دَربار سلطنتی یا بارگاه سلطنتی، به طور کلی به دربار و کاخ باشکوه یک پادشاهی یا امپراتوری گفته می شود.
بار یا بارگاه به معنای پیشگاه و دربار یک پادشاه یا خداوند است. در سرواژهٔ «بارگاه» در لغتنامهٔ دهخدا چنین آمده است[ ۲] :
• بارگه. خیمه پادشاهان و سلاطین را گویند. ( برهان ) . خانه و خیمه پادشاهان است که لشکر و سپاه و غیره بسلام آیند. ( آنندراج ) . نوعی از خیام مراتب ملوک و سلاطین. ( شرفنامه منیری ) . خیمه سخت بزرگ که بر در خرگاه ملوک و سلاطین زنند. ( صحاح الفرس ) . در زبان عرف بمعنی اتاق پادشاهان است. ( شعوری ج ۱ ورق ۱۹۱ ) . خانه و خیمه پادشاهان است که لشکر و سپاه و غیره بسلام آیند و آن معروف است.
• جای بار دادن پادشاه. ( شرفنامه منیری ) ( دِمزن ) . محلی است مخصوص پادشاه که موقع رسیدگی به عرایض مردم در آنجا می نشیند. ( شعوری ج ۱ ورق ۱۹۱ ) . آنجا که پادشاه به چاکران بار دهد، یعنی بپذیرد. دربار. ( دمزن ) . قصر شاه. ( دِمزن ) . درگاه. ( مجموعه مترادفات ص ۵۹ ) . دربخانه. ( ایضاً ) . در خانه. ( ایضاً ) . رزاقخانه بمعنی دربار پادشاه و سلاطین. ( ایضاً )
• گاه «بارگاه» استعمال شود و مراد آیین بارگاه است. آئین درباری. رسم تشریفات. تشریفات درباری.
( همچنین بار عام و بار خاص را ببینید. )
در شاهنامهٔ فردوسی «بارگاه» اینگونه به کار رفته است:
در این شعر سعدی بر بارگاه و خیمه غیر شاهان نیز گفته شده است:
در اشعار فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، عطار، نظامی، خاقانی، ناصرخسرو و دیگران شاعران ایرانی نیز واژهٔ «بارگاه» به کار رفته است. [ ۲]
لغتنامهٔ دهخدا در سرواژهٔ «دربار» چنین آورده است[ ۳] :
پیشگاه و عرصه و بارگاه پادشاهان و امرا. ( ناظم الاطباء ) . و به عربی حضرةالسلطان و حضرةالامیر گویند. ( آنندراج ) . کاخ شاهی. قصر سلطنتی.
در شاهنامه واژهٔ «دربار» اینگونه آمده است:
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبار یا بارگاه به معنای پیشگاه و دربار یک پادشاه یا خداوند است. در سرواژهٔ «بارگاه» در لغتنامهٔ دهخدا چنین آمده است[ ۲] :
• بارگه. خیمه پادشاهان و سلاطین را گویند. ( برهان ) . خانه و خیمه پادشاهان است که لشکر و سپاه و غیره بسلام آیند. ( آنندراج ) . نوعی از خیام مراتب ملوک و سلاطین. ( شرفنامه منیری ) . خیمه سخت بزرگ که بر در خرگاه ملوک و سلاطین زنند. ( صحاح الفرس ) . در زبان عرف بمعنی اتاق پادشاهان است. ( شعوری ج ۱ ورق ۱۹۱ ) . خانه و خیمه پادشاهان است که لشکر و سپاه و غیره بسلام آیند و آن معروف است.
• جای بار دادن پادشاه. ( شرفنامه منیری ) ( دِمزن ) . محلی است مخصوص پادشاه که موقع رسیدگی به عرایض مردم در آنجا می نشیند. ( شعوری ج ۱ ورق ۱۹۱ ) . آنجا که پادشاه به چاکران بار دهد، یعنی بپذیرد. دربار. ( دمزن ) . قصر شاه. ( دِمزن ) . درگاه. ( مجموعه مترادفات ص ۵۹ ) . دربخانه. ( ایضاً ) . در خانه. ( ایضاً ) . رزاقخانه بمعنی دربار پادشاه و سلاطین. ( ایضاً )
• گاه «بارگاه» استعمال شود و مراد آیین بارگاه است. آئین درباری. رسم تشریفات. تشریفات درباری.
( همچنین بار عام و بار خاص را ببینید. )
در شاهنامهٔ فردوسی «بارگاه» اینگونه به کار رفته است:
در این شعر سعدی بر بارگاه و خیمه غیر شاهان نیز گفته شده است:
در اشعار فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، عطار، نظامی، خاقانی، ناصرخسرو و دیگران شاعران ایرانی نیز واژهٔ «بارگاه» به کار رفته است. [ ۲]
لغتنامهٔ دهخدا در سرواژهٔ «دربار» چنین آورده است[ ۳] :
پیشگاه و عرصه و بارگاه پادشاهان و امرا. ( ناظم الاطباء ) . و به عربی حضرةالسلطان و حضرةالامیر گویند. ( آنندراج ) . کاخ شاهی. قصر سلطنتی.
در شاهنامه واژهٔ «دربار» اینگونه آمده است:
wiki: دربار سلطنتی