مردمان چون کودکان بیهشند
وین دبیرستان علم است از حساب.
ناصرخسرو.
شغل کودک در دبیرستانش نیست جز که خواندن یا سؤال و یا جواب.
ناصرخسرو.
حجتی بپذیر برهانی ز من زیرا که نیست آن دبیرستان کلی را جز این جزوی گدا.
ناصرخسرو.
کتاب عین مسلم تراست از همه قوم همه صفات نبشتند در دبیرستان.
امیر معزی.
عقل را خواهی که ناگه در عقیلت نفکندگوش گیرش در دبیرستان الرحمان درآر.
سنائی.
و من آن یاد دارم و در عهد کودکی در دبیرستان معلم بودم به نیشابور. ( تاریخ بیهق ).ابجد نعت تو حاصل زان دبیرستان شود
کاوستادش علم الانسان مالم یعلم است.
انوری.
دبیرستان کنم در هیکل روم کنم آیین مطران را مطرا.
خاقانی.
در دبیرستان خرسندی نوآموزی هنوزکودکی کن دم مزن چون مهرداری بر زبان.
خاقانی.
ساقی برخ ریحان جان خطش دبیرستان جان در ملک لب سلطان جان وز مشک طغرا داشته.
خاقانی.
از دبیرستان هندو آمده معنیش گیراخوت کفرند یکسر دور ز اخوان الصفا.
خاقانی.
نقلست که چون مادرش بدبیرستان فرستادچون بسوره لقمان رسید و بان آیت رسید... که. ( تذکرة اولالیاء عطار ). نقلست که شقیق در سمرقند مجلس می گفت روی بقوم کرد و گفت ای قوم اگر مرده اید به گورستان و اگر کودکید بدبیرستان واگر دیوانه اید بتیمارستان و اگر کافرید کافرستان و اگر بنده اید داد مسلمانی ازخود بستانید ای مخلوق پرستان. ( تذکرة الاولیاء عطار ).شافعی شش ساله بود که بدبیرستان می رفت و مادرش زاهده بود از بنی هاشم و مردم امانت بدو سپردندی. ( تذکرة الاولیاء ). روزی شبلی در مسجدی شد تا دو رکعت نماز بگذارد و زمانی برآساید. در مسجد کودکان دبیرستان بودند. ( قابوسنامه ). || در تقسیمات آموزشی کشور مدرسه ای که دانش آموزان پس از گذراندن دوره تحصیلات شش ساله ابتدایی ( دبستان ) آنجا دانش اندوزند. دوره متوسطه. محل تحصیل پس از فراغت از تحصیلات دبستانی ( ابتدایی ) و پیش از آغاز تحصیلات دانشگاهی ( عالی ). مدرسه متوسطه. || دفترخانه. ( برهان ). جای نویسندگان. دیوان. ( آنندراج ).