 گراد. بوسیله این واسطه اگر تعداد زاویه بر حسب یکی از سه واحد در دست باشد، میتوان مقدارش را بر حسب دو واحد دیگر بدست آورد. ( از دائرةالمعارف فارسی ).بیشتر بخوانید ...