دبر

/dobor/

مترادف دبر: پشت، کون، مقعد، نشستگاه

متضاد دبر: پیش

لغت نامه دهخدا

دبر. [دَ ] ( اِخ ) پشته ای است مر هذیل را. || کوهیست میان تیما و میان سلمی و اَجا. ( منتهی الارب ).

دبر. [ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ دَبرَة. ( منتهی الارب ). رجوع به دبرة شود.

دبر. [ دَ ] ( ع اِ ) دِبر. ( منتهی الارب ). جماعت نحل. گروه کبت انگبین. لاواحد له ؛ واحد ندارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، ادبر. دبور. ( منتهی الارب ). گروه مگس عسل. گوژ انگبین. ج ، دبور. ( مهذب الاسماء ). || زنبوران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دِبر. ( منتهی الارب ). || بچه های ملخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دِبر. ( آنندراج ). || سپس آینده هر چیز. ( منتهی الارب ). پس چیزی. || مرگ. || کوه. || خواب هر ساعت. || نوش. || رنج. ( منتهی الارب ). || پاره زمین درشت در دریا مانند جزیره ای که آب برآن آمده و فرورفته باشد. || تخته سنگ همسطح با آب دریا. تخته سنگ کنار دریا. ج ، دبار. ( از دزی ج 1 ص 422 ). || یقال : جعل کلائک دبر اذنه ؛یعنی گوش نکرد سخن ترا و نه ایستاد بر آن. ( منتهی الارب ). || مال بسیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دِبر. ( آنندراج ). || مال بسیار، واحد وجمع و تثنیه درین یکسانست. ( مهذب الاسماء ). || ( اِخ ) کوهی است میان تیما و میان سلمی و اجا و به این معنی بدون الف و لام نیز آید. ( منتهی الارب ).
- ذات الدبر ؛ وادیی است معروف واصمعی آنرا تصحیف کرده و گفته است ذات الدیر بالیاء.( منتهی الارب ).
|| پشته ای است مر هذیل را. ( منتهی الارب ).

دبر. [ دَ ] ( ع مص ) پشت دادن و سپس رفتن. || بردن چیزی را. || نقل کردن حدیث را از کسی بعد مرگ او. || باد دبور گردیدن هوا. || درگذشتن تیر از نشانه. || باد دبور زدن. ( منتهی الارب ). || پشت بدادن شب و روز روی ناکردن آن. ( زوزنی ). || جستن کاریز. ( زوزنی ).

دبر. [ دِ ] ( ع اِ ) مال بسیار. ( منتهی الارب ). دَبر. رجوع به دَبر شود. ( منتهی الارب ). || گروه کبت انگبین ( واحد ندارد ). دَبر. ( منتهی الارب ). رجوع به دَبر شود.

دبر. [ دُ ] ( ع اِ ) سپس پشت. ( منتهی الارب ). دُبُر. خلاف قبل. || سپس و آخر هر چیز. ج ، ادبار. || جئتک دبر الشهر و فی دبر الشهر و علی دبر الشهر و ادبار الشهر وفی ادبار الشهر؛ آمدم ترا آخر ماه. || کون. || پشت. ( منتهی الارب ). || گوشه خانه. ( منتهی الارب ). و نیز رجوع به دُبُر شود.

دبر. [ دَ ب َ ] ( ع مص ) پشت ریش گردیدن ستور کسی. ( منتهی الارب ). پشت ریش شدن ستور. ( تاج المصادر بیهقی ). پشت شتر ریش شدن. ( زوزنی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

عقب، پشت، موخروعقب چیزی، ادبارجمع
۱ - عقب پشت مقابل قبل پیش جمع ادبار . ۲ - مقعد کون
دبرها طایفه ای از طوایف یونانی بوده اند .

فرهنگ معین

(دُ بُ ) [ ع . ] (اِ. ) عقب ، پشت . ج . ادبار.

فرهنگ عمید

۱. مقعد.
۲. مؤخر و عقب چیزی، عقب، پس، پشت.

گویش مازنی

/debar/ دلبر – معشوق – یار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دبر به ضم دال و باء به مقعد یا مخرج غائط و مدفوع گفته می شود.
دبر یعنی مخرج غائط یا مقعد.
موارد کاربرد دبر در فقه
عنوان یاد شده در بسیاری از ابواب نظیر طهارت، صلات، صوم، حج، نکاح، طلاق، و حدود به کار رفته است.
احکام دبر
...

[ویکی الکتاب] معنی دُّبُرَ: پشت سر
معنی مُدَبِّرَاتِ: تدبیر کنندگان ( تدبیر که با دُبُر به معنی پشت از یک ریشه است به معنای این است که چیزی را بعد ازیا در پی و پشت چیز دیگر بگیریم به عبارت دیگر به برنامه ریزی برای مدیریت یکپارچه یک مجموعه مرتبط باهم که تمام اعضای آن زنجیر وار از هم تأثیر می پذیرند تدبیر...
معنی یُدَبِّرُ: تدبیر می کند (تدبیر به معنای این است که چیزی را دنبال چیزی بیاوری ، و مقصود از آن این است که اشیای متعدد و مختلف را طوری تنظیم کنی و ترتیب دهی که هر کدام در جای خاص خود قرار بگیرد ، بطوری که به محض تنظیم ، آن غرضی که از هر کدام آنها داری و فائدهای که...
تکرار در قرآن: ۴۴(بار)
«دُبُر» به معنای پشت در مقابل «قُبُل» به معنای پیش رو است، و ذکر این کلمه در اینجا برای بیان پشت کردن به میدان جنگ، به طور کامل است.
(بر وزن عنق) عقب. مقابل جلو. یعنی از پی هم به طرف در دویدند و او پیراهن یوسف را از عقب درید راغب می‏گوید: دبر شی‏ء خلاف قبل آن است و به طور کنایه به دو عضو مخصوص (آلت تناسلی و مقعد) گفته می‏شود. پس قبل و دبر در اصل به معنی جلو و عقب اند و آن دو جزء یک شی‏ءاند مثل جلو پیراهن و عقی آن و گاهی کنار از شی‏ء اند مثل اینکه بگوئیم زید در جلو من و یا در عقب من است مثال اوّلی از قرآن نحو و آیه 25 یوسف که گذشت. و مثال دوّم نحو . و بیشتر استعمال آن در قرآن در قسم اوّل است در المیزان فرموده که استعمال آن در قسم دوّم به طور توسّع و مجاز است (ج 7 ص 92(. جمع دبر ادبار است مثل ، . از دبر به مناسبت معنای اوّلی افعالی مشتق شده مثل ادبر، تدبّر، ادبّر. همچنین است مدبر و دابر و ادبار. * میخواند کسی را که به حق پشت کرده و اعراض نموده است سپس بر عرش تسلّط یافت امر را تدبیر امر، افتادن به دنبال آن است یعنی در پی کار خود است و آن رادنبال می‏کند. * در اقرب الموارد می‏گوید: «تَدَبَّرَ الْاَمْرَ» یعنی به عواقب آن نظر کرد و در آن فکر نمود و تأمل کرد یعنی آیا در قرآن تفکّر و تدبّر نمی‏کنند یا بر قلوب قفل‏ها است. همچنین است که در اصل «یتدبّروا» است. * یعنی: برگشتند در حال پشت کردن. . ادبار مصدر است بعضی آن را ادبار به فتح اوّل خوانده‏اند یعنی مقداری از شب را تسبیح خدا کن و نیز در وقت پشت کردن نجوم که با سفیدی فجر به تدریج پشت کرده وناپدید می‏شوند. اوّلی به نماز شب و نیز بنماز مغرب و عشاء و دوّمی بنافله صبح تفسیر شده چنان که از صادقین علیهما السلام منقول است و همچنین به نماز صبح تفسیر کرده‏اند (مجمع). * دابرالقوم به معنی آخر القوم و آن کسی است که در آخر آنها می‏آید. اصمعی گفته دابره یعنی خدا ریشه و اصل او را قطع کرد معنی آیه چنین می‏شود: آخر قوم ستمگر قطع گردید به معنی طوری مستأصل شدند که کسی از آنها باقی نماند. ترجمه آیات در ذیل خواهد آمد. بسیار بسیار بعید است که مراد از نازعات و... ملائکه باشند زیرا جمعی که با الف و تاء بسته می‏شود یا صفت مؤنث حقیقی است و ملائکه بطور حتم مؤنث حقیقی نیستند و قرآن با آن قول مبارزه کرده است. و یا صفت مذّکر لایعقل است مثل مرفوعات، منصوبات، مجرورات، و ایّام خالیات و یقینی است که ملائکه اولوالعقل‏اند. بنابراین آن چه گفته‏اند مراد از آنها ملائکه است قابل قبول نیست. و خبر قطعی و یقینی نیز در این باره نداریم. ترجمه الفاظ آیات از این قرار است نزع: کندن و قطع کردن. غرق: سختی. نشط: جذب و خروج. سبح: شنا کردن. مدبّرات: تدبیر کنندگان. ناگفته نماند در جریان امور عالم عواملی در کار است که بوسیله آنها امور عالم تدبیر می‏شود مثلاً دانه گندم که کاشته شد نیروی جذب موّاد را به سوی آن جذب می‏کند «والنازعات» موادّ نیز در اثر انفعال به سوی آن کشیده می‏شوند و از مخزن خود خارج می‏گردند «وَ النّاشِطاتِ» آنگاه موادیّکه از زمین و هوا جذب شده ریشه و ساقه درست کرده و در ان روان می‏شوند «وَ السَّابِحاتِ» و به سوی مقصد و باروری پیش می‏روند «وَ السَّابقاتِ» و آنگاه بوسیله همان نیروها دانه‏ها در دسترس قرار می‏گیرند «وَ الْمُدَبِّراتِ». یا مثلاً بادها از بالای اقیانوس‏ها هواهای مرطوب را که همان ابرها هستند قلع می‏کنند و ابرها نیز قلع می‏شوند و به راه می‏افتنند و سپس در بالای جوّ شناکنان به طرف خشکی‏ها پیش می‏روند و باران می‏بارد و تدبیر امر می‏شود. پس می‏شود گفت: که مراد از این اوصاف نیروها و موّاد عالم است که در تحت شرایط مخصوص به امر خدا جابجا می‏شوند و تدبیر امر می‏کنند. در کتاب آغاز و انجام جهان ص 87 به بعد این اوصاف را به اتمهای مادّه عالم تفسیر نموده و درباره آن به تفصیل سخن گفته است و نیز می‏گوید معنای آیات کریمه مذکوره خیلی مبهم است و در آنها روشن نشده است که مقصود از آنها چیست؟ و پیداست که گوینده آنها (تبارک و تعالی) هم نمی‏هواسته است معنای این گفتارها بر هر کسی در هر دوره‏ای معلوم باشد. گاهی می‏شود که گوینده عمداً و دانسته مقصودش را ابهام‏آمیز و مرموز بیان کند... مطلب ایشان با ما بعد آیات کگه راجع به حدوث قیامت است کاملا درست در می‏آید و این تغییر و تحوّل آمدن قیامت را نشان می‏دهد یعنی روزیکه این نظم و این تحوّلات به آخر رسید زمین می‏لرزد و نظام از بین می‏رود. و خلاصه آنکه: نیروهای عالم می‏کشند و مواد کشیده می‏شوند و به راه می‏افتند و در راه مقصود خداوندی پیش می‏روند و تدبیر امر می‏کنند. و نتیجه نزع و نشط و سبح عبارت است از پیش رفتن در مقصود و رسیدن به آن. معنی آیات چنین می‏شود: قسم به آنهائی که به سختی می‏کنند و آنهائیکه به طرز مخصوصی کنده و رها می‏شوند. و آنهائیکه به طور مرموز شنا می‏کنند پس آنهائیکه پیش می‏روند و بعد تدبیر امر می‏کنند.

پیشنهاد کاربران

دُبُر/ الجمع أَدْبَار: پایان، پس
دُبُر من کُلِّ شیءٍ : آخر و عقب هر چیزى؛
فرهنگ لغت المعانی
لَعَنَ اللَّهُ الَّذِینَ یَأْتُونَ النِّسَاءَ فِی مَحَاشِّهِنَّ�؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج 2، ص 263، قاهره، دارالحرمین؛
...
[مشاهده متن کامل]

�مَلْعُونٌ مَنْ أَتَی امْرَأَتَهُ فِی دُبُرِهَا�؛ ابی داود سجستانی، سلیمان بن اشعث، ج 2، ص 249، بیروت، المکتبه العصریه.

دُبُر/Dobor/مقعد
در اعتقاد اهل سنت، رابطه مقعدی حتی اگر با رضایت دو طرف انجام پذیرد، حرام است. زیرا آنان عقیده دارند که یک توافق دو طرفه دلیلی بر حرام نبودن چیزی که در احادیث ممنوع شده است، نیست. [۴] [۵] [۶] [۷]
...
[مشاهده متن کامل]

یوسف قرضاوی، یکی از دانشمندان معاصر اهل سنت، می گوید که رابطه جنسی مقعدی حرام است و حتی اگر مرد از زن چنین درخواستی کرد، او نباید تمکین کند و اگر اصرار کرد و تلاش نمود تا خود را به زن تحمیل کند، باید از او طلاق بگیرد. [۸] [۹] همچنین علمای اهل سنت تاکید کرده اند که زوج هایی رابطه جنسی مقعدی داشته اند، باید توبه نموده و دیگر آن را تکرار نکنند
روایاتی در کتب اهل سنت که این کار را حرام دانسته و مرتکب آن، مورد لعن قرار گرفته است:
�لَعَنَ اللَّهُ الَّذِینَ یَأْتُونَ النِّسَاءَ فِی مَحَاشِّهِنَّ�؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج 2، ص 263، قاهره، دارالحرمین؛
�مَلْعُونٌ مَنْ أَتَی امْرَأَتَهُ فِی دُبُرِهَا�؛ ابی داود سجستانی، سلیمان بن اشعث، ج 2، ص 249، بیروت، المکتبه العصریه.
اعتقاد شیعه:
سید صادق حسینی شیرازی از مراجع شیعه در قم بر این باور است که رابطه جنسی مقعدی گرچه عمل نیکویی نیست، اما در صورتی که زن رضایت داشته باشد، مجاز است.
البته برخی از مراجع تقلید شیعیان مانند: سید ابوالقاسم خوئی، حسین وحیدخراسانی و جواد تبریزی رابطه از پشت را چه زن راضی باشد و چه زن راضی نباشد بنابر احتیاط حرام دانسته اند.
امام باقر ( ع ) به نقل از پیامبر خدا ( ص ) فرمود: �پشت زنان، بر [مردان] امت من حرام است�. [1]
اما بیشتر علمای شیعه، این کار را حرام ندانسته اند و این روایات را توجیه کرده اند. برخی، حرام را به معنای کراهت گرفته اند و برخی دیگر نیز آن را حمل به تقیه کرده اند؛ زیرا اهل سنت، این عمل را حرام می دانند.
امام صادق ( ع ) در جواب شخصی که این سؤال را پرسیده بود، فرمود: �همسرت وسیله لذت جنسی توست، اما او را آزار مده�. [3]
صفوان بن یحیی نقل می کند که به امام رضا ( ع ) عرض کردم که یکی از پیروان شما از من خواهش کرد که پرسشی – که خودش از مطرح کردن آن خجالت می کشید - از شما داشته باشم. امام فرمود: چه پرسشی؟! گفتم: آیا مرد می تواند از پشت با همسرش نزدیکی کند؟ ایشان فرمود: اگر خواست، بله! دوباره پرسیدم: آیا شما هم این کار را می کنید؟! فرمود: نه! ما این کار را نمی کنیم.
[1]. �عَنْ سَدِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ( ع ) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ‏ اللَّهِ مَحَاشُ النِّسَاءِ عَلَى أُمَّتِی حَرَامٌ�؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج 3، ص 244، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1390ق؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 20، ص 143، قم، مؤسسه آل البیت ( ع ) ، چاپ اول، 1409ق.
[2]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 141.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 23، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. کافی، ج 5، ص 540.

دُبُر
به معنای مقعد و نشیمنگاه است در اصطلاح حقوقی به نزدیکی و جماع کردن با زن از پشت گفته میشود
دَبَر:به معنای پشت است. در قرآن این لغت در سه معنی گنجانده شده است.
۱ ) ذرِّیه کافران در دنیا که در صُلب و پشت کافران هستند: وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ
۲ ) به سمت پشت برگشتن و به نوعی عقب گرد ( فرار در جنگ ) : سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُرَ
...
[مشاهده متن کامل]

۳ ) امر الهی: یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ
تدبیر پشت و رو کردن امری برای دانستن تمام زوایای آن برای موفقیت در یک تصمیم را گویند.
۴ ) تدبر در قرآن به معنای زیر و رو و پشت و رو کردن آیات قرآن برای درک اعجاز آن: أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ
۵ ) دَبَر به معنای پشت مربوط به زمان: وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ
هر کجا دَبَر بعد از زمان خاصی در قرآن ذکر شده است اشاره به زمان خاصی دارد.
إِدْبَارَ النُّجُومِ یعنی زمانیکه ستارگان با گردش زمین به پشت زمین می روند.

( جوانة ) جوانة. [ ج َوْ وا ن َ ] ( ع اِ ) سرین و دبر. ( منتهی الارب ) . اِسْت. ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ) .
دبر هم همان دمر است و ب قلب به میم است که شرح کامل در واژه تدمیر دادم و من بر اثر عمل قلب و کهولت سن واژه هایی را معنی میکنم که آن معنی در دیکشنری ها نباشد هم زیاد شلوغ نمیشود و هم تبذیر اوقات و انترنت ومصرف وب نگردد
دبر = dobur از واژه های ایرانی باستان به معنی: بنیان، پایه، نشستنگاه می باشد.
نزدیکی از پشت با زن
اگر با مرد باشد لواط نام دارد
دَبْر: غلیظ، تیره و کدر
اندام پس ؛ سرین. دبر. ( یادداشت مؤلف ) .
بز نری که معمولا زنگوله بسیار بزرگی بر گردن دارد و پیش قراول گله است
دُبُر : عقب
انتهای هر چیزی
پشت
سوراخ مقعد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس