دادور
مترادف دادور: دادگستر، دادگر، عادل، قاضی
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: قاضی، از نام های خداوند، ( در قدیم ) دادگر
برچسب ها: اسم، اسم با د، اسم پسر، اسم فارسی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
حق بمن گفته است هان ای دادور
مشنو از خصمی تو بی خصم دگر.
مولوی.
|| ( اِخ ) نام خدای تعالی.فرهنگ فارسی
دادگر، عادل
( صفت ) ۱ - قاضی . ۲ - خدای تعالی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] قاضی.
پیشنهاد کاربران
ادعاهایی نیاز به دقت علمی و استناد به منابع زبان شناسی دارد. در ادامه، با استفاده از داده های زبان شناسی تاریخی و منابع معتبر، به صورت مستند به ادعاهای مطرح شده پاسخ می دهم.
- - -
🔹 ادعای اول: �دادگاه� واژه ای مونتاژی و تُرکی است ( دارت گاه/تارت گاه )
... [مشاهده متن کامل]
✅ پاسخ علمی:
🔸 ریشه شناسی واژهٔ دادگاه:
داد ← از ریشه ی پهلوی dād، اوستایی dāta، به معنای قانون، عدالت.
در سانسکریت نیز dhā - ( گذاشتن، نهادن ) به معنای قرار دادن قانون آمده است.
گاه ← پسوند مکان ساز در فارسی، از واژه ی پهلوی gāh ( جایگاه، مکان ) .
📚 منابع:
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، احمد تفضلی
A Concise Pahlavi Dictionary, D. N. MacKenzie
The Oxford Introduction to Proto - Indo - European and the Proto - Indo - European World, J. P. Mallory & D. Q. Adams
بنابراین، �دادگاه� یعنی جایگاه اجرای داد ( عدالت ) ، و واژه ای اصیل از فارسی میانه و اوستایی است، نه ترکی.
- - -
🔹 ادعای دوم: �دارت� یا �تارت� در ترکی یعنی سنجیدن یا وزن کردن، و مشابه �داد� است.
✅ پاسخ علمی:
واژه هایی مانند تارتماق ( tartmaq ) در ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی به معنای کشیدن، وزن کردن، یا کشاکش کردن هستند.
اما:
این واژه ها از ریشهٔ ترکی "tart - " ( کشیدن، وزن کردن ) مشتق شده اند و هیچ ارتباط ریشه شناختی یا معنایی با �داد� ( عدالت ) فارسی ندارند.
از لحاظ آوایی و معنایی نیز تطابق ندارند. تطابق تصادفی در بخشی از واژه ها دلیل بر خویشاوندی یا اشتقاق نیست.
📚 منابع:
Nişanyan S�zl�k: tartmak
https://nisanyansozluk. com/?k=tartmak
Redhouse Turkish - English Dictionary
- - -
🔹 ادعای سوم: در ترکی گفته می شود �دادنا باخ� یا �تادنا باخ� یعنی بچش، بسنج. . .
✅ پاسخ علمی:
در ترکی آذربایجانی گفته می شود: "dadına bax" به معنای �به مزه اش نگاه کن / بچش�.
واژه ی داد در این عبارت از فارسی به ترکی وارد شده است.
🔍 ریشه شناسی "dad":
فارسی میانه: dād ← به معنای �مزه، طعم�، گاه مترادف با �لذت�.
واژه ی �داد� در معنی مزه هنوز در فارسی کهن ( مثلاً شاهنامه ) و متون عرفانی کاربرد دارد.
📚 منابع:
Dehkhoda Dictionary, مدخل "داد"
Farhang - e Anandraj, مدخل "داد"
Johansson, Language Contact in Iran: Persian and Turkic
پس dadına bax در ترکی، وام واژه ای از فارسی است، نه برعکس.
- - -
🔹 ادعای پایانی: زبان دری گویش دوم ترکی است ( ! )
✅ پاسخ مستند:
زبان دری ( فارسی دری ) :
شاخه ای از فارسی میانه ( پهلوی ) و عضو خانواده ی زبان های هندوایرانی و هندواروپایی است.
هیچ پیوند تبارشناختی با ترکی ( از خانواده ی آلتایی یا تورکی ) ندارد.
فقط برخی واژه ها میان آن ها ردوبدل شده ( در هر دو جهت ) ، که امری عادی در زبان های هم جوار است، نه دلیل بر خویشاوندی.
📚 منابع:
Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R�diger Schmitt
Encyclopaedia Iranica, articles on “Dari”, “Persian Language”, “Turkic Languages”
The Iranian Languages, ed. Gernot Windfuhr
- - -
✅ جمع بندی نهایی:
ادعا واقعیت علمی
�دادگاه� ترکی است غلط؛ ریشه در اوستایی و فارسی میانه دارد
�داد� = تارت/دارت غلط؛ تطابق صوری بدون ریشه شناسی مستند
�دادنا باخ� ترکی است نادرست؛ واژه ی �داد� ( مزه ) وام واژه از فارسی
دری گویش ترکی است کاملاً نادرست؛ زبان هندواروپایی با ساختار کاملاً متفاوت
- - -
- - -
🔹 ادعای اول: �دادگاه� واژه ای مونتاژی و تُرکی است ( دارت گاه/تارت گاه )
... [مشاهده متن کامل]
✅ پاسخ علمی:
🔸 ریشه شناسی واژهٔ دادگاه:
داد ← از ریشه ی پهلوی dād، اوستایی dāta، به معنای قانون، عدالت.
در سانسکریت نیز dhā - ( گذاشتن، نهادن ) به معنای قرار دادن قانون آمده است.
گاه ← پسوند مکان ساز در فارسی، از واژه ی پهلوی gāh ( جایگاه، مکان ) .
📚 منابع:
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، احمد تفضلی
بنابراین، �دادگاه� یعنی جایگاه اجرای داد ( عدالت ) ، و واژه ای اصیل از فارسی میانه و اوستایی است، نه ترکی.
- - -
🔹 ادعای دوم: �دارت� یا �تارت� در ترکی یعنی سنجیدن یا وزن کردن، و مشابه �داد� است.
✅ پاسخ علمی:
واژه هایی مانند تارتماق ( tartmaq ) در ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی به معنای کشیدن، وزن کردن، یا کشاکش کردن هستند.
اما:
این واژه ها از ریشهٔ ترکی "tart - " ( کشیدن، وزن کردن ) مشتق شده اند و هیچ ارتباط ریشه شناختی یا معنایی با �داد� ( عدالت ) فارسی ندارند.
از لحاظ آوایی و معنایی نیز تطابق ندارند. تطابق تصادفی در بخشی از واژه ها دلیل بر خویشاوندی یا اشتقاق نیست.
📚 منابع:
Nişanyan S�zl�k: tartmak
- - -
🔹 ادعای سوم: در ترکی گفته می شود �دادنا باخ� یا �تادنا باخ� یعنی بچش، بسنج. . .
✅ پاسخ علمی:
در ترکی آذربایجانی گفته می شود: "dadına bax" به معنای �به مزه اش نگاه کن / بچش�.
واژه ی داد در این عبارت از فارسی به ترکی وارد شده است.
🔍 ریشه شناسی "dad":
فارسی میانه: dād ← به معنای �مزه، طعم�، گاه مترادف با �لذت�.
واژه ی �داد� در معنی مزه هنوز در فارسی کهن ( مثلاً شاهنامه ) و متون عرفانی کاربرد دارد.
📚 منابع:
Dehkhoda Dictionary, مدخل "داد"
Farhang - e Anandraj, مدخل "داد"
پس dadına bax در ترکی، وام واژه ای از فارسی است، نه برعکس.
- - -
🔹 ادعای پایانی: زبان دری گویش دوم ترکی است ( ! )
✅ پاسخ مستند:
زبان دری ( فارسی دری ) :
شاخه ای از فارسی میانه ( پهلوی ) و عضو خانواده ی زبان های هندوایرانی و هندواروپایی است.
هیچ پیوند تبارشناختی با ترکی ( از خانواده ی آلتایی یا تورکی ) ندارد.
فقط برخی واژه ها میان آن ها ردوبدل شده ( در هر دو جهت ) ، که امری عادی در زبان های هم جوار است، نه دلیل بر خویشاوندی.
📚 منابع:
- - -
✅ جمع بندی نهایی:
ادعا واقعیت علمی
�دادگاه� ترکی است غلط؛ ریشه در اوستایی و فارسی میانه دارد
�داد� = تارت/دارت غلط؛ تطابق صوری بدون ریشه شناسی مستند
�دادنا باخ� ترکی است نادرست؛ واژه ی �داد� ( مزه ) وام واژه از فارسی
دری گویش ترکی است کاملاً نادرست؛ زبان هندواروپایی با ساختار کاملاً متفاوت
- - -
دادگاه هم مثل خیلی از کلمات این زبان
مونتاژی تورکیست
دارت گاه
تارت گاه
دارت یا تارت یعنی وزن کردن
سنجیدن
مکانی که وزن میکنن
حتی تو تورکی میگیم
بونون دادنا باخ
یا
تادنا باخ
... [مشاهده متن کامل]
به طعمش یه نگاهی بنداز بچش
یعنی بسنج ببین خوشمزس یا نه
زبان دری
گویش دوم تورکیست
مونتاژی تورکیست
دارت گاه
تارت گاه
دارت یا تارت یعنی وزن کردن
سنجیدن
مکانی که وزن میکنن
حتی تو تورکی میگیم
بونون دادنا باخ
یا
تادنا باخ
... [مشاهده متن کامل]
به طعمش یه نگاهی بنداز بچش
یعنی بسنج ببین خوشمزس یا نه
زبان دری
گویش دوم تورکیست