با تکیه بر منابع زبان شناسی معتبر و همچنین مقایسه ی تاریخی، این ادعاها رو بررسی کنم.
- - -
۱. واژهٔ �خیز� در فارسی
خیز در فارسی باستان و میانه سابقه ی روشن دارد:
در فارسی میانه ( پهلوی ) ریشه ی *xēz - /*xēž - به معنای �برخاستن، بلند شدن، حرکت کردن� وجود داشته ( MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, 1971, s. v. xēz - ) .
... [مشاهده متن کامل]
در فارسی نو همین ریشه به شکل �خیز، خاستن، خیزیدن� باقی مانده است ( دهخدا، معین، فرهنگ بزرگ سخن ) .
🔹 بنابراین �خیز� واژه ای ایرانی ( فارسی میانه ← فارسی نو ) است و ریشه اش از همان فعل پهلوی می آید.
- - -
۲. معنای �خیزش�
در فارسی نو، �خیزش� به معنای �برخاستن، قیام کردن، حرکت کردن� آمده است. این توسعه ی معنایی کاملاً طبیعی است:
�خیز� = برخاستن
�خیزش� = عمل برخاستن → استعاری: �قیام مردم�
📚 منبع: ( لغت نامهٔ دهخدا، معین، فرهنگ سخن، Dehkhoda; Steingass, Persian - English Dictionary ) .
- - -
۳. مقایسه با واژهٔ ترکی �قیز�
در ترکی آذری و سایر لهجه های اوغوزی:
قیزماق ( qızmaq ) = عصبانی شدن، خشمگین شدن
قیز ( qız ) = دختر / سرخ شدن / داغ شدن ( در معانی مختلف )
قیزارماق ( qızarmaq ) = سرخ شدن، برافروخته شدن
📚 منبع: ( Doerfer, T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen, 1963 - 1975؛ همچنین Redhouse Turkish Dictionary ) .
🔹 می بینیم که �قیز� در ترکی هیچ ربط ریشه شناختی به �خیز� فارسی ندارد. �قیز� بیشتر به مفاهیم �گرما، داغ شدن، سرخ شدن، عصبانیت� مربوط است، درحالی که �خیز� فارسی از ریشه ی مستقل �برخاستن� است.
- - -
۴. مغالطه در ادعا
این که چون در ترکی �قیزماق� ( عصبانی شدن ) و در فارسی �خیزش� ( قیام ) هر دو با هیجان و حرکت مرتبط هستند، پس یکی از دیگری گرفته شده اند، اشتباه تطبیق معنایی است.
در زبان شناسی تاریخی، برای هم ریشه بودن ( cognate بودن ) نیاز به:
1. شواهد آوایی منظم ( مثلاً تطابق k → kh در همه موارد )
2. شواهد تاریخی در متون کهن
3. نه صرفاً شباهت معنایی یا آوایی تصادفی
- - -
۵. جمع بندی
�خیز� = واژه ای ایرانی با ریشهٔ مستند در پهلوی و فارسی باستان.
�قیز� = واژه ای ترکی با معنای �داغ، سرخ، عصبانی�.
شباهت سطحی میان �خیز� و �قیز� صرفاً تصادفی است و هیچ سند زبان شناسی جدی ای وجود ندارد که یکی از دیگری گرفته شده باشد.
بنابراین �خیزش� در فارسی وارداتی از ترکی نیست؛ بلکه ادامه ی ریشه ی پهلوی xēz - است.
- - -
خیزی که دوستمون رفرنس اورده به معنی دور چیزی چرخیدن هست ربطی به خیز به معنای سرعت و حرکت ندارد این خیز ترکی هست که به صورت خیز و قیز تلفظ میشود، قیز قیوراق یعنی تند و سریع و ذیشه قیز عصابی شدن و با سرعت
... [مشاهده متن کامل] حرکت کردن هست که با قیز بمعنی قیزارماک یعنی عصبانی شدن از یک یک ریشه هست همچنین خیزش به عصبانی شدن و طغیان مردم گفته میشود، و بین عصبانی شدن و حرکت کردن در این فعل ارتباط هست خلاصه کلمه ترکی هست یعنی عصبانی شدن و حرکت کردن هست، لذا قیزمک چند معنی دارد، فرار کرد، حرکت کرد، عصبانی شد، دوستان کلمات رو بدون ریشه یابی همبنجوری نگید فارسیه، برای چی در ناارامی میگن خیزش، اینها همه ریشه دارند
در اصطلاح طب به ادم Edema یا آب آوردگی انساج گفته میشود
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
بلند شدن
🔴 این پادشاه اشکانی که پس از اسکندر دوباره اوستا را گردآوری کرد
بلاش یکم ( ۵۱ - ۷۸ م ) بیست و دومین پادشاه اشکانی بود که پس از مرگ پدرش ( بهنام دوم ) بر تخت نشست. او به آیین های ایرانی بسیار علاقه مند بود و در این راه تلاش بسیاری کرد و بازمانده گرایش های یونانی را در ایران از میان برد. در این زمان الفبای ایرانی که از�خط آرامی�منشعب شده بود، جای الفبای یونانی را گرفت و برای اولین بار بر روی سکه های بلاش یکم پدیدار گشت. بر یک روی این سکه ها نقش شاه و بر روی دیگر آن تصویر آتشدانی نقش شد. این سنت تا زمان انحطاط�ساسانیان�کم و بیش حفظ شد. بنا به روایات�زرتشتی�در زمان بلاش، متون کهن�اوستایی�از نو گردآوری شد و نام یونانی شده شهرها نیز دوباره نام ایرانی خود را بازیافت
... [مشاهده متن کامل]
🔴 بلاش: نام چند پادشاه اشکانی و ساسانی؛ خوانش این واژه در پهلوی اشکانی walagaš ( 𐭅𐭋𐭂𐭔 ) بوده ( در کتیبه کعبه زرتشت ) و در پهلوی ساسانی Wardāxš, Walāxš ؛ در ارمنی Vałarš ؛ در سریانی Walgāš, Wologēš و در یونانی Vologesos و . . . برپایه پژوهش � فردیناند یوستی � این نام ساخته شده از دو بخش wala ( اوستایی varəda ) بمعنای قدرت و gaš زیبایی، است
🆔 @iranzamin777
واژه خیز
معادل ابجد 617
تعداد حروف 3
تلفظ xiz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( بن مضارعِ خیزیدن )
مختصات ( اِمص . )
آواشناسی xiz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
... [مشاهده متن کامل]
واژه خیزیدن
معادل ابجد 681
تعداد حروف 6
تلفظ xizidan
نوع مصدر
ترکیب ( مصدر لازم ) [قدیمی]
مختصات ( دَ ) ( مص ل . )
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه خیز و واژه خیزیدن از ریشه ی واژه خاستن پارسی است.
واژه خاستن
معادل ابجد 1111
تعداد حروف 5
تلفظ xāstan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: xāstan] [قدیمی]
مختصات ( تَ ) [ په . ] ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
دوستان اوستا از شرق هند اولین بار توسط آبراهام دوپرون جمع شده و گویشی از سانسکریت لحاظ شده و همانطور که میبینیم تمام کلمات آن منطبق بر سانسکریت هستند . آیا از این زبان که گفته میشه زبان ایزوله زردشتی ها برای آتش پرستی در هنگام پرستش آتش … سخنانی گفته میشده گفتن …
... [مشاهده متن کامل]
آیا اثری هست از این جغرافیا که ما این لغات ادعایی رو در اون ببینیم ؟ شعری هست به این زبان ؟ شاعری هست؟ کتابی هست؟
در زبانِ پارسیِ میانه "ویهیستن/ویهیزتَن" با بُن کنونیِ "ویهیز" به چمِ " جابجا کردن، پیش رفتن" بوده است.
تکواژهایِ " ویهیزتَن/ویهیستَن" چنین هستند:
1 - پیشوندِ "وی"
پیشوندِ " وی " بیشتر در پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " گُ " در آمده است. "وی" در اینجا عملگری برای نشان دادنِ "دوری، جدایِش" است.
... [مشاهده متن کامل]
پیشوندِ " وی" کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " dis" در زبانهای اروپایی دارد بمانندِ distance.
( در اینباره می توانید به پی نوشتِ اینجانب در زیر واژه یِ " وی" مراجعه کنید. )
2 - هیز
"هیز" در زبانِ اوستایی به چمِ "از جای خود جنبیدَن، غلتیدَن، روان کردن" بوده است. از آنجایی که در زبانِ اوستایی نسبت به زبانِ پارسی با دگرگونیِ آواییِ " خ/ه" روبه رو هستیم ( مانندِ هوشکَ ( اوستایی ) /خُشک ( پارسی ) ) ، پس واژه یِ " هیز" در زبانِ اوستایی همان واژه یِ " خیز" در پارسیِ کُنونی است؛چنانکه چمِ این واژه نیز روشنگرِ این موضوع است.
پَس " هیز" همان "خیز" است.
3 - تَن
( تَن، دَن، یدَن ) نشانه های مصدری هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهادِ واژه:
بنابرآنچه در بالا گفته شد، چنانچه بخواهیم کارواژه یِ " ویهیستَن/ویهیزتَن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، باید از کارواژه یِ " ویخیزیدنَ/گُخیزیدَن" و در حالتِ گُذرا از کارواژه یِ " ویخیزاندن/گُخیزاندن" بهره ببریم ( برای نمونه می توان کارواژه " ویخیزاندن/گُخیزاندن" را به چمِ " جابجا کردن" بکار برد. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه یِ 1571 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
2 - تارنمایِ ویکی پدیا "فعل در زبانِ پارسیِ میانه"


جهش. بلندی
برخیز بلندشو
بلند شو. پرش
برخیز
leap
The ball was hit well, but the centerfielder made a leaping, one - handed catch to end the game
به توپ ضربه خوبی وارد شد اما بازیکن میانی ( centerfielder ) یه خیز برداشت و با یه دست توپ رو گرفت تا بازی بدین ترتیب به پایان برسه
خیز:[اصطلاح نظامی] یک حرکت منفرد است که معمولاً از یک موضع پوشیده به موضع پوشیده بعد که غالباً تحت آتش توپخانه یا جنگ افزارهای کالیبر کوچک، توسط افراد انجام میشود ـ مسافتی که توسط یگان در حال پیشروی خیز به خیز در یک حرکت پیموده میشود.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )
پرش
بلند شو
برخیز، بلند شو
بلند شو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)