خیر و شر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] خیر و شر دو مفهوم مقابل هم هستند. خیر در مورد انسان به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده، مایه پیشرفت و بهره مندی و منفعت ما شود و شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد و مایه ضرر و نقصان و زیان ما شود.هیچ موجودى نیست که وجودش ذاتا متصف به شر گردد؛ از این روى شر نیاز به مبدا و آفریننده اى ندارد، زیرا ایجاد و آفرینش اختصاص به وجود دارد. درباره آفرینش جهان و وجود شرور در آن باید گفت که شرور و نقایص، لازمه لاینفک نظام علی و معلولی آن است و مورد اراده و محبت الهی نیستند. همچنین همین شرور نسبی و بالعرض دارای منافع زیادی می باشند.
موجودات جهان از جهت کمال و خیری که دارند متعلق محبت و اراده الهی قرار می گیرند و حکمت و عنایت الهی اقتضاء دارد که جهان با نظام احسن و با بیشترین خیرات و کمالات بوجود بیاید با توجه به این مطلب چنین سؤالی مطرح می شود که منشا شرور و جهات نقص در جهان چیست و آیا بهتر این نبود که جهان خالی از شرور و نقایص باشد چه شروری که در اثر عوامل طبیعی پدید می آید مانند زلزله ها و سیل ها و امراض و آفات و چه شروری که بوسیله انسان های تبهکار بوجود می آید مانند انواع ظلم و جنایات. و از همین جا است که بعضی از مذاهب شرک آمیز قائل به دو مبدا برای جهان شده اند یکی مبدا خیرات و دیگری مبدا شرور و نیز گروهی وجود شرور را نشانه عدم تدبیر حکیمانه برای جهان پنداشته اند و در دره کفر و الحاد فرو غلطیده اند و به همین دلیل است که حکمای الهی عنایت خاصی به مساله خیر و شر مبذول داشته اند و شرور را به جهات عدمی بر گردانده اند.برای حل این مساله لازم است نخست توضیحی پیرامون مفهوم عرفی خیر و شر بدهیم و سپس به تحلیل فلسفی آنها بپردازیم.
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۵۱۹.
برای دریافتن معنای خیر و شر در محاورات عرفی می توان از دقت در ویژگی های مشترک میان مصادیق واضح آنها سود جست مثلا سلامتی و علم و امنیت از مصادیق واضح خیر و بیماری و جهل و ناامنی از مصادیق واضح شر بشمار می رود بدون شک آنچه موجب این می شود که انسان چیزی را برای خودش خیر یا شر بداند مطلوبیت و عدم مطلوبیت است یعنی هر چه را موافق خواسته های فطری خودش یافت آن را خیر و هر چه را مخالف با خواسته های فطریش یافت آن را شر می نامد.
مراحل انتزاع مفهوم خیر و شر
برای انتزاع مفهوم خیر و شر در وهله اول مقایسه ای بین غبت خودش با اشیاء انجام می دهد و هر جا رابطه مثبت وجود داشت آن شی ء را خیر و هر جا رابطه منفی بود آن شی ء را شر بحساب می آورد. در وهله دوم ویژگی انسان از یک طرف اضافه و مقایسه حذف می شود و رابطه بین هر موجودی ذی شعور و صاحب میل و رغبتی با اشیاء دیگر لحاظ می گردد و بدین ترتیب خیر مساوی با مطلوب برای هر موجود ذی شعور و شر مساوی با نامطلوب برای هر موجود ذی شعوری خواهد بود.در اینجا اشکالی پیش می آید و آن این است که گاهی چیزی برای یک نوع از موجودات ذی شعور مطلوب و برای نوع دیگری نامطلوب است چنین چیزی را باید خیر بدانیم یا شر.ولی این اشکال جواب ساده ای دارد و آن این است که شی ء مفروض برای اولی خیر و برای دومی شر است این تعدد حیثیت در مورد دو فرد از یک نوع و حتی در مورد دو قوه از یک فرد نیز صادق است مثلا ممکن است غذائی برای یک فرد مطلوب و برای دیگری نامطلوب باشد یا نسبت به یکی از قوای بدن خیر و نسبت به دیگری شر باشد. در وهله سوم ویژگی شعور هم از طرف اضافه و مقایسه حذف می شود و مثلا سر سبزی و خرمی و بارداری خیر درخت و پژمردگی و خشکیدگی و بی باری شر آن محسوب می شود در این جا است که بعضی گمان کرده اند که چنین تعمیمی در مفهوم خیر و شر برخاسته از نوعی انسان انگاری طبیعت انتروپومورفیزم است و بعضی دیگر پنداشته اند که ملاک آن نفع و ضرر اشیاء برای انسان است یعنی میوه داری درخت در واقع برای انسان خیر است نه برای درخت ولی از نظر ما این تعمیم نکته دیگری دارد که به آن اشاره خواهد شد.
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۵۲۰.
...
موجودات جهان از جهت کمال و خیری که دارند متعلق محبت و اراده الهی قرار می گیرند و حکمت و عنایت الهی اقتضاء دارد که جهان با نظام احسن و با بیشترین خیرات و کمالات بوجود بیاید با توجه به این مطلب چنین سؤالی مطرح می شود که منشا شرور و جهات نقص در جهان چیست و آیا بهتر این نبود که جهان خالی از شرور و نقایص باشد چه شروری که در اثر عوامل طبیعی پدید می آید مانند زلزله ها و سیل ها و امراض و آفات و چه شروری که بوسیله انسان های تبهکار بوجود می آید مانند انواع ظلم و جنایات. و از همین جا است که بعضی از مذاهب شرک آمیز قائل به دو مبدا برای جهان شده اند یکی مبدا خیرات و دیگری مبدا شرور و نیز گروهی وجود شرور را نشانه عدم تدبیر حکیمانه برای جهان پنداشته اند و در دره کفر و الحاد فرو غلطیده اند و به همین دلیل است که حکمای الهی عنایت خاصی به مساله خیر و شر مبذول داشته اند و شرور را به جهات عدمی بر گردانده اند.برای حل این مساله لازم است نخست توضیحی پیرامون مفهوم عرفی خیر و شر بدهیم و سپس به تحلیل فلسفی آنها بپردازیم.
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۵۱۹.
برای دریافتن معنای خیر و شر در محاورات عرفی می توان از دقت در ویژگی های مشترک میان مصادیق واضح آنها سود جست مثلا سلامتی و علم و امنیت از مصادیق واضح خیر و بیماری و جهل و ناامنی از مصادیق واضح شر بشمار می رود بدون شک آنچه موجب این می شود که انسان چیزی را برای خودش خیر یا شر بداند مطلوبیت و عدم مطلوبیت است یعنی هر چه را موافق خواسته های فطری خودش یافت آن را خیر و هر چه را مخالف با خواسته های فطریش یافت آن را شر می نامد.
مراحل انتزاع مفهوم خیر و شر
برای انتزاع مفهوم خیر و شر در وهله اول مقایسه ای بین غبت خودش با اشیاء انجام می دهد و هر جا رابطه مثبت وجود داشت آن شی ء را خیر و هر جا رابطه منفی بود آن شی ء را شر بحساب می آورد. در وهله دوم ویژگی انسان از یک طرف اضافه و مقایسه حذف می شود و رابطه بین هر موجودی ذی شعور و صاحب میل و رغبتی با اشیاء دیگر لحاظ می گردد و بدین ترتیب خیر مساوی با مطلوب برای هر موجود ذی شعور و شر مساوی با نامطلوب برای هر موجود ذی شعوری خواهد بود.در اینجا اشکالی پیش می آید و آن این است که گاهی چیزی برای یک نوع از موجودات ذی شعور مطلوب و برای نوع دیگری نامطلوب است چنین چیزی را باید خیر بدانیم یا شر.ولی این اشکال جواب ساده ای دارد و آن این است که شی ء مفروض برای اولی خیر و برای دومی شر است این تعدد حیثیت در مورد دو فرد از یک نوع و حتی در مورد دو قوه از یک فرد نیز صادق است مثلا ممکن است غذائی برای یک فرد مطلوب و برای دیگری نامطلوب باشد یا نسبت به یکی از قوای بدن خیر و نسبت به دیگری شر باشد. در وهله سوم ویژگی شعور هم از طرف اضافه و مقایسه حذف می شود و مثلا سر سبزی و خرمی و بارداری خیر درخت و پژمردگی و خشکیدگی و بی باری شر آن محسوب می شود در این جا است که بعضی گمان کرده اند که چنین تعمیمی در مفهوم خیر و شر برخاسته از نوعی انسان انگاری طبیعت انتروپومورفیزم است و بعضی دیگر پنداشته اند که ملاک آن نفع و ضرر اشیاء برای انسان است یعنی میوه داری درخت در واقع برای انسان خیر است نه برای درخت ولی از نظر ما این تعمیم نکته دیگری دارد که به آن اشاره خواهد شد.
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۵۲۰.
...
wikifeqh: خیر_و_شر
پیشنهاد کاربران
دوگانهٔ خیر و شر ( خوبی و بدی ) یا نیک و بد در دین، اخلاق و فلسفه یادآور جایگاه چیزها، خواست ها یا رفتارها در یک طیف است که سویه خوبی ( خیر ) ، منش و اخلاق «مثبت» و سویه بدی ( شر ) ، منش «منفی» است. کاربرد خوبی ( خیر ) بیشتر به زندگی، ایثار، تداوم، خوشحالی، عشق، موفقیت و عدالت وابسته است، و بدی ( شر ) با اشتباه خودخواسته یا آگاهانه، تبعیض با انگیزه آسیب زدن به دیگران، تحقیر آنان یا بی احترامی به کرامت آنان، تخریب و خشونت پیوند دارد. در فرهنگ های با نفوذِ مذهبی مانندِ آیین مانوی و دین ابراهیمی، بد بیشتر در جایگاه ناسازگار و وارونه خوبی است و همیشه نیکی باید پیروز شود و بدی را باید شکست داد.
... [مشاهده متن کامل]
چیز نیک در فلسفه، چیزی است که برجسته و ارزشمند باشد یا چیزی که در جهان، خوب، پسندیده یا هماهنگ باشد. موضوعات ( چیزها ) ، افراد، ایده ها و کردارها می توانند نیک باشند. بسیاری از فیلسوفان و پژوهندگانِ فلسفه، در موردِ معانیِ نیکی اندیشیده و ایده هایی دارند. نیکی یک ارزش است.
نیکیِ فلسفی همیشه نیک است. گرچه هیچ یک از مردم به بودنِ آن آگاه نباشند. دستاوردهایِ فلسفی همیشه خوب هستند چون خوبی را در درونِ خود دارند.
در مزدیسنا باور بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر ( سپنتا مینو - اثر روشنی ) و شر ( انگره مینو - اثر تاریکی ) وجود دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند.
اهریمن موجودی بدنهاد است. اهریمن پلیدی است و برای از بین بردن نیکی تلاش می کند ولی چون دون و پست مایه است و اهورامزدا آگاه بر هر چیز است پس سرانجام در پایان کار اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره می شود و کار جهان یکسره به نیکی خواهد گرایید. در این میان، انسان و امشاسپندان و دیگر ایزدان ( فرشته ها ) و موجودات نیک ( مزداآفریده ) که همگی آفریدهٔ اهورامزدا هستند در مبارزه با دئوه ها ( دیوها ) که موجودات و پدیده هایی اهریمنی هستند در تلاشی کیهانی برای پیروزی نیکی بر بدی هستند. اهریمن را در پارسی اهرِمن هم می گویند. می توان او را همتای شیطان در باورهای سامی دانست.
برخی بر این باورند که:« نیروهای همزادی که در اندیشه انسان پدیدار می شوند مخالف نیستند، همگی در هستی انسان نیک اند و قابل ستایش. این انسان است که با اندیشه خود موجب دگرگونی در این هستی می شود. همان گونه که آذرگشسب این دو گوهر یعنی نیکی و بدی را مینوی می داند و با اندیشه انسان پیوسته می خواند زیرا سنجش نیک و بد با اندیشه انسان است و وجود خارجی ندارد. یعنی نیکی جز سنجش فکری چیز دیگری نیست. »
... [مشاهده متن کامل]
چیز نیک در فلسفه، چیزی است که برجسته و ارزشمند باشد یا چیزی که در جهان، خوب، پسندیده یا هماهنگ باشد. موضوعات ( چیزها ) ، افراد، ایده ها و کردارها می توانند نیک باشند. بسیاری از فیلسوفان و پژوهندگانِ فلسفه، در موردِ معانیِ نیکی اندیشیده و ایده هایی دارند. نیکی یک ارزش است.
نیکیِ فلسفی همیشه نیک است. گرچه هیچ یک از مردم به بودنِ آن آگاه نباشند. دستاوردهایِ فلسفی همیشه خوب هستند چون خوبی را در درونِ خود دارند.
در مزدیسنا باور بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر ( سپنتا مینو - اثر روشنی ) و شر ( انگره مینو - اثر تاریکی ) وجود دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند.
اهریمن موجودی بدنهاد است. اهریمن پلیدی است و برای از بین بردن نیکی تلاش می کند ولی چون دون و پست مایه است و اهورامزدا آگاه بر هر چیز است پس سرانجام در پایان کار اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره می شود و کار جهان یکسره به نیکی خواهد گرایید. در این میان، انسان و امشاسپندان و دیگر ایزدان ( فرشته ها ) و موجودات نیک ( مزداآفریده ) که همگی آفریدهٔ اهورامزدا هستند در مبارزه با دئوه ها ( دیوها ) که موجودات و پدیده هایی اهریمنی هستند در تلاشی کیهانی برای پیروزی نیکی بر بدی هستند. اهریمن را در پارسی اهرِمن هم می گویند. می توان او را همتای شیطان در باورهای سامی دانست.
برخی بر این باورند که:« نیروهای همزادی که در اندیشه انسان پدیدار می شوند مخالف نیستند، همگی در هستی انسان نیک اند و قابل ستایش. این انسان است که با اندیشه خود موجب دگرگونی در این هستی می شود. همان گونه که آذرگشسب این دو گوهر یعنی نیکی و بدی را مینوی می داند و با اندیشه انسان پیوسته می خواند زیرا سنجش نیک و بد با اندیشه انسان است و وجود خارجی ندارد. یعنی نیکی جز سنجش فکری چیز دیگری نیست. »