داخول

لغت نامه دهخدا

داخول. ( اِ )داخُل که درگاه پادشاهان باشد. ( برهان ). دارافزاین که بر در سلاطین از چوب و سنگ بود. ( شرفنامه ). دکان. دکه و سکوئی که بر درگاه اکابر سلاطین بجهت نشستن سازند. ( برهان ). درگاه و صفه که بر در سلاطین از چوب و سنگ سازند برای نشستن. || علامتی که صیادان در صحرا نزدیک بدام نصب کنند تا صید از آن بترسد و بجانب دام راهی شود. ( برهان ). || علامتی که بر اطراف زراعت سازند بجهت منع وحوش و طیور. ( برهان ). مترسک. مترس . چیزی که در کشتزارها برای رمیدن مرغان سازند. داحول. داهول.

پیشنهاد کاربران

بپرس