[ویکی شیعه] داعش مخفف (الدّولة الاسلامیة فی العراق والشّام) گروه تکفیری منشعب از القاعده، که ابتدا به القاعده عراق مشهور بود و سپس با تغییر نام و کمک برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای، بخش هایی از عراق و سوریه را به اشغال خود در آورد و خسارات انسانی، اقتصادی و فرهنگی چشمگیری به بار آورد. این گروه مدعی احیای خلافت اسلامی است.
داعش گروهی تکفیری است که پیشینه آنها را باید در اندیشه سلفیه و گروه های سلفی جستجو کرد.
از عصر صحابه تا پایان سده ۲ق، دو جریان به طور موازی در حیطه معارف دینی در چالش با یکدیگر بودند، جریانی که خود را در معرض مواجهه با مسائل جدید و اندیشه های متنوع قرار می داد و به تناسب این تماس ها، معرفت دینی را تحول پذیر می دید و دیگر جریانی که بر پایبندی به سنت آغازین اسلام تکیه می کرد. سوی اخیر این تقابل را می توان به طور کلی، سلف گرایی نامید تقابل این دو جریان در سده های ۲و ۳ق با رویارویی اصحاب حدیث با گروه های مخالف چون معتزله خود نشان می داد.
داعش گروهی تکفیری است که پیشینه آنها را باید در اندیشه سلفیه و گروه های سلفی جستجو کرد.
از عصر صحابه تا پایان سده ۲ق، دو جریان به طور موازی در حیطه معارف دینی در چالش با یکدیگر بودند، جریانی که خود را در معرض مواجهه با مسائل جدید و اندیشه های متنوع قرار می داد و به تناسب این تماس ها، معرفت دینی را تحول پذیر می دید و دیگر جریانی که بر پایبندی به سنت آغازین اسلام تکیه می کرد. سوی اخیر این تقابل را می توان به طور کلی، سلف گرایی نامید تقابل این دو جریان در سده های ۲و ۳ق با رویارویی اصحاب حدیث با گروه های مخالف چون معتزله خود نشان می داد.
wikishia: داعش
[ویکی اهل البیت] «داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.
داعش لعنةالله علیه در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .
بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند. از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند. ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت.
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد.
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند. امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند.
داعش لعنةالله علیه در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .
بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند. از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند. ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت.
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد.
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند. امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند.
wikiahlb: داعش