داماد عاشق عروس را می برد با نام اصلی دل شکستهٔ عاشق عروس را می برد ( به هندی:दिलवाले दुल्हनिया ले जायेंगे ) یک فیلم سینمایی هندی در ژانر رمانتیک کمدی موزیکال به کارگردانی و نویسندگی آدیتیا چوپرا و با حضور بازیگرانی چون: شاهرخ خان، کاجول، آمریش پوری، فریده جلال و انوپم کهیر محصول سال ۱۹۹۵ است. این فیلم در هند، انگلیس و سوئیس فیلم برداری شده است. این فیلم در لیست ۲۵ فیلم هندی که باید دید قرار دارد؛ و همچنین یکی ازآن دوفیلم هندی است که همرا با مادر هند در لیست ۱۰۰۱ فیلمی که پیش از مرگ باید دید جای دارد. این فیلم همچنین در رتبهٔ ۱۲ لیست British Film Institute بهترین فیلم های تاریخ هند قراردارد.
این فیلم رکورد دار یکی از طولانی ترین زمان ها برای اکران عمومی است اکران این فیلم پس از گذشت ۲۰ سال از آغاز آن سرانجام در سال ۲۰۱۵ پایان یافت. [ ۵]
راج ملهوترا ( شاهرخ خان ) و سیمران سینگ ( کاجول ) هر دو در لندن زندگی می کنند. راج انسانی خوش گذران است به گونه ای که در امتحانات پایان سال رد می شود و پدرش ( انوپم کهیر ) به جای تنبیه تصمیم می گیرد او را به سفر یک ماههٔ دور اروپا بفرستد. سیمران دختر یک مرد سخت گیر ( آمریش پاری ) است که تصمیم دارد سیمران را به عقد پسر دوستش کولجیت ( پارمیت ستی ) درآورد. به همین دلیل رضایت می دهند که سیمران به یک سفر دور اروپا برود. راج و سیمران در یک قطار هستند و بعداً که هر دو از قطار جا می مانند، خودشان را به مقصد می رسانند و در راه به هم علاقه مند می شوند. هنگامیکه سیمران به خانه اش می رسد، موضوع علاقه اش به راج را به مادرش ( فریدا جلال ) می گوید اما پدرش با او دعوا می کند و می گوید که حتماً باید با کولجیت عروسی کند و آن ها فردا به هند بر می گردند. راج وقتی فهمید سیمران به هند رفته، خودش را به هند رساند و با کولجیت دوست شد. کولجیت او را به خانه اش آورد و راج کارش را شروع کرد و دل اعضای خانواده را بدست آورد جز پدر سیمران اما دل او را هم کم کم نرم کرد تا اینکه مادربزرگ سیمران بیمار شد و خاست که عروسی زود تر سر بگیرد سیمران از راج خواست تا با هم فرار کنند اما راج قبول نکرد و گفت من پدرت را راضی می کنم و در فردای همان روز عکسی که راج و سیمران با هم در لندن گرفته بودنند به دست پدر سیمران می افتد و او همه چیز را می فهمد و راج را بیرون می کند و به او می گوید تو لیاقت دختر من را نداری. کولجیت که از فریبی که از راج خورده عصبانی است از خانه خارج می شود راج به سمت قطار رفته پدرش از او سراغ سیمران را می گیرد ولی بعد می فهمد که پدر سیمران اجازه نداده و به خانه پدر سیمران می رود تا او را راضی کند در همین حین کولجیت با افرادی به راج حمله کرده و او را کتک می زنند پدر راج برمی گردد و با دیدن این صحنه به کمک پسرش می رود ولی کولجیت او را هم می زند و با این کارش راح را عصبانی کرده و با کولجیت دعوا می کند پدر سیمران و کولجیت می آیند و جلوی دعوای آن ها را می گیرند مادر سیمران به سیمران می گوید که به ایستگاه قطار بروند و در همان لحظه که سیمران می رسد راج می خواهد سوار قطار شود با حرکت قطار سینران نیز می دود اما پدرش دست او را می گیرد سیمران از او خواهش می کند که دستش را رها کند و پدر سیمران که عشق و محبت بین آن ها را می فهمد به او می گوید دست او را رها کرده و به او می گوید برو هیچ پسری به اندازه این پسر نمی تواند تو را دوست داشته باشد و سپس سیمران شروع به دیویدن می کند و دست راج را می گیرد وسوار قطار می شود و راج را بغل می کند که راج در اثر کتک هایی که از کولجیت خورده دردش می گیرد که سیمران ازاو معذرت خواهی می کند اما راج او را بغل می گیرد سپس پدر راج می گوید بالاخره عاشق دلشکسته عروس رو برد و هر سه با هم جیغی کوچکی از روی خوش حالی می کشند
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین فیلم رکورد دار یکی از طولانی ترین زمان ها برای اکران عمومی است اکران این فیلم پس از گذشت ۲۰ سال از آغاز آن سرانجام در سال ۲۰۱۵ پایان یافت. [ ۵]
راج ملهوترا ( شاهرخ خان ) و سیمران سینگ ( کاجول ) هر دو در لندن زندگی می کنند. راج انسانی خوش گذران است به گونه ای که در امتحانات پایان سال رد می شود و پدرش ( انوپم کهیر ) به جای تنبیه تصمیم می گیرد او را به سفر یک ماههٔ دور اروپا بفرستد. سیمران دختر یک مرد سخت گیر ( آمریش پاری ) است که تصمیم دارد سیمران را به عقد پسر دوستش کولجیت ( پارمیت ستی ) درآورد. به همین دلیل رضایت می دهند که سیمران به یک سفر دور اروپا برود. راج و سیمران در یک قطار هستند و بعداً که هر دو از قطار جا می مانند، خودشان را به مقصد می رسانند و در راه به هم علاقه مند می شوند. هنگامیکه سیمران به خانه اش می رسد، موضوع علاقه اش به راج را به مادرش ( فریدا جلال ) می گوید اما پدرش با او دعوا می کند و می گوید که حتماً باید با کولجیت عروسی کند و آن ها فردا به هند بر می گردند. راج وقتی فهمید سیمران به هند رفته، خودش را به هند رساند و با کولجیت دوست شد. کولجیت او را به خانه اش آورد و راج کارش را شروع کرد و دل اعضای خانواده را بدست آورد جز پدر سیمران اما دل او را هم کم کم نرم کرد تا اینکه مادربزرگ سیمران بیمار شد و خاست که عروسی زود تر سر بگیرد سیمران از راج خواست تا با هم فرار کنند اما راج قبول نکرد و گفت من پدرت را راضی می کنم و در فردای همان روز عکسی که راج و سیمران با هم در لندن گرفته بودنند به دست پدر سیمران می افتد و او همه چیز را می فهمد و راج را بیرون می کند و به او می گوید تو لیاقت دختر من را نداری. کولجیت که از فریبی که از راج خورده عصبانی است از خانه خارج می شود راج به سمت قطار رفته پدرش از او سراغ سیمران را می گیرد ولی بعد می فهمد که پدر سیمران اجازه نداده و به خانه پدر سیمران می رود تا او را راضی کند در همین حین کولجیت با افرادی به راج حمله کرده و او را کتک می زنند پدر راج برمی گردد و با دیدن این صحنه به کمک پسرش می رود ولی کولجیت او را هم می زند و با این کارش راح را عصبانی کرده و با کولجیت دعوا می کند پدر سیمران و کولجیت می آیند و جلوی دعوای آن ها را می گیرند مادر سیمران به سیمران می گوید که به ایستگاه قطار بروند و در همان لحظه که سیمران می رسد راج می خواهد سوار قطار شود با حرکت قطار سینران نیز می دود اما پدرش دست او را می گیرد سیمران از او خواهش می کند که دستش را رها کند و پدر سیمران که عشق و محبت بین آن ها را می فهمد به او می گوید دست او را رها کرده و به او می گوید برو هیچ پسری به اندازه این پسر نمی تواند تو را دوست داشته باشد و سپس سیمران شروع به دیویدن می کند و دست راج را می گیرد وسوار قطار می شود و راج را بغل می کند که راج در اثر کتک هایی که از کولجیت خورده دردش می گیرد که سیمران ازاو معذرت خواهی می کند اما راج او را بغل می گیرد سپس پدر راج می گوید بالاخره عاشق دلشکسته عروس رو برد و هر سه با هم جیغی کوچکی از روی خوش حالی می کشند