دانش
/dAneS/
مترادف دانش: اندیشه، بینش، حکمت، خرد، دانایی، شناخت، علم، فرهنگ، فضل، معرفت
متضاد دانش: جهل
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: علم، معرفت، آگاهی، شعور، خرد، دانایی، اندیشه، فرهنگ، مجموعه ی اطلاعات یا آگاهی ها درباره ی یک پدیده که از طریق آموختن، تجربه یا مطالعه به دست می آید، مجموعه اطلاعات یا آگاهی هایی که از طریق آموختن، تجربه، یا مطالعه به دست می آید
برچسب ها: اسم، اسم با د، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
دانش و خواسته است نرگس و گل
که بیکجای نشکفند بهم.
شهید بلخی.
دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است.
رودکی.
دانش بخانه اندر و در بسته نه رخنه یابم و نه کلیدستم.
ابوشکور.
بکار آور آن دانشی کت خدیوبداده ست و منگر بفرمان دیو.
ابوشکور.
سپاه اندک و رای و دانش فزون به از لشکر گشن بی رهنمون.
ابوشکور.
و از همه ملوک اطراف بزرگترست بپادشاهی... و دوست داری دانش. ( حدود العالم )...شمارش ندانست کردن کسی
وگر چند بودیش دانش بسی.
فردوسی.
چو جاماسپ آن تخت را بنگریدبدید از در دانش او را کلید.
فردوسی.
چو دیدار یابی بشاخ سخن بدانی که دانش نیاید به بن.
فردوسی.
سخن هرچه گویم همه گفته اندبر باغ دانش همه رفته اند.
فردوسی.
توانا بود هر که دانا بودز دانش دل پیر برنا بود.
فردوسی.
تو بر مایه دانش خود مایست که بالای هر دانشی دانشیست.
فردوسی.
ازین برشده تیزچنگ اژدهابمردی و دانش که یابد رها.
فردوسی.
وگر شاهی آسان تر از بندگیست بدین دانش تو بباید گریست.
فردوسی.
اندر میزد با خرد و دانش واندر نبرد با هنر بازو.
فرخی.
دلی که رامش جوید نیابد او دانش سری که بالش جوید نیابد او افسر.
عنصری.
خرد بیخ او بود و دانش تنه بدو اندرون راستی را بنه.
؟ ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
هر بنده که خدای او را خردی روشن عطا داد... و با آن خرد دانش یار شود بتواند دانست که نیکوکاری چیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 98 ). آنچه فراز آمد ترا بمقدار دانش خود بازنمودم. ( تاریخ بیهقی ).بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
دانستن، عمل دانستن، دانندگی، دانایی، فضل
( اسم ) علم معرفت .
از نامهای ترسایان
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) [قدیمی] عقل، خرد.
دانشنامه عمومی
دانش[ ۱] یا معرفت ( به انگلیسی: Knowledge ) آشنایی، آگاهی، یا درک فرد یا چیزی مانند حقایق، اطلاعات، شرح یا مهارت ها است که از طریق تجربه یا آموزش از طریق ادراک، کشف یا یادگیری به دست می آید. علم دانش شناسی، با سه عنصر داده، اطلاعات و دانش سر و کار دارد. به عبارت دیگر، دانش شناسی به بحث و بررسی پیرامون دانش و عناصر سازنده آن، یعنی داده و اطلاعات می پردازد. [ ۲]
در یونان باستان، سقراط، سپس افلاطون و پس از او، ارسطو، به مخالفت با آرای پیشینیان پرداخته و اصول و قواعدی را به منظور مقابله با مغالطات، درست اندیشیدن و سنجش استدلال ها تدوین کردند. [ ۳]
در قرن پانزدهم میلادی، پژوهشگران در سراسر اروپا و خاورمیانه، قفسه های غبار گرفتهٔ ساختمان های قدیمی را جستجو کردند و دست نوشته های یونانی و رومی را پیدا کردند. در نتیجه، نوشته های باقی مانده از نویسندگان کلاسیک از جمله افلاطون، سیسرو، سوفوکل و پلوتارک به دوران رنسانس رسید. مطالعهٔ این آثار، دانش نو نام گرفت. [ ۴] در آن زمان، ضمن احیای علاقه به نوشته های کلاسیک، به ارزش های فردی نیز توجه شد. این گرایش، انسان گرایی نام گرفت؛ زیرا طرفداران آن، به جای موضوعات روحانی، بیش از هر چیز، مسایل انسانی را در نظر گرفتند. انسان گرایی نیز مثل رنسانس، از ایتالیا ظهور کرد. [ ۵]
در رنسانس، گالیله، فیزیک ( علم طبیعت ) را از الهیات ( علم فراطبیعت ) مستقل دانست. از آن پس، تکیه گاه فیزیک، صرفاً خرد انسان بود. گالیله می گفت :
حقیقتِ طبیعت، همواره در برابر چشمان ماست. اما، برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت، شکل های هندسی، یعنی دایره، بیضی و مثلث … است. [ ۶]
پس از آن، جریان فکری اصالت عقل، تحت تأثیر افکار افلاطون، توسط ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی، رنه دکارت که پدر فلسفه جدید لقب گرفته، به وجود آمد. [ ۳] دکارت، خرَد بشری را به جای کتاب مقدس، سنت پاپ، کلیسا و فرمانروا قرار داد. دکارت، با این کار خویش، سوژه بزرگی آفرید. [ ۷] یکی دیگر از اندیشمندان این جریان فکری، لایبنیتز ( ۱۶۴۶–۱۷۱۶ ) فیلسوف، ریاضیدان و فیزیک دان آلمانی است. او نخستین کسی بود که میان حقایق ضروری ( منطقی ) و حقایق حادث ( واقعی ) تمایز روشنی قائل شد. بعد از جدا شدن راسل و جی. ای. مور از ایده آلیست ها و با پیگیری ویتگنشتاین که شاگرد راسل بود، اثبات گرایی شکل گرفت و تا دهه ۱۹۲۰ میلادی در اتریش، این جریان فکری ادامه داشت. طبق نظرات ایشان، فقط معرفتی، معنادار و مطابق با واقع است که تحقیق پذیر تجربی باشند. به قول آگوست کنت، پدر پوزییتویسم، چون گزارههای متافیزیکی قابل تجربه حسی نیستند، فلذا غیر علمی بوده و مربوط به تاریخ هستند. این جریان فکری، توسط اعضای حلقه وین تأسیس شد و فلسفه ای را که به وجود آوردند که پوزیتیویستم منطقی نام نهاده شد. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر یونان باستان، سقراط، سپس افلاطون و پس از او، ارسطو، به مخالفت با آرای پیشینیان پرداخته و اصول و قواعدی را به منظور مقابله با مغالطات، درست اندیشیدن و سنجش استدلال ها تدوین کردند. [ ۳]
در قرن پانزدهم میلادی، پژوهشگران در سراسر اروپا و خاورمیانه، قفسه های غبار گرفتهٔ ساختمان های قدیمی را جستجو کردند و دست نوشته های یونانی و رومی را پیدا کردند. در نتیجه، نوشته های باقی مانده از نویسندگان کلاسیک از جمله افلاطون، سیسرو، سوفوکل و پلوتارک به دوران رنسانس رسید. مطالعهٔ این آثار، دانش نو نام گرفت. [ ۴] در آن زمان، ضمن احیای علاقه به نوشته های کلاسیک، به ارزش های فردی نیز توجه شد. این گرایش، انسان گرایی نام گرفت؛ زیرا طرفداران آن، به جای موضوعات روحانی، بیش از هر چیز، مسایل انسانی را در نظر گرفتند. انسان گرایی نیز مثل رنسانس، از ایتالیا ظهور کرد. [ ۵]
در رنسانس، گالیله، فیزیک ( علم طبیعت ) را از الهیات ( علم فراطبیعت ) مستقل دانست. از آن پس، تکیه گاه فیزیک، صرفاً خرد انسان بود. گالیله می گفت :
حقیقتِ طبیعت، همواره در برابر چشمان ماست. اما، برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت، شکل های هندسی، یعنی دایره، بیضی و مثلث … است. [ ۶]
پس از آن، جریان فکری اصالت عقل، تحت تأثیر افکار افلاطون، توسط ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی، رنه دکارت که پدر فلسفه جدید لقب گرفته، به وجود آمد. [ ۳] دکارت، خرَد بشری را به جای کتاب مقدس، سنت پاپ، کلیسا و فرمانروا قرار داد. دکارت، با این کار خویش، سوژه بزرگی آفرید. [ ۷] یکی دیگر از اندیشمندان این جریان فکری، لایبنیتز ( ۱۶۴۶–۱۷۱۶ ) فیلسوف، ریاضیدان و فیزیک دان آلمانی است. او نخستین کسی بود که میان حقایق ضروری ( منطقی ) و حقایق حادث ( واقعی ) تمایز روشنی قائل شد. بعد از جدا شدن راسل و جی. ای. مور از ایده آلیست ها و با پیگیری ویتگنشتاین که شاگرد راسل بود، اثبات گرایی شکل گرفت و تا دهه ۱۹۲۰ میلادی در اتریش، این جریان فکری ادامه داشت. طبق نظرات ایشان، فقط معرفتی، معنادار و مطابق با واقع است که تحقیق پذیر تجربی باشند. به قول آگوست کنت، پدر پوزییتویسم، چون گزارههای متافیزیکی قابل تجربه حسی نیستند، فلذا غیر علمی بوده و مربوط به تاریخ هستند. این جریان فکری، توسط اعضای حلقه وین تأسیس شد و فلسفه ای را که به وجود آوردند که پوزیتیویستم منطقی نام نهاده شد. [ ۳]

wiki: دانش
دانشنامه آزاد فارسی
دانش (نشریه). طبق منابع موجود، اولین روزنامه ی تخصصی زنان، به مدیریت خانم دکترکحال و سردبیری ع. صفوت در تهران. کحال دختر میرزا محمد حکیم باشی جدیدالاسلام همدانی بود. از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست جز این که طبابت (چشم پزشکی) را در همدان نزد مبلغان مسیحی آموخته و به نظر برخی نام کوچکش معصومه بوده است. این نشریه از 10 رمضان ۱۳۲۸ق به صورت هفتگی منتشر می شد.
در صفحه ی اول روزنامه اهداف آن این گونه ذکر شده بود: "روزنامه ای است اخلاقی، علم خانه داری، بچه داری، شوهرداری، مفید به حال دختران و نسوان و به کلی از پلتیک و سیاست مملکتی سخنی نمی راند." در شماره های بعدی مسلک نشریه "تربیت نسوان و دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان" معرفی شده است. در سرمقاله ی شماره ی اول، به حقوق و برتری مادری، اخلاقمند شدن مادران و امکان تحصیل علوم جدید از طریق روزنامه ها توسط زنان بزرگسال" اشاره شده و در آخر اضافه شده است: "خانم هایی که سواد خواندن ندارند، بر آقایان محترم فرض است که این جریده را برای آنها هر هفته بخوانند تا آنها نیز از این فیض محروم نمانند، بلکه همین معنی سبب شود که تحصیل سواد نیز بفرمایند." این روزنامه،با وجود این که اولین تجربه ی زنان در روزنامه نگاری بوده، تا حدود زیادی در برآورده ساختن اهدافی که در ابتدای انتشار، به آنها اشاره شده بود، موفق عمل کرد و در شناساندن زنان به اجتماع، گام های مؤثری برداشت که از این جهت قابل توجه است.
دانش پس از 30 شماره با اعلام یک وقفه ی دو ماهه در رجب ۱۳۲۹، بار دیگر منتشر نشد. مجله در 8 صفحه ی قطع رحلی و با چاپ سنگی منتشر می شده است. این نشریه علاوه بر تهران و شهرستان ها در کشورهای دیگر نیز توزیع شده. جز چهار شماره ی نخست که در آنها نام ع. صفوت به عنوان سردبیر نشریه ذکر شده در هیچ کدام شماره های دیگر اسمی از همکاران احتمالی کحال نیامده است. پاورقی های دانش ترجمه ی داستان های غربی بوده که از هویت مترجمان این مطالب هم نشانی نیست.
منابع
زنان مودب، بنفشه حجازی؛ انتشارات قصیده سرا و آشیان: 1396 کانون بانوان، مریم فتحی؛ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران: 1383 کارنمای زنان کارای ایران، پوران فرخزاد؛ قطره: 1381
در صفحه ی اول روزنامه اهداف آن این گونه ذکر شده بود: "روزنامه ای است اخلاقی، علم خانه داری، بچه داری، شوهرداری، مفید به حال دختران و نسوان و به کلی از پلتیک و سیاست مملکتی سخنی نمی راند." در شماره های بعدی مسلک نشریه "تربیت نسوان و دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان" معرفی شده است. در سرمقاله ی شماره ی اول، به حقوق و برتری مادری، اخلاقمند شدن مادران و امکان تحصیل علوم جدید از طریق روزنامه ها توسط زنان بزرگسال" اشاره شده و در آخر اضافه شده است: "خانم هایی که سواد خواندن ندارند، بر آقایان محترم فرض است که این جریده را برای آنها هر هفته بخوانند تا آنها نیز از این فیض محروم نمانند، بلکه همین معنی سبب شود که تحصیل سواد نیز بفرمایند." این روزنامه،با وجود این که اولین تجربه ی زنان در روزنامه نگاری بوده، تا حدود زیادی در برآورده ساختن اهدافی که در ابتدای انتشار، به آنها اشاره شده بود، موفق عمل کرد و در شناساندن زنان به اجتماع، گام های مؤثری برداشت که از این جهت قابل توجه است.
دانش پس از 30 شماره با اعلام یک وقفه ی دو ماهه در رجب ۱۳۲۹، بار دیگر منتشر نشد. مجله در 8 صفحه ی قطع رحلی و با چاپ سنگی منتشر می شده است. این نشریه علاوه بر تهران و شهرستان ها در کشورهای دیگر نیز توزیع شده. جز چهار شماره ی نخست که در آنها نام ع. صفوت به عنوان سردبیر نشریه ذکر شده در هیچ کدام شماره های دیگر اسمی از همکاران احتمالی کحال نیامده است. پاورقی های دانش ترجمه ی داستان های غربی بوده که از هویت مترجمان این مطالب هم نشانی نیست.
منابع
زنان مودب، بنفشه حجازی؛ انتشارات قصیده سرا و آشیان: 1396 کانون بانوان، مریم فتحی؛ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران: 1383 کارنمای زنان کارای ایران، پوران فرخزاد؛ قطره: 1381
wikijoo: دانش_(نشریه)
مترادف ها
سامان، اگاهی، اطلاع، معرفت، علم، بصیرت، فضیلت، عرفان، دانش، دانایی، وقوف
فراگیری، اطلاع، معرفت، فضیلت، عرفان، دانش، یادگیری، فضل وکمال
ذکاوت، قضاوت، هوش، اطلاعات، معلومات، دانش، تعمد
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده
مستمری، تحقیق، فضیلت، دانش، فضل وکمال، کمک هزینه دانشجویی
معرفت، خرد، حکمت، فضیلت، عقل، دانش، دانایی، فرزانگی
معرفت، علم، دانش
معرفت، نگاه، نوعی استعاره، دانش، قدرت بینایی
دانش، افسانه هاو روایات قومی، فرهنگ نژادی، فاصله بین چشم و منقار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
( ( حروف کلمات را میسازند و معنا و مفهوم دارند ) )
حرف ( دال ) یا واکه دال از ریشه ( ودا - وهدا - ویدا - دا ) در زبان سانسکریت به معنای نگاه به درون یا مدیتیشن است.
این واکه مفهوم دانایی و تفکر و اندیشیدن را میرساند.
... [مشاهده متن کامل]
دانش - درون - دیده - video - دیدگان. . .
معنای مجازی بسیاری پیدا کرده است
( دیل و دانوش ) در ترکی به معنای زبان و حرف زدن. . از همین ریشه است چرا که مجازا به معنای اگاهی دادن است و دانش و علم از طریق زبان بیان میشود. .
در فارسی چانه زدن و زبان زدن به معنای معامله است که با عضو زبان انجام میشود. . .
deal - tell - talk - the
همگی به ریشه زبان و اگاهی دادن با عضو زبان باز میگردد
و deal معامله و چانه زدن فارسی است
داد به معنای فریاد است که بیشتر افراد ستمدیده اینکار را برای داد خواستن انجام میدهند. . .
داد - دادگاه - دادگر - دادار -
که فریاد درون با عضو زبان انجام میشود
( دلیل ) در عربی با عضو زبان بیان کردن نکات و مفاهیم است
پس عضو زبان که اگاهی را میرساند و مفهوم اگاهی از نگاه به درون گرفته شده است بسیار پرکاربرد است
( دل ) در فارسی به درونی ترین عضو انسان گفته میشود و مجازا به قلب هم گفته میشود.
عالم درون و برون که اشاره به مفهوم درون گرایی و برون گرایی دارد
وخود کلمه ( درون ) از حرف دال و حرف ( ر ) تشکیل شده است که به معنای روان شدن و فرو رفتن در درون است.
پس مفهوم دیگر فرو رفتن در عمق و چیز ناشناخته است
درون - اندر - در - دریا - دور - دار - دود - . . . به مفهوم فرو رفتن در عمق چیزی است. . . . که باز اشاره حرف دال و فرو رفتن به عمق درون است
عالم ( دون ) یا پایین باز از مفهوم در خود فرو رفتن است که در اینجا از عالم دیگر به معنای عالم والا و بالا و بر استفاده میشود و واژگان دنائت و دانی و دانه و دم. . . . از ان گرفته شده است
دال در کلمات عربی ( دین ) اشاره به مذهب و ایین است که از خود اگاهی و اعمال فردی می اید. .
در دعاو دعوت که از درون انسان برمیخیزید پیدا میشود
دال در لغات بسیاری از کلمات فارسی یافت میشود که تقریبا در بیشتر آنها از مفاهیم مجازی نگاه به درون گرفته شده است
در کلمه دامن یا دامنه یا دومن به معنای پایین که از اشاره به عالم دون و پایین می اید. .
در پیدا و هویدا از اگاهی یافتن به مسئله یا وضعیتی می اید
در دارا و داشتن به معنای داشته بسیار گرانبها که همان تسلط بر عالم درون است می اید
در خود - خدا - واژه دال نمودار است
در واژگان دیو و دد و دندان و دنده و درنده. . . که همه ما میدانیم گاهی فرو رفتن در خود همانند دیوانگی و وادادگی است و واژگان دیوانه و دیو که اشاره به خدایانی دارند که اهرمن گونه و کج اندیش بوده اند
دادن از داریی ارزشمند خود که در گذشته اگاهی به درون بالاترین ارزش بود و علم جایگاه ویژه داشته و کم کم مجازا به دیگر زمینه ها کشیده شده است
در دوست و دست و داستان و دو و دویدن . . . . تقریبا ردپای مفهوم دال هویدا است
تقریبا میشود واژه دال که نگاه به درون انسان دارد و معانی مجاز بسیاری از ان گرفته شده است رد ان را در همه جای زبان فارسی و ترکی و عربی و انگلیسی و هندی و تقریبا تمام زبانهای دنیا دید
حرف ( دال ) یا واکه دال از ریشه ( ودا - وهدا - ویدا - دا ) در زبان سانسکریت به معنای نگاه به درون یا مدیتیشن است.
این واکه مفهوم دانایی و تفکر و اندیشیدن را میرساند.
... [مشاهده متن کامل]
دانش - درون - دیده - video - دیدگان. . .
معنای مجازی بسیاری پیدا کرده است
( دیل و دانوش ) در ترکی به معنای زبان و حرف زدن. . از همین ریشه است چرا که مجازا به معنای اگاهی دادن است و دانش و علم از طریق زبان بیان میشود. .
در فارسی چانه زدن و زبان زدن به معنای معامله است که با عضو زبان انجام میشود. . .
همگی به ریشه زبان و اگاهی دادن با عضو زبان باز میگردد
و deal معامله و چانه زدن فارسی است
داد به معنای فریاد است که بیشتر افراد ستمدیده اینکار را برای داد خواستن انجام میدهند. . .
داد - دادگاه - دادگر - دادار -
که فریاد درون با عضو زبان انجام میشود
( دلیل ) در عربی با عضو زبان بیان کردن نکات و مفاهیم است
پس عضو زبان که اگاهی را میرساند و مفهوم اگاهی از نگاه به درون گرفته شده است بسیار پرکاربرد است
( دل ) در فارسی به درونی ترین عضو انسان گفته میشود و مجازا به قلب هم گفته میشود.
عالم درون و برون که اشاره به مفهوم درون گرایی و برون گرایی دارد
وخود کلمه ( درون ) از حرف دال و حرف ( ر ) تشکیل شده است که به معنای روان شدن و فرو رفتن در درون است.
پس مفهوم دیگر فرو رفتن در عمق و چیز ناشناخته است
درون - اندر - در - دریا - دور - دار - دود - . . . به مفهوم فرو رفتن در عمق چیزی است. . . . که باز اشاره حرف دال و فرو رفتن به عمق درون است
عالم ( دون ) یا پایین باز از مفهوم در خود فرو رفتن است که در اینجا از عالم دیگر به معنای عالم والا و بالا و بر استفاده میشود و واژگان دنائت و دانی و دانه و دم. . . . از ان گرفته شده است
دال در کلمات عربی ( دین ) اشاره به مذهب و ایین است که از خود اگاهی و اعمال فردی می اید. .
در دعاو دعوت که از درون انسان برمیخیزید پیدا میشود
دال در لغات بسیاری از کلمات فارسی یافت میشود که تقریبا در بیشتر آنها از مفاهیم مجازی نگاه به درون گرفته شده است
در کلمه دامن یا دامنه یا دومن به معنای پایین که از اشاره به عالم دون و پایین می اید. .
در پیدا و هویدا از اگاهی یافتن به مسئله یا وضعیتی می اید
در دارا و داشتن به معنای داشته بسیار گرانبها که همان تسلط بر عالم درون است می اید
در خود - خدا - واژه دال نمودار است
در واژگان دیو و دد و دندان و دنده و درنده. . . که همه ما میدانیم گاهی فرو رفتن در خود همانند دیوانگی و وادادگی است و واژگان دیوانه و دیو که اشاره به خدایانی دارند که اهرمن گونه و کج اندیش بوده اند
دادن از داریی ارزشمند خود که در گذشته اگاهی به درون بالاترین ارزش بود و علم جایگاه ویژه داشته و کم کم مجازا به دیگر زمینه ها کشیده شده است
در دوست و دست و داستان و دو و دویدن . . . . تقریبا ردپای مفهوم دال هویدا است
تقریبا میشود واژه دال که نگاه به درون انسان دارد و معانی مجاز بسیاری از ان گرفته شده است رد ان را در همه جای زبان فارسی و ترکی و عربی و انگلیسی و هندی و تقریبا تمام زبانهای دنیا دید
در پاسخ به آقای بهنام رضایی عزیز .
دوست عزیز بر چه اساسی� همچنین ادعایی میکنید؟ تمامی افعال پارسی ، ترکی یا عربی هستند؟
حرفتون رو ثابت کنید؟؟!! منتظر دلیل منطقی و مستند هستم!
( هستند ) چه میشه به ترکی؟؟ وار دیلار!
... [مشاهده متن کامل]
اون افعال هم که نوشتید صرفا شباهت اونم نصفه و نیمه تو ظاهره! چه ربطی دارن؟ مگه میشه با توسل به ظاهر همچنین ادعایی کرد؟! سار در فارسی نوعی پرنده ست، سار در ترکی یعنی پیچیدن زخم!
شنیدن میشه اشیدمخ، � گشتن میشه آختارماخ! خوندن اوخور ماخ ، زدن وورماخ! انداختن میشه آتماخ!� رسیدن میشه یتیشمخ! بردن میشه آپارماخ� ، برنده شدن هم اود ماخ!
دادن میشه وئرمخ! چیدن میشه درمخ! کاشتن هم میشه اکمخ! نشاندن� اوتودورمخ! تراشیدن� گیخماخ!
تو قسمت معادل های ترکی هم درست ننوشتی حتی!
اشیندی یعنی شنیده شد! فعل مجهوله!
گچتن تو ترکی نداریم ! گچمخ هست که به معنای گذشتن هست! ازدی هم یعنی له شد! داشماخ هم یعنی لبریز شد! اوخسویدی� هم فعل شرطی هست یعنی اگه می خواند! و چندین مورد اشتباه دیگه ! لطفا� اطلاعات غلط به مردم ندین!�
کجا گرامر فارسی ترکیه! ثابت کنید !
� برای منی که هم ترکی هم فارسی بلدم ( ترک نیستم ) � ثابت کنید کجای گرامر پارسی شبیه ترکیه! گرامر ترکی اتصاقی و پیوندی هست! تو زبان ترکی� وند نداره! پیشوند تو زبان ترکی� نیست ! اتصاقی یعنی پیوند ! زبان فارسی زبان ترکیبی هست!� از نظر زبان شناسی این دوتا زمین تا آسمان متفاوت هستند!
راستی فعل ( داشتن ) به ترکی چی میشه؟؟ چه معادلی هست براش؟
ما تا ابد به شما فرصت میدیم ادعاتون در مورد زبان فارسی�� افعال و قواعدش که از ترکی گرفته شده رو ثابت کنید!
یکی از رکن های اثبات اینه: یه کتاب مکتوب از قبل از اسلام به زبان ترکی یا یه دانشمند ترک از اون دوران که کتابی به اون زبان نوشته معرفی کنید!
مگه نگفتین پسوند ( مان ) ترکیه؟ تو ترکی ازش مثال بزنید!� ثابت کنید!� خودتون یکم قبل تر گفتید که دانشمان یه کلمه تکه! ازتون پرسیدم چطور یه کلمه که استثنا هست و از نظم پیروی نمیکنه رو مبدا قاعده ی خاص پارسی� که کاملا منظم هست قرار میدید؟؟؟
گفتن ___ بگو _ گو ( بن فعل ) _ گویش ✅
بدان _ دان_ دانش ✅
تو ترکی یه دئرمخ به معنای گفتن!
کونوشماک تو استانبولی به معنی صحبت کردن!� دانشماخ هم تو آذربایجانی به معنای� صحبت کردن!
بعدشم پسوند مان تو فارسی هم وجود داره! پسوند مالکیت برای ما کتاب ما کتابمان!
بعدشم در زبان فارسی ( دان ) به معنای ظرف و مخزن هم معنی میده یجورایی مثلا گلدان ، آتشدان و . . . . پس� یعنی دانا و دانش و این ها به کسی تعلق میگیره که آگاهی زیادی در ظرف سرش داره!
یا مثلا پسوند ( مند ) به معنای دارا بودن هست! توان مند = توانمند دارای توان ، زورمند، دارای زور ، ثروتمند، � دارای ثروت ، دانشمند، � دارای دانش و . . . . . .
در حالی که شما فرمایش کردید این دانشمان تنها برای دانش به کار رفته! این پسوند ( مان ) در ترکی بیشتر توضیح� بدید در موردش!
باخیش مان؟؟؟ گدیش مان؟؟؟� گوروش مان؟؟؟ ووروش مان؟ یئیش مان؟؟ نشنیدم!
ولی فارسی _ بدان _ دان _ دانش ، دانشمند
بگو _ گو _ گویش _ گویش مند ( دارای گویش )
برو _ رو ، روش ( روش مند ) دارای روش!
قاعده و معیار همینه ! داخل زبان فارسی هست که این ساختار بدون قابلیت نقض پذیری قابل صرفه!
در ترکی هم کلمه دانا وجود داره. حالا در ترکی دانا به چه معنا هست ؟؟؟ یه نوع گاو� ! الان چه ربطی به صحبت کردن داره؟ هیچ! در زبان فارسی دانا و دانش و دانشمند و اینا همه به هم مرتبط هستن! الان ارتباط بین دانا ( گاو ) ! و دانیشمان و دانشان ( سخنگو ) چه ارتباطی هست؟؟؟
بعدشم دانشماخ و تانش ماخ دو فعل مجزا هستند! شما تو ترکی به دانشماخ مستقیم در وصف� صحبت کردن میگید! تاندین؟؟ یعنی شناختی؟؟ تانیماخ هم یعنی شناختن ! تانیش ماخ یا همون تانیش اولماخ یعنی آشنا شدن!!!!
دوست عزیز بر چه اساسی� همچنین ادعایی میکنید؟ تمامی افعال پارسی ، ترکی یا عربی هستند؟
حرفتون رو ثابت کنید؟؟!! منتظر دلیل منطقی و مستند هستم!
( هستند ) چه میشه به ترکی؟؟ وار دیلار!
... [مشاهده متن کامل]
اون افعال هم که نوشتید صرفا شباهت اونم نصفه و نیمه تو ظاهره! چه ربطی دارن؟ مگه میشه با توسل به ظاهر همچنین ادعایی کرد؟! سار در فارسی نوعی پرنده ست، سار در ترکی یعنی پیچیدن زخم!
شنیدن میشه اشیدمخ، � گشتن میشه آختارماخ! خوندن اوخور ماخ ، زدن وورماخ! انداختن میشه آتماخ!� رسیدن میشه یتیشمخ! بردن میشه آپارماخ� ، برنده شدن هم اود ماخ!
دادن میشه وئرمخ! چیدن میشه درمخ! کاشتن هم میشه اکمخ! نشاندن� اوتودورمخ! تراشیدن� گیخماخ!
تو قسمت معادل های ترکی هم درست ننوشتی حتی!
اشیندی یعنی شنیده شد! فعل مجهوله!
گچتن تو ترکی نداریم ! گچمخ هست که به معنای گذشتن هست! ازدی هم یعنی له شد! داشماخ هم یعنی لبریز شد! اوخسویدی� هم فعل شرطی هست یعنی اگه می خواند! و چندین مورد اشتباه دیگه ! لطفا� اطلاعات غلط به مردم ندین!�
کجا گرامر فارسی ترکیه! ثابت کنید !
� برای منی که هم ترکی هم فارسی بلدم ( ترک نیستم ) � ثابت کنید کجای گرامر پارسی شبیه ترکیه! گرامر ترکی اتصاقی و پیوندی هست! تو زبان ترکی� وند نداره! پیشوند تو زبان ترکی� نیست ! اتصاقی یعنی پیوند ! زبان فارسی زبان ترکیبی هست!� از نظر زبان شناسی این دوتا زمین تا آسمان متفاوت هستند!
راستی فعل ( داشتن ) به ترکی چی میشه؟؟ چه معادلی هست براش؟
ما تا ابد به شما فرصت میدیم ادعاتون در مورد زبان فارسی�� افعال و قواعدش که از ترکی گرفته شده رو ثابت کنید!
یکی از رکن های اثبات اینه: یه کتاب مکتوب از قبل از اسلام به زبان ترکی یا یه دانشمند ترک از اون دوران که کتابی به اون زبان نوشته معرفی کنید!
مگه نگفتین پسوند ( مان ) ترکیه؟ تو ترکی ازش مثال بزنید!� ثابت کنید!� خودتون یکم قبل تر گفتید که دانشمان یه کلمه تکه! ازتون پرسیدم چطور یه کلمه که استثنا هست و از نظم پیروی نمیکنه رو مبدا قاعده ی خاص پارسی� که کاملا منظم هست قرار میدید؟؟؟
گفتن ___ بگو _ گو ( بن فعل ) _ گویش ✅
بدان _ دان_ دانش ✅
تو ترکی یه دئرمخ به معنای گفتن!
کونوشماک تو استانبولی به معنی صحبت کردن!� دانشماخ هم تو آذربایجانی به معنای� صحبت کردن!
بعدشم پسوند مان تو فارسی هم وجود داره! پسوند مالکیت برای ما کتاب ما کتابمان!
بعدشم در زبان فارسی ( دان ) به معنای ظرف و مخزن هم معنی میده یجورایی مثلا گلدان ، آتشدان و . . . . پس� یعنی دانا و دانش و این ها به کسی تعلق میگیره که آگاهی زیادی در ظرف سرش داره!
یا مثلا پسوند ( مند ) به معنای دارا بودن هست! توان مند = توانمند دارای توان ، زورمند، دارای زور ، ثروتمند، � دارای ثروت ، دانشمند، � دارای دانش و . . . . . .
در حالی که شما فرمایش کردید این دانشمان تنها برای دانش به کار رفته! این پسوند ( مان ) در ترکی بیشتر توضیح� بدید در موردش!
باخیش مان؟؟؟ گدیش مان؟؟؟� گوروش مان؟؟؟ ووروش مان؟ یئیش مان؟؟ نشنیدم!
ولی فارسی _ بدان _ دان _ دانش ، دانشمند
بگو _ گو _ گویش _ گویش مند ( دارای گویش )
برو _ رو ، روش ( روش مند ) دارای روش!
قاعده و معیار همینه ! داخل زبان فارسی هست که این ساختار بدون قابلیت نقض پذیری قابل صرفه!
در ترکی هم کلمه دانا وجود داره. حالا در ترکی دانا به چه معنا هست ؟؟؟ یه نوع گاو� ! الان چه ربطی به صحبت کردن داره؟ هیچ! در زبان فارسی دانا و دانش و دانشمند و اینا همه به هم مرتبط هستن! الان ارتباط بین دانا ( گاو ) ! و دانیشمان و دانشان ( سخنگو ) چه ارتباطی هست؟؟؟
بعدشم دانشماخ و تانش ماخ دو فعل مجزا هستند! شما تو ترکی به دانشماخ مستقیم در وصف� صحبت کردن میگید! تاندین؟؟ یعنی شناختی؟؟ تانیماخ هم یعنی شناختن ! تانیش ماخ یا همون تانیش اولماخ یعنی آشنا شدن!!!!
در پاسخ به آقای بهنام رضایی که فرمودن دانشمان تو ترکی یعنی مشاور و بعد خودشون ادامه دادن که از مثلا باخماخ باخیش همچنین نوع صرفی ندارن باید عرض کنم که دوست عزیز! وقتی کلمه ای در قاعده و صرف و نحو و دستور زبان خودش یه استثنا هست و بقیه کلمات با اون قاعده معنی نمیدن ، به همون شکل در همان زبان باقی میمونه نمیتونه به زبان های دیگ راه پیدا کنه. خب اگه ما بخایم با فرمون دانشمان که مشاور هست برا بقیه افعال ترکی بریم به نتیجه نمیرسیم و این استثنا بر خلاف کل قواعد زبان ترکی هست. آیا یه زبان فعلی توش میتونه صرف بشه بر خلاف دستور خودش؟
... [مشاهده متن کامل]
دانش اگه بخوایم ترکی و با ریشه ترکی فرضش کنیم باید بپذیریم که بر خلاف قواعد ترکی تو صرف فعل عمل میکنه!
پس منطقی تره حتی اگه میخوای این کلمه رو با ریشه ترکی در نظر بگیرید ، ریشه فارسی کلمه دانش رو بهش ربط ندید!
... [مشاهده متن کامل]
دانش اگه بخوایم ترکی و با ریشه ترکی فرضش کنیم باید بپذیریم که بر خلاف قواعد ترکی تو صرف فعل عمل میکنه!
پس منطقی تره حتی اگه میخوای این کلمه رو با ریشه ترکی در نظر بگیرید ، ریشه فارسی کلمه دانش رو بهش ربط ندید!
در پاسخ به اون دوست عزیزی که زبان پهلوی رو ترکی معرفی کرد !
ادعا کردن راحته ، اثبات باید کرد.
دوست عزیز از الان تا روز رستاخیز وقت برای شما یه دانشمند یا یه کتاب نوشته شده به ترکی که از قبل از اسلام هست ارائه بدی! یا یه کتیبه حتی! قدیمی ترین کتیبه موجود کتیبه اورخون هست که برا ۱۳۰۰ سال پیشه و تو مغولستان پیدا شده ! یعنی بعد از اسلامه!
... [مشاهده متن کامل]
بعدشم اگه هر واژه که آدم هر جا میشنوه بخواد به یه زبان ربط بده وضعیت ناجوری پیش میاد.
مثلا اسم دروازه بان اینتر تو فصل اخیر ۲۴_۲۵ ( تاریخ میزنم شاید سال های بعد یکی خوند ) اسمش ( یان زومر ) اهل سوئیس هست. الان میخوایم مثل اون دوستمون استدلال کنیم!
یان ( در ترکی به معنای نشیمنگاه ) زومر ( اسم فاعل از مصدر زومخ یا لیز خوردن ) یان زومر. . . .
با این استدلال به شدت سمی معنی اسم اون دروازه بان میشه کسی که روی نشیمنگاهش لیز میخوره!
یا مثلا دونالد ترامپ!
دون ( لباس زنونه ) آلد ( از مصدر آلماخ یا خریدن ) دونالد!
یعنی کسی که لباس زنانه خرید!
این جور استدلال های سمی رو بزارید کنار !
برای مقایسه ریشه کلمه مشترک باید در هر دو زبان بررسی کنید!
ادعا کردن راحته ، اثبات باید کرد.
دوست عزیز از الان تا روز رستاخیز وقت برای شما یه دانشمند یا یه کتاب نوشته شده به ترکی که از قبل از اسلام هست ارائه بدی! یا یه کتیبه حتی! قدیمی ترین کتیبه موجود کتیبه اورخون هست که برا ۱۳۰۰ سال پیشه و تو مغولستان پیدا شده ! یعنی بعد از اسلامه!
... [مشاهده متن کامل]
بعدشم اگه هر واژه که آدم هر جا میشنوه بخواد به یه زبان ربط بده وضعیت ناجوری پیش میاد.
مثلا اسم دروازه بان اینتر تو فصل اخیر ۲۴_۲۵ ( تاریخ میزنم شاید سال های بعد یکی خوند ) اسمش ( یان زومر ) اهل سوئیس هست. الان میخوایم مثل اون دوستمون استدلال کنیم!
یان ( در ترکی به معنای نشیمنگاه ) زومر ( اسم فاعل از مصدر زومخ یا لیز خوردن ) یان زومر. . . .
با این استدلال به شدت سمی معنی اسم اون دروازه بان میشه کسی که روی نشیمنگاهش لیز میخوره!
یا مثلا دونالد ترامپ!
دون ( لباس زنونه ) آلد ( از مصدر آلماخ یا خریدن ) دونالد!
یعنی کسی که لباس زنانه خرید!
این جور استدلال های سمی رو بزارید کنار !
برای مقایسه ریشه کلمه مشترک باید در هر دو زبان بررسی کنید!
دانش در پارسی از دانستن و دان و بگیر اندوختن است .
بنا نیست ترک دیوار و ترک اسب و ترک آدم و تریاک همه شبیه هم هستند ولی بنا نیست بگیم همه به قوم ترک بسته میشه .
بنا نیست ترک دیوار و ترک اسب و ترک آدم و تریاک همه شبیه هم هستند ولی بنا نیست بگیم همه به قوم ترک بسته میشه .
دانش و دانشمند جزوه واژگان قرضی و وارداتی در ترکی است .
😂 که صد در صد اصلا صد و دانش و قرض و عربی و وارد و ترک اصلا همه تورکی هستندددددد
عووووووو زنده باد گورک.
زنده باد شوران زنده باد شورکیه
... [مشاهده متن کامل]
زنده باد اصلا تورک خدایی
الله اصلا واژه تورکی است اسلام تورکی است نام همه پیامبران هم تورکی هست اصلا به خدا به زبان حضرت آدم یعنی تورک.


😂 که صد در صد اصلا صد و دانش و قرض و عربی و وارد و ترک اصلا همه تورکی هستندددددد
عووووووو زنده باد گورک.
زنده باد شوران زنده باد شورکیه
... [مشاهده متن کامل]
زنده باد اصلا تورک خدایی
الله اصلا واژه تورکی است اسلام تورکی است نام همه پیامبران هم تورکی هست اصلا به خدا به زبان حضرت آدم یعنی تورک.


به یه الاغ گفته بودیم تو شاهنامه فلورانس که کهن ترین نسخه شاهنامه هست نوشته دانش نه بستوه تاحالا فهمیده بود.
اصلا هم به کس خاصی اشاره نمیشود. . .
اصلا هم به کس خاصی اشاره نمیشود. . .
عجیبه همه زبان های جهان ریشه در تورکی مریخی دارند 😂 عجیبه همه اقوام جهان ریشه تورکی دارند .
اصلا ام قوم گرایی نیست .
bilim
bilgi
bilik
عجیبه دانش و سخن گفتن در زبان های ترکی به دانیش و دانیش ماق نمی رسه .
... [مشاهده متن کامل]
صد در صد هرکس پانتورکه و فرزند گورکو و خر صد در صد درست میگه .
😂فقط قومیت های دیگه دروغ گو اند
اصلا ام قوم گرایی نیست .
عجیبه دانش و سخن گفتن در زبان های ترکی به دانیش و دانیش ماق نمی رسه .
... [مشاهده متن کامل]
صد در صد هرکس پانتورکه و فرزند گورکو و خر صد در صد درست میگه .
😂فقط قومیت های دیگه دروغ گو اند
چرا چرت و پرت میگی بهنام رضایی؟
تو کدوم نسخه دانش رو بستوه نوشته؟
شما پانترکها کارتون اینه که یه چرتی بگید و بقیش رو بگذارید به عهده تحقیق نکردن مخاطبتان
شاهنامه فلورانس کهن ترین شاهنامه جهان هست که دو سده پس از فردوسی نوشته شده و توش به آشکاری و روشنی نوشته ز دانش دل پیر برنا بود
... [مشاهده متن کامل]
اینکه شما کور هستید یا خود به کوری زدید به ما ربط نداره
خرج فهمیدن اینکه چنین هست یا نیست یه جست و جوی ساده تو اینترنت هست که انگار ازش متنفرید
تو کدوم نسخه دانش رو بستوه نوشته؟
شما پانترکها کارتون اینه که یه چرتی بگید و بقیش رو بگذارید به عهده تحقیق نکردن مخاطبتان
شاهنامه فلورانس کهن ترین شاهنامه جهان هست که دو سده پس از فردوسی نوشته شده و توش به آشکاری و روشنی نوشته ز دانش دل پیر برنا بود
... [مشاهده متن کامل]
اینکه شما کور هستید یا خود به کوری زدید به ما ربط نداره
خرج فهمیدن اینکه چنین هست یا نیست یه جست و جوی ساده تو اینترنت هست که انگار ازش متنفرید
پاسخ به عده ای که دانش را کلمه ای ترکی معرفی می کنند
. دانش در فارسی به معنای آگاهی و علم است .
دانشماخ در ترکی به معنای به معنای سخن گفتن و گفتگو است. . ریشه یابی در زبان ترکی پیرو قوانین خاصی است. اول اینکه بدون حرف اضافه و فعل کمکی به بن فعل برسیم که بن فعل در ترکی همان فعل امر مفرد غایب است. بعد با اضافه کردن ( وش ) ، یا ( یش ) اون فعل امر تبدیل به اسم میشه.
... [مشاهده متن کامل]
چند مثال میزنم
باخماخ ( دیدن ) ___ باخ ( بن فعل ) ببین_____ باخیش ( بینش )
گتمخ ( رفتن ) _____ گت ( برو ) فعل امر ____ گدیش ( روش )
دانشماخ ( صحبت کردن ) ______ دانش . . . . صحبت کن ( فعل امر و بن ) _____ طبق قاعده صرف در ترکی اینجا ما باید داشته باشیم
دانشیش !!؟؟؟ که معنای سخن میده
دوتا نتیجه میتونیم بگیریم. یا دانش در هر دو زبان وجود داره ، در یک زبان به معنای آگاهی و دیگری به معنای صحبت
نتیجه دوم کلمه دانش به معنای علم و آگاهی نمیتونه ترکی باشه چون در اون زبان یه فعل امر هست و اگه همچنین کلمه دانشیش در ترکی باشه در اون صورت دانشیش میتونه معنای سخن بده.
منتظر انتقادات سازنده تون هستیم.
. دانش در فارسی به معنای آگاهی و علم است .
دانشماخ در ترکی به معنای به معنای سخن گفتن و گفتگو است. . ریشه یابی در زبان ترکی پیرو قوانین خاصی است. اول اینکه بدون حرف اضافه و فعل کمکی به بن فعل برسیم که بن فعل در ترکی همان فعل امر مفرد غایب است. بعد با اضافه کردن ( وش ) ، یا ( یش ) اون فعل امر تبدیل به اسم میشه.
... [مشاهده متن کامل]
چند مثال میزنم
باخماخ ( دیدن ) ___ باخ ( بن فعل ) ببین_____ باخیش ( بینش )
گتمخ ( رفتن ) _____ گت ( برو ) فعل امر ____ گدیش ( روش )
دانشماخ ( صحبت کردن ) ______ دانش . . . . صحبت کن ( فعل امر و بن ) _____ طبق قاعده صرف در ترکی اینجا ما باید داشته باشیم
دانشیش !!؟؟؟ که معنای سخن میده
دوتا نتیجه میتونیم بگیریم. یا دانش در هر دو زبان وجود داره ، در یک زبان به معنای آگاهی و دیگری به معنای صحبت
نتیجه دوم کلمه دانش به معنای علم و آگاهی نمیتونه ترکی باشه چون در اون زبان یه فعل امر هست و اگه همچنین کلمه دانشیش در ترکی باشه در اون صورت دانشیش میتونه معنای سخن بده.
منتظر انتقادات سازنده تون هستیم.
تو شاهنامه فلورانس که کهن ترین نسخه شاهنامه فردوسی هست نوشته ز دانش دل پیر برنا بود
صدتا نسخه خطی دیدم یه جا ننوشته بود بستوه
حالا اینکه بهنام رضای از کجا در میاره خدا میدونه!
صدتا نسخه خطی دیدم یه جا ننوشته بود بستوه
حالا اینکه بهنام رضای از کجا در میاره خدا میدونه!
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید










دانش عنوان هفت مجله به زبان فارسی است که اولین آن ها در سال ۱۸۸۲ منتشر. این مجله علمی دو هفته ای اولین مجله از این مجموعه بود که توسط دانشگاه دارالفنون در تهران منتشر شد.
به دستور وزیر علوم، علی قلی مخبرالدوله، که در دوره ناصرالدین شاه ( ۱۲۶۴–۱۳۱۳ / ۱۸۴۸–۹۶ ) کار می کرد، در کل ۱۴ شماره از این مجله منتشر شد.
... [مشاهده متن کامل]
دانش اولین مجله رایگان در ایران بود که تبلیغات رایگان نیز می پذیرفت. احتمالاً این مجله با هدف جبران بسته شدن مجله مشهور علمی روزنامهٔ علمی چاپ شد. سردبیر آن محمدکاظم، استاد علوم در دانشگاه دارالفنون بود که در اروپا تحصیل کرده بود. علاوه بر کاظم، استادان دیگری نیز مقالاتی در مورد مباحث علمی و پزشکی و نظرات خودشان را در این مجله منتشر می کردند. علاوه بر این، این مجله به عنوان سخنگوی وزارت علوم به شمار می آمد.

به دستور وزیر علوم، علی قلی مخبرالدوله، که در دوره ناصرالدین شاه ( ۱۲۶۴–۱۳۱۳ / ۱۸۴۸–۹۶ ) کار می کرد، در کل ۱۴ شماره از این مجله منتشر شد.
... [مشاهده متن کامل]
دانش اولین مجله رایگان در ایران بود که تبلیغات رایگان نیز می پذیرفت. احتمالاً این مجله با هدف جبران بسته شدن مجله مشهور علمی روزنامهٔ علمی چاپ شد. سردبیر آن محمدکاظم، استاد علوم در دانشگاه دارالفنون بود که در اروپا تحصیل کرده بود. علاوه بر کاظم، استادان دیگری نیز مقالاتی در مورد مباحث علمی و پزشکی و نظرات خودشان را در این مجله منتشر می کردند. علاوه بر این، این مجله به عنوان سخنگوی وزارت علوم به شمار می آمد.

دانش دو گونه است.
۱_دانشهای کهن.
۲_دانشهای نوین.
دانش های کهن دانشهایی هستند که از گذشته بوده اند وهستند ویا بوده و اکنون میباشند وتاریخ نمودار و پیدایش آنها دست نیست.
دانش های نوین دانشهایی میباشند که به روند نمودار یافته ورو نمایی شده اند و دانشوران فراز و فرود وروند آنها را در تاریخ دانشوری دیده اند ویاشنیده اند ویا خوانده اند .
... [مشاهده متن کامل]
۱_دانشهای کهن.
۲_دانشهای نوین.
دانش های کهن دانشهایی هستند که از گذشته بوده اند وهستند ویا بوده و اکنون میباشند وتاریخ نمودار و پیدایش آنها دست نیست.
دانش های نوین دانشهایی میباشند که به روند نمودار یافته ورو نمایی شده اند و دانشوران فراز و فرود وروند آنها را در تاریخ دانشوری دیده اند ویاشنیده اند ویا خوانده اند .
... [مشاهده متن کامل]
دانش: آنچه را می دانیم و می یابیم.
فرزانش :آنچه را فراتر از دانش می دانیم و می یابیم.
فرزانش :آنچه را فراتر از دانش می دانیم و می یابیم.
۱_دانش شناختی.
۲_ دانش شناسی.
۲_ دانش شناسی.
سخن باید" دانشورانه" باشد ونه "نادانشورانه".
از لحاظ لغوی دانش اسم مصدر است و بن مضارع آن �دان� است ( اسم مصدر حاصل مصدر است و بنابراین در فارسی دانش چیزی است که حاصل دانستن است ) اما در اصطلاح ابتدا باید بین دانش ( Knowledge ) و علم ( Science ) تفاوت قائل شد.
دانستن .
داشتن.
دانش.
دانستن .
داشتن.
دانش.
دانش ( knowledge ) : آگاهی ها، روش ها و اصولی درست ( پردازش شده ) ، ژرف، سازمان یافته و ارزشمند ( کاربردی ) که از راه دیدن، مطالعه، فرا گرفته از دیگران، آروین ( تجربه ) ، مقایسه ی دستاوردهای دو یا چند چیز مشابه و آزمون به دست آمده و می توانند با مهارت ها یکی شوند.
... [مشاهده متن کامل]
( https://www. cnrtl. fr. ) ( Petit Robert. 1990 )
( le Grand dictionnaire terminologique ) ( OLF ) .
... [مشاهده متن کامل]
واژه دانش
معادل ابجد 355
تعداد حروف 4
تلفظ dāneš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، اسم مصدر ) [پهلوی: dānišn]
مختصات ( نِ ) [ په . ] ( اِمص . )
آواشناسی dAneS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 355
تعداد حروف 4
تلفظ dāneš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، اسم مصدر ) [پهلوی: dānišn]
مختصات ( نِ ) [ په . ] ( اِمص . )
آواشناسی dAneS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
دانش به سنگسری دانا ( dana ) آگاه ( agah ) بینا ( blns )
زه رنج گیر دانش را
زه دانش گیر گنج را
دانش چراغ است بی چراغ ره مگیر
ره خطیر است بی چراغ ره مگیر
در شب ظلمت بی چراغ ره میخانه مگیر
زه دانش توانگری گیر
زه دانش سروری گیر
زه رنج گیر دانش را
زه دانش گیر گنج را
دانش چراغ است بی چراغ ره مگیر
ره خطیر است بی چراغ ره مگیر
در شب ظلمت بی چراغ ره میخانه مگیر
زه دانش توانگری گیر
زه دانش سروری گیر
واژه �هودانئوش� در گاتاهان زرتشت به معنای خردمند است
طرز نوشتن دانشی باحروف لاتین
اندیشه، بینش، حکمت، خرد، دانایی، شناخت، علم، فرهنگ، فضل، معرفت
دانش: در پهلوی دانشن dānišn بوده است.
( ( ترا دانش ِدین رهاند درست؛
در ِ رستگاری ببایدْت جُست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 206 )
( ( ترا دانش ِدین رهاند درست؛
در ِ رستگاری ببایدْت جُست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 206 )
آقای دانش نمی خواستم برایتان غلط املائی بگیرم اما مجبور شدم.
تجذیه اشتباه است ؛ تجزیه صحیح است.
تجذیه اشتباه است ؛ تجزیه صحیح است.
دانش ، بینش درون ، بیننده ذهن ، یکتا پرستی ، علمی از ماورائ الطبیعه ، مرتبط با هستی .
دانش یعنی بیننده ذهن و سیرت و صورت و تجذیه و تحلیل بد و خوب در هر کلام ، پیشگو، پیش بینی شده از قبل،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)