دجال
/dajjAl/
مترادف دجال: دروغ باف، دروغ زن، کذاب
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
دجال. [ دَج ْ جا ] ( ع اِ ) گوهر شمشیر. ( از منتهی الارب ). || گروه بزرگ. ( منتهی الارب ). || زر. ( منتهی الارب ). || آب زر. ( منتهی الارب ). || ( ص ) فریبنده و تلبیس کننده و دروغگوی. ( از منتهی الارب ).
دجال. [ دَج ْ جا ] ( اِخ ) ابوالبشر پهلوان یزدی. رجوع به پهلوان یزدی شود.
دجال. [ دَج ْ جا / دَ جا ] ( اِخ ) مردی کذاب که در آخرالزمان ظهور کند و مردم را بفریبد کنیت او ابویوسف است. رأس الکفر. ( منتهی الارب ). مطموس العین. ( منتهی الارب ). مسیح کذاب که در آخر زمان آید. نام مردی از یهود که در آخر امت اسلام بیرون آید و دعوی کند. صاحب منتهی الارب گوید: اشتقاقش از: دجل البعیر؛ اندودن به قطران عم جسمه بالهناء لانه یعم الارض است ، یا از دجل بمعنی کذب و احرق و جامع و قطع نواحی الارض سیراً، و از تدجیل ، غطی و طلی بالذهب لتمویهه بالباطل او من الدجال لذهب او لمائه لان الکنوز تتبعه او من الدجال الفرندالسیف ، او من الدجالة للرفقه العظیمه ، او من الدجال للسرجین لانة ینجس وجه الارض ، او من دجل الناس للقاطهم لانهم یتبعونه. دجال در روایات اسلامی شخصی است که پیش از ظهور مهدی موعود ( امام قائم ) یا مقارن اوایل عهد او ظهور می کند و در دوره چهل روزه یا چهل ساله دنیا را پر از ظلم و جور و کفر می سازد تا مهدی او را دفع کند و دنیا را دوباره از عدل و داد پر کند. ظهور او مانند ظهور سفیانی و دابةالارض یکی از علائم آخرالزمان شمرده شده است. در باب نام اصلی و محل اقامت و محل ظهور وی اقوال مختلف است. گویند مردی است یک چشم که از مادری یهودی به دنیا آمده است و در جزیره ای به صخره ای بسته شده ، در آخرالزمان در هنگام عروض یک قحطی شدید در حالیکه بر درازگوشی سوار است و همراه خویش آب و نان فراوان دارد از خراسان یا کوفه یا محله یهودیه اصفهان ظهور و ادعای خدایی می کند و بسبب عجایب و خوارق بسیار که با او هست ، بسیاری به او می گروند. سرانجام بدست عیسی مسیح یاپس از ظهور مهدی بدست وی کشته می شود. دجال کمابیش مطابق مسیح کاذب یا ضدمسیح است در روایات یهود و نصاری ، که پیدا شدن او و مبارزه مهدی و مسیح با او تجسم فکر مبارزه نهائی بین خیر و شر و غلبه نهایی یزدان بر اهریمن است و ظاهراً از ادیان ایرانی وارد عقایدیهود شده است. ( از دایرةالمعارف فارسی ). در قاموس کتاب مقدس آمده است که : این کلمه در جایی دیگر جز در رساله یوحنا یافت نمی شود و مقصود ازو کسی است که بامسیح مقاومت و ضدیت می نماید و مدعی آن باشد که خود او در جای مسیح میباشد و در رساله اول یوحنا می گوید«و هر روحی که عیسی مجسم شده را انکار کند از خدا نیست اینست روح دجال که شنیده اید که او می آید و الان هم در جهانست «و نیز می گوید»: دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند و آن دجال است که پدر و پسر را انکار می کند». ( قاموس کتاب مقدس ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
آب زر، آب طلا، کذاب، بسیاردروغگووفریب دهنده
۱ - ( صفت ) بسیار دروغگو کذاب دروغ باف . ۲ - فریب دهنده تلبیس کننده .
گوهر شمشیر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [مجاز] کذاب، بسیار دروغ گو و فریب دهنده.
۳. [قدیمی] آب زر، آب طلا که با آن روی چیزی را بپوشانند.
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] دجال؛ شخص یا موجودی است که در پاره ای روایات، از دشمنان بزرگ امام مهدی(عج) شمرده شده است. در روایات آمده که دجال هنگام سختی و قحطی ظهور می کند و جمعی را فریب داده و به سوی خود می کشاند و سرانجام به دست حضرت مهدی(ع) از میان می رود.
دجال در زبان عربی از ریشه «دجل» به معنای بسیار دروغگو و حیله گر است.
واژۀ دجال در زبان عِبری و در آموزه های یهود به معنی «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژه «دج» یعنی دشمن، ضد و «ال» یعنی خدا، پدید می آید. (در زبان عبری «ال» و «ایل» به معنی خداست، مثل اسرائیل به معنی دوست خدا، یا به تفسیر یهودیان به معنای غلبه کننده بر خدا)
دجال در زبان عربی از ریشه «دجل» به معنای بسیار دروغگو و حیله گر است.
واژۀ دجال در زبان عِبری و در آموزه های یهود به معنی «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژه «دج» یعنی دشمن، ضد و «ال» یعنی خدا، پدید می آید. (در زبان عبری «ال» و «ایل» به معنی خداست، مثل اسرائیل به معنی دوست خدا، یا به تفسیر یهودیان به معنای غلبه کننده بر خدا)
wikishia: دجال
[ویکی فقه] دجال (حدیث). دجال، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و از الفاظ ذمّ راوی می باشد.
یکی از الفاظ ذمّ، اصطلاح «دجال» است.
مرتبه دجال
دانشمندان علوم حدیث الفاظ جرح و ذم راویان را بر اساس معیار و ملاک هایی دسته بندی کرده و هر دسته را در یک مرتبه قرار داده اند و در اینکه لفظ "دجال" از کدام مرتبه است؟ برخی گفته اند: از مرتبه دوم جرح است؛ برخی دیگر گفته اند: از مرتبه ششم جرح است.لازم به ذکر است که اگر در کلام محدثان تفاوت فاحشی در مرتبه برخی از الفاظ جرح ملاحظه می شود از باب مثال برخی "دجال" را از مرتبه دوم و برخی از مرتبه ششم دانسته اند به دلیل اختلاف در شیوه کار است چون بعضی مراتب را به صورت صعودی و بعضی دیگر به صورت نزولی بیان داشته اند.
نکته
چنان چه شخصی به "دجال" وصف شد نقل روایت وی جایز نیست مگر این که هدف از نقل، بیان حال و نقد وی باشد.
لکنوی، محمد عبدالحی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، ص۱۰۹.
...
یکی از الفاظ ذمّ، اصطلاح «دجال» است.
مرتبه دجال
دانشمندان علوم حدیث الفاظ جرح و ذم راویان را بر اساس معیار و ملاک هایی دسته بندی کرده و هر دسته را در یک مرتبه قرار داده اند و در اینکه لفظ "دجال" از کدام مرتبه است؟ برخی گفته اند: از مرتبه دوم جرح است؛ برخی دیگر گفته اند: از مرتبه ششم جرح است.لازم به ذکر است که اگر در کلام محدثان تفاوت فاحشی در مرتبه برخی از الفاظ جرح ملاحظه می شود از باب مثال برخی "دجال" را از مرتبه دوم و برخی از مرتبه ششم دانسته اند به دلیل اختلاف در شیوه کار است چون بعضی مراتب را به صورت صعودی و بعضی دیگر به صورت نزولی بیان داشته اند.
نکته
چنان چه شخصی به "دجال" وصف شد نقل روایت وی جایز نیست مگر این که هدف از نقل، بیان حال و نقد وی باشد.
لکنوی، محمد عبدالحی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، ص۱۰۹.
...
wikifeqh: دجال_(حدیث)
دانشنامه عمومی
دجال (فیلم). دجال ( ایتالیایی: L'anticristo ) فیلمی در ژانر ترسناک است که در سال ۱۹۷۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کارلا گراوینا، مل فرر، آرتور کندی، آلیدا والی و گلوریا گویدا اشاره کرد.
«ایپولیتا» زنی فلج است که پس از مرگ مادرش دچار مشکلات روانی شده است. سرنوشت شوم و مداخله یک روانشناس او را وادار می کند تا زندگی گذشته اش به عنوان یک ساحر را بیاد بیاورد و…

«ایپولیتا» زنی فلج است که پس از مرگ مادرش دچار مشکلات روانی شده است. سرنوشت شوم و مداخله یک روانشناس او را وادار می کند تا زندگی گذشته اش به عنوان یک ساحر را بیاد بیاورد و…


wiki: دجال (فیلم)
دجال (نیچه). دجّال یا مسیحاستیز ( آلمانی: Der Antichrist ) کتابی است از فریدریش نیچه از سال ۱۸۹۵. گرچه این کتاب در سال ۱۸۸۸ نوشته شد اما محتوای بحث برانگیز آن باعث شد انتشار آن همراه با اینک انسان به تأخیر بیفتد. [ ۱] عنوان آلمانی کتاب در زبان انگلیسی را می توان به «ضد مسیح» و «ضد مسیحی» ترجمه کرد. با توجه به محتوای این کتاب، هر دو معنا را می توان از آن برداشت نمود. [ ۲]
ترجمهٔ این کتاب به فارسی در سال ۱۳۷۶ توسط سعید فیروزآبادی انتشار یافت و چاپ چهارم آن نیز در سال ۱۳۹۸ چاپ و پخش شده است. [ ۳] [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفترجمهٔ این کتاب به فارسی در سال ۱۳۷۶ توسط سعید فیروزآبادی انتشار یافت و چاپ چهارم آن نیز در سال ۱۳۹۸ چاپ و پخش شده است. [ ۳] [ ۴]

wiki: دجال (نیچه)
دانشنامه آزاد فارسی
دَجّال
در روایت های اسلامی، به ویژه شیعی، شخصی که پیش از ظهور مهدی موعود (عج)، یا همزمان با اوایل عهد او ظهور می کند و پیداشدن او یکی از نشانه های آخرالزمان است. گویند که دجال مردی یک چشم از مادری یهودی است، که تا قبل از ظهورش در جزیره ای به خرسنگی بسته شده است و چون آخرالزمان نزدیک شود، جهان دچار قحط و غلای شدید می گردد، آنگاه دجال که بر درازگوشی (خردجال) سوار است، و آب و نان فراوان به همراه دارد، از خراسان یا کوفه یا محلۀ یهودیۀ اصفهان بیرون می آید و ادعای خدایی می کند و مردمی کثیر به او می گروند. دجال به روایتی ۴۰ روز و به روایتی دیگر ۴۰ سال در دنیا کفر و ظلم و جور را می گستراند و جهان را به فساد و تباهی می کشاند؛ آنگاه به دست عیسی مسیح، یا پس از ظهور مهدی، در پایان غیبت کبری به دست او کشته می شود. معادل دجال در الهیات مسیحی، ضد مسیح، یا مسیح کاذب (آنتی کریست) است، که ظهور وی مقدمۀ بازگشت مسیح خواهد بود و مسیح بر وی چیره خواهد شد. در تاریخ اروپا، نرون، امپراتور روم و در عصر متأخرتر ناپلئون را مسیحای دروغین خوانده اند. نیز ← ضد_مسیح
در روایت های اسلامی، به ویژه شیعی، شخصی که پیش از ظهور مهدی موعود (عج)، یا همزمان با اوایل عهد او ظهور می کند و پیداشدن او یکی از نشانه های آخرالزمان است. گویند که دجال مردی یک چشم از مادری یهودی است، که تا قبل از ظهورش در جزیره ای به خرسنگی بسته شده است و چون آخرالزمان نزدیک شود، جهان دچار قحط و غلای شدید می گردد، آنگاه دجال که بر درازگوشی (خردجال) سوار است، و آب و نان فراوان به همراه دارد، از خراسان یا کوفه یا محلۀ یهودیۀ اصفهان بیرون می آید و ادعای خدایی می کند و مردمی کثیر به او می گروند. دجال به روایتی ۴۰ روز و به روایتی دیگر ۴۰ سال در دنیا کفر و ظلم و جور را می گستراند و جهان را به فساد و تباهی می کشاند؛ آنگاه به دست عیسی مسیح، یا پس از ظهور مهدی، در پایان غیبت کبری به دست او کشته می شود. معادل دجال در الهیات مسیحی، ضد مسیح، یا مسیح کاذب (آنتی کریست) است، که ظهور وی مقدمۀ بازگشت مسیح خواهد بود و مسیح بر وی چیره خواهد شد. در تاریخ اروپا، نرون، امپراتور روم و در عصر متأخرتر ناپلئون را مسیحای دروغین خوانده اند. نیز ← ضد_مسیح
wikijoo: دجال
مترادف ها
دجال
پیشنهاد کاربران
لفظ "دجّال": "دجّال" از لفظ "دجل" گرفته شده است، معنی آن: پنهان کردن ومخلوط کردن است. به وی از این رو دجال می�گویند که حق را با باطل پنهان می�نماید. مطلب این�که کفر خود را با دروغ پنهان می�سازد. یا حق را با باطل مخلوط می�نماید.
َدجّال ؛ مرتبط با کلمه ی دژ و دژخیمان و دشنه به معنی دشمن سرسخت که نیاز به جدال دارد.
درک بهتر مفهوم کلمه ی دجال مرتبط با تحلیل کلمه ی تاج و تاژ و تجن ؛
تَجَن ؛ در ابتدای توضیح این مطلب لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی تجن با تجنیس به معنای هم جنس سازی نباید اشتباه گرفته شود.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه ی کلمه ی تَجَن دو حرف ( ت ج ) می باشد و حرف اصلی تر این ریشه حرف ( ج ) می باشد که قابل تبدیل به حروفی مثل ( چ ش ژ ز ) می باشد. در یک تعریف مختصر تجن به معنی تجمیع شده و یا مونتاژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
این دو حرف در قانون قلب ها قابل تبدیل به حروف نزدیک به محل صدور آوای آن هستند.
ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی تژ به گونه ای است که از مشارکت زبان و لثه ی بالایی دندان جلو قابل صادر شدن است و صدور این آوا به گونه ای است که در هنگام ایجاد آوای این حرف، زبان دارای یک پهنه و سطح بیشتری از تماس را با نرمی بیشتر به نسبت حرف ( د ) دارد. یعنی وقتی حرف ت در قانون قلب ها ، منقلب می شود به سمت حرف ( د ) زبان از حالت نرمی به حالت سفتی با سطح تماس کمتری با لثه ی بالایی تبدیل می شود. و عینیت این حالت در دو کلمه ی تژ و دژ دو مفهوم نرمی و سفتی یا آسانی و سختی یا تَشَتُّت و دَجَدُّد را در مفهوم کلمه منطبق با واقعیت ایجاد می کند.
مثلاً عینیت ذات آوایی حرف ( د ) به نسبت ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی دژ و دشوار این مطلب را به ما می رساند که یک کار سختی که به عنوان یک جدار در پیش روی ما قرار دارد که نیاز به یک اراده ی دژ مانند و مستحکم را برای برداشتن این جداره ی جدی از پیش رویمان را دارد.
قانون بازچینی و بازخوانی حروف معکوس در مورد کلمه ی دژ کلماتی مثل جدل جدال جدار جدییت را پیش رویمان می گذارد.
چنانچه حرف ( ژ ) در کلمه ی دژ به سمت حرف ( ز ) خیز بردارد و کلمه ی دز ایجاد گردد مفهوم کلمه به سمت یک مفهوم بسیار مستحکم تر و خشک تر با حجم کمتر با ضدیت و تیزی بیشتر خیز برمی دارد.
یعنی به ترتیب ذات حروف اگر مسیله و بُعد استحکام در مفاهیم کلمات را بخواهیم نشان دهیم به ترتیب حروف س ش چ ج ژ ز روند سختی و زمختی را برای ما در مفاهیم کلمات آشکار می کند.
از آنجایی که تمامی زبانها از قبیل عبری عربی آرامی آریایی ایرانی اورامی اروپایی کارایی و. . . دارای یک ریشه ی مشترک هستند و هر چه به گذشته برگردیم به اشتراکات بیشتری از کلمات در زبانهای مختلف می رسیم توضیح کلیدواژه ی ( تَجَن ) از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در ابعاد و زوایای کاربردی مختلف به شرح زیر قابل تبیین خواهد بود ؛
( دژ دژاگه تِژ تاژ تِژی مونتاژ تیجه تجارت تیچر تژکه تَچَر تجن تاج تاژ تاش تشت تشک آتش آرتَش دژگام دژاگه دجله دجل دَجّال دزفول دژکوب دژخیم دشمن نتیجه تجن تَشی توشی تیشی توشیبا )
در گویش تاتی خراسان شمالی هنگامی که پوست شکاف می خورد و زخم می شود و روی این زخم را با پارچه یا پنبه یا دستمال کاغذی بخواهند ببندند می گویند مراقب باش تِژِ دستمال داخل زخم نمانه.
در لهجه ی تاتی وقتی که کارگران هنگام بیرون آوردن پنبه از داخل تشتک یا غوزه یا کوزه ی پنبه مشغول پنبه چینی هستند صاحب زمین و صاحب کار این اصطلاح را برای گفتن به کارگران استفاده می کند؛ پنبه ها را طوری جمع کنید که تِژِ پنبه داخل تشتک یا غوزه جا نماند.
کلمه ی تَشت نیز که به ظرفی سینی مانند و دارای پهنا و عمق بیشتر به نسبت سینی می باشد از جهت تِژ نمودن چیزها در داخل آن و دژاگه شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین کلمه ی تُشک که اشتباها به رختخواب معنی می شود به معنی زیرانداز تِژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین تِژ باقی مانده گندم و جو به معنی ته مانده و باقی مانده ی گندم و جو را که درو کرده اند و بر روی زمین باقی مانده است و گوسفندان را روی این زمین رها می کنند تا چَرا کنند تَچَر گفته می شود.
اصطلاح تیر و تیجه نیز در گویش تات های خراسان شمالی در خانه سازی به تیرهای چوبی مستحکم و تو پر گفته می شود.
کلمه ی تیجه و تَجَن برای نی های تو پُر نیز در لهجه ها و گویش های مختلف رایج می باشد.
در زبان کردی کرمانجی برای حالتی که بخواهند داخل ظرفی ( تشت ) را پُر کنند می گویند تِژِ کن.
در زبان انگلیسی به معلم نیز تیچر teacher به معنی پُر کننده می گویند.
احتمالا کاخ تَچَر در تخت جمشید نیز یک کاربرد آموزشی و دانشگاهی و تجارتی داشته است.
کلمه ی تجارت با ریخت تیچارت نیز به معنی معامله کردن و ایجاد تعامل جهت کسب سود و پُر شدن به لحاظ مادی یا معنوی
کلمه ی دِژ نیز به معنی استحکامات زمانی این حالت وجود دارد که چیزی یا وسیله ای از درون مستحکم و تو پُر باشد.
کلمه ی دژخیم به معنی دشمنی سرسخت و پر اراده برای دشمنی کردن می باشد.
کلمه ی دژگام به معنی مصمم و محکم گام برداشتن نیز به کسی اطلاق می شود که دارای اراده ی مستحکم و ثابت قدم در راهی باشد.
به گونه ای از جوجه تیغی ها که از همه بزرگ تر و قوی ترند نیز تیشی یا تَشی یا تِژی گفته می شود.
کلمه ی تِژ اونقدر دارای کاربردهای فراوان در ابعاد کاربردی مختلف در زبانهای مختلف می باشد که در کلمه ی تشدید و شِدَّت نیز این مفهوم قابل مشاهده است.
حتی در کلماتی مثل تَشَتُّت تشکیل دشت دست داشتن دوست تشمال و. . .
تشمال ؛ مالامال از پُر بودن ، صفتی برای انسانهای دارا و ثروتمند و دانا و حکیم و. . .
کلمه ی تشنه و تشنگی نیز به معنی از پُر بودن افتادن و نیاز به پر شدن و دریافت آب دارای معنا و مفهوم می باشد. ریخت و غالب ساختمان کلمه ی تشنه مثل کلمه ی شهنه به معنی از شاهی افتادن یا کلمه ی دشنه به معنی ابزاری سخت که عاملی برای ایجاد تشنگی می باشد.
کلمه ی مونتاژ یا مونتاج نیز که از تژ ایجاد شده به مفهوم تالیف نمودن و تجمیع نمودن و انسجام دادن معنی دارد.
اصطلاح نتیجه گرفتن نیز به معنی دریافت کردن و توشیبا شدن و تاج و تاژ شدن از کلمه ی تِژ ایجاد شده است.
کلمه ی توشیبا نیز به معنی پُر شده و مستحکم در ابعاد کاربردی مختلف برای محصولات صنعتی برای انسانهای حکیم و دانشمند قابل استفاده است.
تاژ ؛ مونتاژ شده ، تجمیع شده ، مستحکم ، قدرتمند ، مرتبط با کلمه ی تاج و تجن به مفهوم نمادی از قدرت و توانایی
َدجّال ؛ مرتبط با کلمه ی دژ و دژخیمان و دشنه به معنی دشمن سرسخت که نیاز به جدال دارد.
کلمه ی دشنه نیز که به چاقو و خنجر معنی می شود به معنی ابزار یا وسیله ای که باعث از استحکام افتادن می شود می باشد.
سد دز با ریخت دیگر آن سد دز نیز که نامی از سدهای ایران زمین می باشد به معنی سد پر آب و سد مستحکم معنی می رساند.
شهر دزفول نیز از جهات مختلف مرتبط با مفهوم کلمه ی تژ و تچر و تیچر می باشد.
به مناطق پرآب و آبگیر و یا دارای جمعیت زیاد و تجمیع شده در یک منطقه ی پرآب تجن گفته می شود.
اگر از زاویه ی قانون قلب ها این مسیر را به پیش برویم رود دجله نیز به مفهوم رود پُر آب مرتبط با کلمه ی تِژ و دژ و تِچ و دِز و. . . می باشد.
دجله ؛ رودخانه ی پر آب و دارای جریان زیاد ، جریانی که برای عبور از آن نیاز به جدال جدی دارد، جریانی نیرومند که همچون جداری مانع عبور است.
تشت تژ شده
تشلة ، فرونشاننده ی آتش یا برطرف کننده ی تشنگی
دژله ؛ مستحکم
چنانچه این روند از تحلیل کلمه ی تژ را بیشتر به پیش برویم کلمات بیشتری را در پهنه ی واژگان و دریای لغات مرتبط با کلمه ی تژ در پیچ و تاب قانون و قواعد ایجاد کلمات خواهیم دید مثل ؛ داس دسیسه دیوث دست دوست و. . .
درک بهتر مفهوم کلمه ی دجال مرتبط با تحلیل کلمه ی تاج و تاژ و تجن ؛
تَجَن ؛ در ابتدای توضیح این مطلب لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی تجن با تجنیس به معنای هم جنس سازی نباید اشتباه گرفته شود.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه ی کلمه ی تَجَن دو حرف ( ت ج ) می باشد و حرف اصلی تر این ریشه حرف ( ج ) می باشد که قابل تبدیل به حروفی مثل ( چ ش ژ ز ) می باشد. در یک تعریف مختصر تجن به معنی تجمیع شده و یا مونتاژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
این دو حرف در قانون قلب ها قابل تبدیل به حروف نزدیک به محل صدور آوای آن هستند.
ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی تژ به گونه ای است که از مشارکت زبان و لثه ی بالایی دندان جلو قابل صادر شدن است و صدور این آوا به گونه ای است که در هنگام ایجاد آوای این حرف، زبان دارای یک پهنه و سطح بیشتری از تماس را با نرمی بیشتر به نسبت حرف ( د ) دارد. یعنی وقتی حرف ت در قانون قلب ها ، منقلب می شود به سمت حرف ( د ) زبان از حالت نرمی به حالت سفتی با سطح تماس کمتری با لثه ی بالایی تبدیل می شود. و عینیت این حالت در دو کلمه ی تژ و دژ دو مفهوم نرمی و سفتی یا آسانی و سختی یا تَشَتُّت و دَجَدُّد را در مفهوم کلمه منطبق با واقعیت ایجاد می کند.
مثلاً عینیت ذات آوایی حرف ( د ) به نسبت ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی دژ و دشوار این مطلب را به ما می رساند که یک کار سختی که به عنوان یک جدار در پیش روی ما قرار دارد که نیاز به یک اراده ی دژ مانند و مستحکم را برای برداشتن این جداره ی جدی از پیش رویمان را دارد.
قانون بازچینی و بازخوانی حروف معکوس در مورد کلمه ی دژ کلماتی مثل جدل جدال جدار جدییت را پیش رویمان می گذارد.
چنانچه حرف ( ژ ) در کلمه ی دژ به سمت حرف ( ز ) خیز بردارد و کلمه ی دز ایجاد گردد مفهوم کلمه به سمت یک مفهوم بسیار مستحکم تر و خشک تر با حجم کمتر با ضدیت و تیزی بیشتر خیز برمی دارد.
یعنی به ترتیب ذات حروف اگر مسیله و بُعد استحکام در مفاهیم کلمات را بخواهیم نشان دهیم به ترتیب حروف س ش چ ج ژ ز روند سختی و زمختی را برای ما در مفاهیم کلمات آشکار می کند.
از آنجایی که تمامی زبانها از قبیل عبری عربی آرامی آریایی ایرانی اورامی اروپایی کارایی و. . . دارای یک ریشه ی مشترک هستند و هر چه به گذشته برگردیم به اشتراکات بیشتری از کلمات در زبانهای مختلف می رسیم توضیح کلیدواژه ی ( تَجَن ) از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در ابعاد و زوایای کاربردی مختلف به شرح زیر قابل تبیین خواهد بود ؛
( دژ دژاگه تِژ تاژ تِژی مونتاژ تیجه تجارت تیچر تژکه تَچَر تجن تاج تاژ تاش تشت تشک آتش آرتَش دژگام دژاگه دجله دجل دَجّال دزفول دژکوب دژخیم دشمن نتیجه تجن تَشی توشی تیشی توشیبا )
در گویش تاتی خراسان شمالی هنگامی که پوست شکاف می خورد و زخم می شود و روی این زخم را با پارچه یا پنبه یا دستمال کاغذی بخواهند ببندند می گویند مراقب باش تِژِ دستمال داخل زخم نمانه.
در لهجه ی تاتی وقتی که کارگران هنگام بیرون آوردن پنبه از داخل تشتک یا غوزه یا کوزه ی پنبه مشغول پنبه چینی هستند صاحب زمین و صاحب کار این اصطلاح را برای گفتن به کارگران استفاده می کند؛ پنبه ها را طوری جمع کنید که تِژِ پنبه داخل تشتک یا غوزه جا نماند.
کلمه ی تَشت نیز که به ظرفی سینی مانند و دارای پهنا و عمق بیشتر به نسبت سینی می باشد از جهت تِژ نمودن چیزها در داخل آن و دژاگه شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین کلمه ی تُشک که اشتباها به رختخواب معنی می شود به معنی زیرانداز تِژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین تِژ باقی مانده گندم و جو به معنی ته مانده و باقی مانده ی گندم و جو را که درو کرده اند و بر روی زمین باقی مانده است و گوسفندان را روی این زمین رها می کنند تا چَرا کنند تَچَر گفته می شود.
اصطلاح تیر و تیجه نیز در گویش تات های خراسان شمالی در خانه سازی به تیرهای چوبی مستحکم و تو پر گفته می شود.
کلمه ی تیجه و تَجَن برای نی های تو پُر نیز در لهجه ها و گویش های مختلف رایج می باشد.
در زبان کردی کرمانجی برای حالتی که بخواهند داخل ظرفی ( تشت ) را پُر کنند می گویند تِژِ کن.
در زبان انگلیسی به معلم نیز تیچر teacher به معنی پُر کننده می گویند.
احتمالا کاخ تَچَر در تخت جمشید نیز یک کاربرد آموزشی و دانشگاهی و تجارتی داشته است.
کلمه ی تجارت با ریخت تیچارت نیز به معنی معامله کردن و ایجاد تعامل جهت کسب سود و پُر شدن به لحاظ مادی یا معنوی
کلمه ی دِژ نیز به معنی استحکامات زمانی این حالت وجود دارد که چیزی یا وسیله ای از درون مستحکم و تو پُر باشد.
کلمه ی دژخیم به معنی دشمنی سرسخت و پر اراده برای دشمنی کردن می باشد.
کلمه ی دژگام به معنی مصمم و محکم گام برداشتن نیز به کسی اطلاق می شود که دارای اراده ی مستحکم و ثابت قدم در راهی باشد.
به گونه ای از جوجه تیغی ها که از همه بزرگ تر و قوی ترند نیز تیشی یا تَشی یا تِژی گفته می شود.
کلمه ی تِژ اونقدر دارای کاربردهای فراوان در ابعاد کاربردی مختلف در زبانهای مختلف می باشد که در کلمه ی تشدید و شِدَّت نیز این مفهوم قابل مشاهده است.
حتی در کلماتی مثل تَشَتُّت تشکیل دشت دست داشتن دوست تشمال و. . .
تشمال ؛ مالامال از پُر بودن ، صفتی برای انسانهای دارا و ثروتمند و دانا و حکیم و. . .
کلمه ی تشنه و تشنگی نیز به معنی از پُر بودن افتادن و نیاز به پر شدن و دریافت آب دارای معنا و مفهوم می باشد. ریخت و غالب ساختمان کلمه ی تشنه مثل کلمه ی شهنه به معنی از شاهی افتادن یا کلمه ی دشنه به معنی ابزاری سخت که عاملی برای ایجاد تشنگی می باشد.
کلمه ی مونتاژ یا مونتاج نیز که از تژ ایجاد شده به مفهوم تالیف نمودن و تجمیع نمودن و انسجام دادن معنی دارد.
اصطلاح نتیجه گرفتن نیز به معنی دریافت کردن و توشیبا شدن و تاج و تاژ شدن از کلمه ی تِژ ایجاد شده است.
کلمه ی توشیبا نیز به معنی پُر شده و مستحکم در ابعاد کاربردی مختلف برای محصولات صنعتی برای انسانهای حکیم و دانشمند قابل استفاده است.
تاژ ؛ مونتاژ شده ، تجمیع شده ، مستحکم ، قدرتمند ، مرتبط با کلمه ی تاج و تجن به مفهوم نمادی از قدرت و توانایی
َدجّال ؛ مرتبط با کلمه ی دژ و دژخیمان و دشنه به معنی دشمن سرسخت که نیاز به جدال دارد.
کلمه ی دشنه نیز که به چاقو و خنجر معنی می شود به معنی ابزار یا وسیله ای که باعث از استحکام افتادن می شود می باشد.
سد دز با ریخت دیگر آن سد دز نیز که نامی از سدهای ایران زمین می باشد به معنی سد پر آب و سد مستحکم معنی می رساند.
شهر دزفول نیز از جهات مختلف مرتبط با مفهوم کلمه ی تژ و تچر و تیچر می باشد.
به مناطق پرآب و آبگیر و یا دارای جمعیت زیاد و تجمیع شده در یک منطقه ی پرآب تجن گفته می شود.
اگر از زاویه ی قانون قلب ها این مسیر را به پیش برویم رود دجله نیز به مفهوم رود پُر آب مرتبط با کلمه ی تِژ و دژ و تِچ و دِز و. . . می باشد.
دجله ؛ رودخانه ی پر آب و دارای جریان زیاد ، جریانی که برای عبور از آن نیاز به جدال جدی دارد، جریانی نیرومند که همچون جداری مانع عبور است.
تشت تژ شده
تشلة ، فرونشاننده ی آتش یا برطرف کننده ی تشنگی
دژله ؛ مستحکم
چنانچه این روند از تحلیل کلمه ی تژ را بیشتر به پیش برویم کلمات بیشتری را در پهنه ی واژگان و دریای لغات مرتبط با کلمه ی تژ در پیچ و تاب قانون و قواعد ایجاد کلمات خواهیم دید مثل ؛ داس دسیسه دیوث دست دوست و. . .
دج یا دژ به معنی دژ یا قلعه هست ال یا همون خدا که در اصل ا و ل کنار هم واژن یا رحم یک زن رو تعریف می کنه ، و معنیش باهم دژ ال یا قلعه خداوند هست که اگر به فصل ها هم توجه کنید شروع بارورى از فصل زمستون
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دى شروع و بارگیرى و بارندگی تو بهمن و توى اسفند مسیح یا تخمک تشکیل و بارور میشه و میره جلو تا ٦ ماه بعد توى شهریور به رشد کافی میرسه که و اماده میشه براى چرخیدن به ٣٦٠ درجه وپیدا کردن واژن یا دریچه نور و خروج از قلعه توى اذرماه. . و بعد از به دنیا اومدن باید دژ بعدى رو براى مرحله ال بعدى بسازه مثل ساختن لونه پرندگان و جانداران قبل از شروع جفت گیرى و تخم گذارى
دجال از دو بخش ساخته شده است یکی دج که همان دش یا دژ ایرانی است ( دژخیم و دشمن و . . . ) و دیگری ال که همان خدا در زبان های عبری یا سریانی است ( واژه الله برگرفته از زبان سریانی است و شامی های باستان حتا
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بتی بنام الله داشتند که در کاوش های باستانشناسی پیدا شده است ، مردم حجاز در سفر های خود به شام بت الله را به مکه آورده و برای او معبد کعبه را ساختند )
خصم یک چشم . [ خ َ م ِ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شیطان . || دجال . || دل . || کنایه از آسمان . ( از برهان قاطع ) .
واژه ی دجّال از دو قسمت تشکیل شده
دج و ال
قسمت دج از فارسی وارد زبان عربی و بعد عبری شده است. اصل آن" دژ "بوده است. این واژه به معنی، ضد و مخالف می باشد که در واژه های دژخیم و دشمن دیده می شود. دشمن در اصل دژمن بوده یعنی مخالف و ضد من و دژخیم یعنی مخالف فکر من.
... [مشاهده متن کامل]
چون زبان عربی حرف" ژ" ندارد . دژ بعد از وارد شدن به عربی به دج تبدیل شد. ال در زبان عربی و عبری به معنی خدا و الله می باشد.
دجْال در عربی معنی مخالف و ضد خدا می دهد.
عرب دجال را به قالب فعّال برده و به دجّال تبدیل کرد با ورود به این قالب به صفت مبالغه تبدیل شد. و این بار معنیِِ دجّال شد " بسیار بسیار مخالف و ضد خدا " پس دجال یعنی کسی که بشدت مخالف و ضد خداست.
دج و ال
قسمت دج از فارسی وارد زبان عربی و بعد عبری شده است. اصل آن" دژ "بوده است. این واژه به معنی، ضد و مخالف می باشد که در واژه های دژخیم و دشمن دیده می شود. دشمن در اصل دژمن بوده یعنی مخالف و ضد من و دژخیم یعنی مخالف فکر من.
... [مشاهده متن کامل]
چون زبان عربی حرف" ژ" ندارد . دژ بعد از وارد شدن به عربی به دج تبدیل شد. ال در زبان عربی و عبری به معنی خدا و الله می باشد.
دجْال در عربی معنی مخالف و ضد خدا می دهد.
عرب دجال را به قالب فعّال برده و به دجّال تبدیل کرد با ورود به این قالب به صفت مبالغه تبدیل شد. و این بار معنیِِ دجّال شد " بسیار بسیار مخالف و ضد خدا " پس دجال یعنی کسی که بشدت مخالف و ضد خداست.
《 پارسی را پاس بِداریم》
دَجّال
واژه ای پارسی وَ اَرَبیده است:
دَجال : دَج - آل
دَج = دُش به مینه یِ بَد ، بَز ( بِزِه ) ، پاد ، ضِدّ ، زَد
دُش مانَندِ : دُشمَن ، دُشنام ، دُشخیم ( دُژخیم ) ، دُشوار
... [مشاهده متن کامل]
بَرابَر با - dis دَر لاتین وَ اِنگِلیسی
آل = خُدا ، خُداوَند
بازگَرد : آل = نامِ پَری ( جِنّ ) که دَر هِنگام زایِمان آشکار میشَوَد.
آل = یا آله یا سیمُرغ ، یِکی اَز نام هایِ ایزَدان دَر زَبان وَ فَرهَنگ سَکایی ( سُغدی )
آلبُرز< اَلبُرز = ایزَدِ بُزُرگ/ بُزُرگوار ( = اللّه اَکبَر )
آلوَند < اَلوَند = نامیده به آل بِسَنجید با دُروجوَند/ دُروغوَند
دَجّال = دُشّال = ضِدِّ خُدا
دَجّال
واژه ای پارسی وَ اَرَبیده است:
دَجال : دَج - آل
دَج = دُش به مینه یِ بَد ، بَز ( بِزِه ) ، پاد ، ضِدّ ، زَد
دُش مانَندِ : دُشمَن ، دُشنام ، دُشخیم ( دُژخیم ) ، دُشوار
... [مشاهده متن کامل]
بَرابَر با - dis دَر لاتین وَ اِنگِلیسی
آل = خُدا ، خُداوَند
بازگَرد : آل = نامِ پَری ( جِنّ ) که دَر هِنگام زایِمان آشکار میشَوَد.
آل = یا آله یا سیمُرغ ، یِکی اَز نام هایِ ایزَدان دَر زَبان وَ فَرهَنگ سَکایی ( سُغدی )
آلبُرز< اَلبُرز = ایزَدِ بُزُرگ/ بُزُرگوار ( = اللّه اَکبَر )
آلوَند < اَلوَند = نامیده به آل بِسَنجید با دُروجوَند/ دُروغوَند
دَجّال = دُشّال = ضِدِّ خُدا
دجال= Dajjal = Anticrist = ضد مسیح =ضد خدا = مسیح دروغین
گویند دجال در اصفهان ظهور میکند نیم افکارش اسلامی و نم دیگر کفر و فریب کاری است . وقتی جوج از چین و ماجوج همراش از روس به دلایل معینی مشترکا وارد ایران میشوند ساز و برگ های جنگ از عراق و ایران و سوریه شروع میشود و این این است جنگ سوم جهانی که یک سوم دنیا کشته میشود
دجال مخفف دنیای دیجیتال امروز هست. واینکه میگن یک چشم دارد واقعا درسته. همین تلویزیون. گوشی. کامپیوتر. که ما روز وشب با اون سروکار داریم ودنیای دیجیتاله که مارو بازی میده.
در پارسی " ددسار " ، نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
دجال به معنی دزد دین ، کس یا کسانی که در ظاهر در لباس دین الهی و دیانت هستند و خود را اصلاح کننده می خوانند و در باطن بر علیه دین الهی اقدام می کنند و هنگامی که احساس کنند که از این راه قدرت زیادی به دست
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
آورده اند و مردم فریب خورده اند و از دین الهی دور شده اند باطن ضد دین الهی خود را به مرور آشکار می کنند و چون بسیاری از مردم را فریب داده اند لذا مردم دوری از دین را باعث پیشرفت خود و دین را موجب عقب ماندگی خود می دانند. و در این زمان است که دجال به هدف خود یعنی سوار شدن بر مردم و سو استفاده از آنها می رسد
دجال ذهن نادرست یعنى همان "من ذهنی" می باشد که جلوى خرد الهی و خرد زندگی شخص را می گیرد و دجال اسم چیزى یا شخصی نمی باشد بلکه ذهن بیمار می باشد وهر کسی که فریب من ذهنی یا دجال را بخورد آرامشش کم می شود
1. دجال از ریشه «دجل » به معنای دروغگوی حیله گر است . با توجه به معنای لغوی «دجال » ، مقصود از آن نام شخص معینی نیست; بلکه هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با تمسک به انواع اسباب حیله گری و نیرنگ در صدد فریب مردم باشد، دجال است .
... [مشاهده متن کامل]
2 . دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر همه جهان است .
... [مشاهده متن کامل]
2 . دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر همه جهان است .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)