دامغان

/dAmqAn/

معنی انگلیسی:
damghan

لغت نامه دهخدا

دامغان. ( اِخ ) دمغان ( در تداول عامه ). شهری است میان خراسان و طهران کنار راه سمنان بشاهرود، در 339400گزی طهران و 249هزارگزی گرمسار، دارای ایستگاه راه آهن ، عرض آن 36 درجه و 10 دقیقه و طول آن 54 درجه و 20 دقیقه. دمشقی گوید: از بلاد جبال است و صاحب غیاث اللغات آرد که : در اقلیم چهارم است و از ملک قهستان. و هدایت در انجمن آرا متذکر است که آن از شهرهای قدیم است و برزخ میان عراق و خراسان و در شاهنامه فردوسی نامش مکرر مذکور شده و اصل آن «ده مغان » بوده و از کثرت استعمال «هاء» از میان رفته و دمغان گفتند و بجای هاء «الف » آوردند. وجه تسمیه این بوده که مغان باعث آبادی آن شده اند یعنی آتش پرستان و حکیم لامعی گرگانی در صفت سرمای زمستان گفته :
گردد بهر دیار درین فصل روزگار
آتش پرست خلق چو در دامغان مغان.
و چشمه باد این ولایت مشهورست که آنرا بادخانی گویند یعنی چشمه باد زیرا که خانی بمعنی چشمه و چاه آبست - انتهی. اما این توجیه را اساس علمی نباشد. صاحب مجمل التواریخ و القصص در پادشاهی هوشنگ آرد: که دامغان وی [ هوشنگ ] کرده است ، یعنی ساخته. ( از مجمل التواریخ ص 39 ). یاقوت دامغان را قصبه قومس و شهری بزرگ میان ری و نیشابور نویسدو گوید مسعربن مهلهل گفت دامغان شهری بسیارمیوه است در نهایت خوبی ، باد آنجا شبانروز از وزش بازنایستد - انتهی. و قومس که معرب کومش است بنابراین تعریف دامغان و سمنان و بسطام امروزی است. ( یشتها ج 2 ص 282 ).
بمناسبت دامغان یاد شهر هکاتوم پیلوس یا شهر صددروازه انگیخته خاطر میشود، برخی بنای آن شهر را از زمان اسکندر دانسته اند و گروهی برآنند که آن پایتخت اشکانیان بوده است بهر حال آن شهر در جنوب غربی دامغان کنونی بوده است. ( از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 83 ).
موافق نوشته های مورخان قدیم خاصه کنت کورث ظن قوی میرود محلی که اسکندر بر بالین داریوش سوم رسید باید نزدیکی دامغان باشد چه داریوش را مقدونیها در طرف جنوب شرقی سفیدکوه که آبهایش به دههای کومش میرود یعنی تقریباً درشمال حاجی آباد کنونی یافته بودند زخم خورده. ( از ایران باستان ج 2 ص 1445 ).
گردکوه یا دز گنبدان که از مرکز مهم اسماعیلیان بوده است در سه فرسنگی دامغان و مشرف بر آن است. ( تاریخ مغول ص 174 ). بنا به نوشته دمرگان در دوره پارسیها سه راه از ولایت دامغان ( کومش ) به استرآباد و ری و خراسان میرفته است. ( ایران باستان ج 2 ص 1492 ). و بنا بر آنکه پارت را خراسان کنونی محسوب داریم ، ولایت دامغان بی تردید جزء پارت بوده و پارت از دامغان شروع میشده است. ( ایران باستان ج 4 ص 2185 و2186 ). در دامغان و حوالی آن بعهد هخامنشیان مس وجود داشته است و در 25هزارگزی شمال غربی آن رگه های زغال اعلی و پاک که بدون مواد خارجی است بعرض 62 سانتیمتر موجود میباشد و در بالای آن نیز رگه های دیگری موجود است. بادام و خاصه پسته دامغان بخوبی مشهورست. چنانکه گفتم دامغان را مرکز کومس گفته اند. ناصرخسرو درسفرنامه با عبارت ذیل بدان تصریح دارد:بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - شهرستانی است از استان دوم در شمال شرقی سمنان و مغرب شاهرود سر راه شوسه و راه آهن تهران - مشهد قریب ۴۷۹۱۶ تن جمعیت دارد. ۲ - شهر دامغان کرسی شهرستان مزبور دارای ۱۷۱۷۴ تن سکنه و آن در قدیم شهری بزرگ و آباد بود و مدتی در پایتخت اشکانیان بشمار میرفته و یونانیان آنرا (( هکاتم پیلس ) ) ( شهر صد دروازه ) مینامیدند آثار و ابنیه تاریخی مهمی دارد.
نان ایستگاه راه آهن میان سرخ ده و زرین

دانشنامه عمومی

دامغان شهری است که در شمال شرق ایران و در استان سمنان واقع شده است. این شهر یکی از کهن ترین و باستانی ترین شهرهای پارتی ایران است که در شاهنشاهی اشکانی اولین پایتخت اشکانیان در ایران بود. نام قدیم آن دِه مغان و صددروازه و هکاتم پولیس ( به یونانی: Hecatompylos ) بوده است.
دامغان دارای چندین جاذبهٔ تاریخی و طبیعی است که از جملهٔ آن ها می توان به مسجد تاریخانه، تپه حصار، برج طغرل، پیر علمدار، چشمه علی، قلعه های گرد کوه، مهرنگار و منصور کوه، تپه های مریخی، تنگه زندان دیباج، دریاچه نمک و… اشاره کرد. [ ۲]
هوای پاک و وجود مناطق طبیعی با اقلیم های متنوع در اطراف شهر یکی از جاذبه های گردشگری آن است به طوری که با طی مسافتی کوتاه در شمال دامغان، کوه و جنگل های انبوه قرار دارد و در جنوب دامغان، کویر و شنزار است.
از نظر راه های مواصلاتی، دامغان در مسیر یکی از پر ترددترین و اصلی ترین کریدورهای کشور یعنی کریدور تهران - مشهد قرار گرفته است، لذا روزانه اتوبوس ها و قطارهای مختلفی به مقاصد تهران - مشهد از این شهر عبور می کنند. همچنین دامغان جاده ای به ساری دارد که دسترسی به شمال کشور را بسیار آسان می کند. در جنوب دامغان هم جاده ای به سمت اصفهان قرار دارد که به دلیل عبور از دشت کویر نسبت به سایر راه های مواصلاتی به دامغان، کم ترددتر است. [ ۳]
نام دامغان از «ده» و «مغان» است. «ده» به معنای روستا است و «مغان» به معنای مگی است. همین طور یونانیان به این شهر را هکاتوم پولیس می شماردند که «هکاتم» لقبی هست که به شهرهایی که بالای چهار دروازه دارند داده می شد و «پولیس» هم به معنای شهر می باشد. نام ده مغان توسط زرتشتیان داده شده که شامل پادشاهانی چون کوروش و داریوش بزرگ از ایران باستان بود. [ ۴]
این شهر مهم ترین بخش ایالت قومس در تاریخ ایران بوده است.
دامغان، زمانی با نام صد دروازه پایتخت دولت شاهنشاهی اشکانی بوده است. قدیمی ترین مسجد ایران به نام مسجد تاریخانه «چهل ستون» که ۱۳۰۰ سال قدمت دارد در این شهر قرار دارد. نام کهن دامغان «گومش یا قومش» در کتیبه سارگون دوم آشوری پات نانه آمده است یعنی شهری که ۹۹ نگهبان دروازه ها دارد. فاصله آن از دریای مازندران هفت روز راه به شمار رفته است. [ نیازمند منبع]
دور شهر دامغان دیوارهای ستبری وجود داشته که دو درشکه از کنار هم بر روی دیوار رد می شدند. بازمانده های آن دیوار هم اکنون هم دیده می شود؛ و به نام دیوار بارو مشهور است. دامغان دو گونه آب وهوا دارد. از جنوب به دشت کویر و از شمال به دامنه های جنوبی رشته کوه البرز متصل است. به همین دلیل بیشتر گونه های میوه در این شهر می رویند. [ نیازمند منبع]
عکس دامغانعکس دامغانعکس دامغانعکس دامغانعکس دامغانعکس دامغان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

دامغان در زمان قدیم پایتخت اشکانیان بوده و صددروازه نامیده می شده است که امروزه بقایایی از دیوار ستبر آن باقی مانده است . امروزه به آنها دیوار بارو گفته می شود. همچنین یونانیان باستان بدلیل آنکه آن را شهری معمور و آباد یافتند هکاتوم پلیس نامیده اند.

بپرس