خومه زار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
خومه زار شهری در شهرستان ممسنی است که در تاریخ ۱ آبان ۱۳۸۹ از توابع بخش مرکزی شهرستان ممسنی در استان فارس از روستا به شهر ارتقاء یافت. [ ۳]
خومه زار دومین شهر پرجمعیت شهرستان ممسنی پس از نورآباد مرکز این شهرستان است. [ نیازمند منبع]
خومه زار در لغتنامه دهخدا: خومه زار. ( اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش مرکزی و ممسنی فارس. واقع در جنوب خاوری فهلیان کنار راه شوسهٔ کازرون به فهلیان. [ ۴]
جمعیت خومه زار بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن ( ۱۳۹۵ ) ۶٬۲۲۰ نفر می باشد.
اغلب مردم این شهر از قوم لر می باشند و به زبان لری سخن می گویند. [ ۵] برخی مهاجران قشقایی نیز در این شهر دیده می شوند. [ ۶]
مهم ترین مکان گردشگری این شهر روستای هرایرز است. این روستا در کیلومتری شهر خومه زار قرار گرفته است.
• پارک گل ها
واقع در بلوار امام خمینی
• پارک مادر و کودک
انتهای ۴۵ متری منشعب به میدان ورزش


این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفخومه زار دومین شهر پرجمعیت شهرستان ممسنی پس از نورآباد مرکز این شهرستان است. [ نیازمند منبع]
خومه زار در لغتنامه دهخدا: خومه زار. ( اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش مرکزی و ممسنی فارس. واقع در جنوب خاوری فهلیان کنار راه شوسهٔ کازرون به فهلیان. [ ۴]
جمعیت خومه زار بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن ( ۱۳۹۵ ) ۶٬۲۲۰ نفر می باشد.
اغلب مردم این شهر از قوم لر می باشند و به زبان لری سخن می گویند. [ ۵] برخی مهاجران قشقایی نیز در این شهر دیده می شوند. [ ۶]
مهم ترین مکان گردشگری این شهر روستای هرایرز است. این روستا در کیلومتری شهر خومه زار قرار گرفته است.
• پارک گل ها
واقع در بلوار امام خمینی
• پارک مادر و کودک
انتهای ۴۵ متری منشعب به میدان ورزش



wiki: خومه زار
پیشنهاد کاربران
خومه زار یک نقطه جمعیتی از توابع بخش مرکزی شهرستان ممسنی در استان فارس است که در تاریخ یکم آبان ۱۳۸۹ از روستا به شهر ارتقاء یافته است ( نصیب الله عزیزی ) .
خومه ( khoomeh ) نام نوعی بوته سوزنی برگ است که سابق در دشت خومه زار ( منطقه ای از توابع شهرستان ممسنی در استان فارس ) بسیار می روییده که از آن گاهی به منظور جارو نیز استفاده می شده است، از این رو، این
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دشت نیز نام خود را از فراوانی رویش این بوته گرفته که در زبان لُری مردم خومه زار به آن "جِیدِرjider" و در زبان ترکی محلی به آن "قِندِرغا qenderqhA" گفته می شود ( نصیب الله عزیزی ) .
تاریخچه ای از خومه زار با نگاه مدیریت شهری آن: ( به امید معمار خوش ذوق دهر � نگارنده ی بوم گیتی و شهر )
///
🎦خومه زار یک نقطه جمعیتی از توابع بخش مرکزی شهرستان ممسنی در استان فارس است که در تاریخ ۱ آبان ۱۳۸۹ از روستا به شهر ارتقاء یافت و هم اکنون پس از نورآباد ( مرکز شهرستان ممسنی ) ، دومین شهر پرجمعیت این شهرستان می باشد. البته عنوان خومه زار برگرفته از نام یک دشت است که همراه با ارتفاعات حوزه اطراف خود، بیش از ۱۸میلیون مترمربع مساحت را داراست. راجع به وجه تسمیه آن باید گفت �خومه� نام نوعی بوته سوزنی برگ است که سابق در دشت خومه زار بسیار می روییده و در زبان لری مردم خومه زار به آن �جیدر� به برخی گویش �جیور� و در زبان ترکی محلی به آن �قندرغا� گفته می شود و پسوند �زار� نیز حاکی از فراونی هر چیز است. از این رو، این دشت نام خود را از فراوانی رویش این بوته گرفته است.
... [مشاهده متن کامل]
🏠 دشت خومه زار در حال حاضر دارای چند نقطه مسکونی با ساکنینی متشکل از خانوارهای بومی و مهاجر می باشد. 👬جمعیت خومه زار بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، ( ۲٬۳۴۳ نفر ۴۲۸ خانوار ) بوده است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن ( ۱۳۹۵ ) ۶٬۲۲۰ نفر بوده که جمعیت کنونی شهر را میتوان حدود ۹۷۰۰ نفر تخمین زد. ساکنین بومی و مهاجر در این شهر مشتمل بر گروه های قومی متعدد است که با گویش لری و ترکی تکلم می کنند.
🏞️شهر خومه زار در مسیر جاده آسفالته شهر کوهچنار ( واقع در حدود ۱۲ کیلو متری ضلع جنوبی ) و در فاصله حدود ۱۵ کیلومتری شهر نورآباد ( واقع در ضلع شمال غربی ) قرار گرفته است و جاده شهر بابامنیر در غرب نیز از خومه زار منشعب می گردد. به همین خاطر افراد مکانهای تابع و افراد روستاهای حوزه دشت جونگان و روستاهای بخش ماهور، بیشترین تردد خود را به شهر خومه زار دارند.
🛤️خومه زار به دلیل قرار گرفتن در یک موقعیت جلگه ای، دارای آب و هوای معتدل و نسبتا گرمی است و به دلیل موقعیت مکانی نسبتا خوبی که دارد، از جاذبه های گردشگری قابل توجهی نیز برخوردار است که همین موضوع هم سبب شده تا هرساله گردشگران بسیاری وارد حوزه جغرافیایی این شهر گردد. البته جاذبه های گردشگری این شهر می تواند شامل مکان های طبیعی و تفریحی اطراف آن باشد.
🌉این شهر جهت استفاده از منابع و فضاهای موجود به گونه ای که نیازهای فعلی ساکنان را بی اینکه بر نیازهای آنها در آینده تأثیر منفی بگذارد، برآورده سازد، نیاز به توسعه پایدار شهری دارد. توسعه شهری بایست با هدف به حداقل رساندن آسیب به محیط زیست و در صورت امکان، حفظ هر چه بیشتر منابع و انتقال به منابع تجدید پذیر انجام گیرد. به زبان ساده تر، طرح توسعه شهری یک سند راهبردی و قانونی است که مشخص می کند چگونه باید از زمین های یک شهر برای آینده استفاده شود. به عبارتی؛ طرح توسعه شهری، نقشه ای جامع است که خط مشی ها، اهداف و مقررات مربوط به توسعه فیزیکی، کاربری اراضی، زیرساخت ها و خدمات عمومی را برای یک دوره زمانی مشخص ( معمولاً ۱۰ تا ۲۰ سال آینده ) تعیین می کند. این طرح ها از رشد بی رویه و آشفته شهر، جلوگیری کرده و آن را به سمت توسعه ای پایدار و هماهنگ هدایت می کنند. اسناد توسعه پایدار، فقط چند نقشه همراه با مقررات لایتغیر نیستند، طراحی های مبتنی بر پاسخ به سوالات اساسی آینده شهر به شرح میباشند:
۱ ) کدام مناطق باید مسکونی، تجاری، صنعتی یا فضای سبز باقی بمانند؟
۲ ) برای جمعیت آینده، به چه تعداد مدرسه، بیمارستان و پارک نیاز داریم و کجا باید ساخته شوند؟
۳ ) شبکه حمل ونقل ( بزرگراه ها، مترو ) چگونه باید گسترش یابد تا پاسخگوی نیازها باشد؟
۴ ) چگونه می توانیم ضمن ساخت وساز، از باغات، رودخانه ها و بناهای تاریخی ارزشمند شهر محافظت کنیم؟
🧑🔧می�بینم وجود این طرح ها برای تضمین کیفیت زندگی و ارزش آفرینی در شهرها، حیاتی است و مهم ترین اهداف آن ها عبارتند از: الف ) نظم بخشی به کالبد شهر از طریق پهنه بندی کاربری اراضی، برای جلوگیری از تداخل فعالیت های ناسازگار ( مانند احداث یک کارخانه پر سر و صدا در کنار یک منطقه مسکونی آرام ) و ایجاد ساختار منطقی برای به شهر. ب ) هدایت توسعه اقتصادی و اجتماعی در جهت کاهش نابرابری و ایجاد فرصت های برابر، برای همه شهروندان از طریق توزیع عادلانه خدمات و زیرساخت ها در سراسر شهر. ج ) حفاظت از منابع ارزشمند، از طریق تعیین حریم های قانونی، به منظور دفاع از میراث طبیعی ( مانند رود دره ها و باغات ) و میراث تاریخی ( مثل بافت ها و بناهای قدیمی ) در برابر توسعه بی رویه. د ) تأمین زیرساخت های حیاتی با پیش بینی رشد جمعیت، برنامه ریزی برای توسعه شبکه های آب، برق، فاضلاب و حمل ونقل به منظور جلوگیری از مواجه شدن شهر با بحرانهای ممکن درآینده. علاوه بر اینها در این طرح، پارک های محله ای، پارکهای جنگلی و. . . تعیین می شود. پس می توان ارزش طرح های توسعه شهری ( از طرح کلان جامع تا طرح اجرایی تفصیلی ) را چنین فهمید که چیزی فراتر از چند نقشه و سند اداری هستند و همواره بایست از سوی مجریان و مردم، مورد توجه باشد.
🛣️ باید دانست ضوابط شهرسازی، قواعدی است که شهرداری هر منطقه، برای اجرای ساختمان در آن، تعیین کرده و بر اجرای آن ها، نظارت می کند. البته دستورالعمل ها و إستانداردهای متعددی در حوزه ساخت و ساز وجود دارد، اما سه تا از اصلی ترین آن ها؛ نظام فنی و اجرایی کشور، مقررات ملی ساختمان و ضوابط شهرداری هاست.
🛤️خومه زار شهری است که بنیاد اولیه آن، از سوی فرماندار نظامی شهر نورآباد، در سال ۱۳۴۰ خورشیدی با طرح إسکان اهالی، بر اساس اصول شهرسازی به اجرا درآمد و توسعه اولیه آن هم کم و بیش بر همان اساس شکل�گرفت. سپس، از شهریور سال۱۳۷۲ با تأسیس خانه عمران ( خانه همیار ) امور بهسازی و نظارت های عمرانی، توسط این موسسه پی گرفته شد و طی سال�های بعد، ضمن جایگزین شدن نهاد دهیاری، این روند با تهیه و اجرای چند طرح هادی از سال 1378، به طور جدی ادامه یافت. طرح هادی با هدف ساماندهی فضا و سکونت گاه های روستایی یا طرح جامع ناحیه ای، تنظیم شده بود که ساماندهی و اصلاح بافت موجود روستا، میزان و مکان گسترش آتی و نحوه استفاده از زمین برای عملکردهای مختلف ( مانند مسکونی، تجاری، کشاورزی، تاسیسات و تجهیزات ) و سایر نیازمندی های عمومی را، مشخص می نمود. این�طرح یک راهبرد برای آبادانی و توسعه شهر یا روستا بوده که توسط کارشناسان بنیاد مسکن تهیه و مشخص می گردید که نظام ساختار روستایی خومه زار، تابع قواعد طرح�های هادی تنظیم می�شد تا اینکه با تأسیس شهرداری در سال ۱۳۸۹ شمسی، این نهاد، بر اساس شرح وظایف خود در زمینه�های: تعامل با سایر نهادها و ارگانهای دولتی، مدیریت و تأمین منابع مالی، مدیریت خدمات شهری، حفاظت از محیط زیست شهری، تأمین فضاهای آموزشی، تفریحی و فرهنگی، تعامل با شهروندان و اطلاع رسانی، نظارت و کنترل بر امور شهروندان، رسیدگی به نیازهای شهروندان، ارائه خدمات به شهروندان، نظارت و کنترل، مدیریت اجرایی، برنامه ریزی، نگهداری، برنامه ریزی برای توسعه شهری، زیباسازی و تجهیز پارکها، مدیریت بحران، ارتقای ایمنی شهری، اقدامات خود را آغاز و همچنان تداوم بخشید ( نصیب الله عزیزی؛ 25/9/404 ) .
///
🎦خومه زار یک نقطه جمعیتی از توابع بخش مرکزی شهرستان ممسنی در استان فارس است که در تاریخ ۱ آبان ۱۳۸۹ از روستا به شهر ارتقاء یافت و هم اکنون پس از نورآباد ( مرکز شهرستان ممسنی ) ، دومین شهر پرجمعیت این شهرستان می باشد. البته عنوان خومه زار برگرفته از نام یک دشت است که همراه با ارتفاعات حوزه اطراف خود، بیش از ۱۸میلیون مترمربع مساحت را داراست. راجع به وجه تسمیه آن باید گفت �خومه� نام نوعی بوته سوزنی برگ است که سابق در دشت خومه زار بسیار می روییده و در زبان لری مردم خومه زار به آن �جیدر� به برخی گویش �جیور� و در زبان ترکی محلی به آن �قندرغا� گفته می شود و پسوند �زار� نیز حاکی از فراونی هر چیز است. از این رو، این دشت نام خود را از فراوانی رویش این بوته گرفته است.
... [مشاهده متن کامل]
🏠 دشت خومه زار در حال حاضر دارای چند نقطه مسکونی با ساکنینی متشکل از خانوارهای بومی و مهاجر می باشد. 👬جمعیت خومه زار بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، ( ۲٬۳۴۳ نفر ۴۲۸ خانوار ) بوده است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن ( ۱۳۹۵ ) ۶٬۲۲۰ نفر بوده که جمعیت کنونی شهر را میتوان حدود ۹۷۰۰ نفر تخمین زد. ساکنین بومی و مهاجر در این شهر مشتمل بر گروه های قومی متعدد است که با گویش لری و ترکی تکلم می کنند.
🏞️شهر خومه زار در مسیر جاده آسفالته شهر کوهچنار ( واقع در حدود ۱۲ کیلو متری ضلع جنوبی ) و در فاصله حدود ۱۵ کیلومتری شهر نورآباد ( واقع در ضلع شمال غربی ) قرار گرفته است و جاده شهر بابامنیر در غرب نیز از خومه زار منشعب می گردد. به همین خاطر افراد مکانهای تابع و افراد روستاهای حوزه دشت جونگان و روستاهای بخش ماهور، بیشترین تردد خود را به شهر خومه زار دارند.
🛤️خومه زار به دلیل قرار گرفتن در یک موقعیت جلگه ای، دارای آب و هوای معتدل و نسبتا گرمی است و به دلیل موقعیت مکانی نسبتا خوبی که دارد، از جاذبه های گردشگری قابل توجهی نیز برخوردار است که همین موضوع هم سبب شده تا هرساله گردشگران بسیاری وارد حوزه جغرافیایی این شهر گردد. البته جاذبه های گردشگری این شهر می تواند شامل مکان های طبیعی و تفریحی اطراف آن باشد.
🌉این شهر جهت استفاده از منابع و فضاهای موجود به گونه ای که نیازهای فعلی ساکنان را بی اینکه بر نیازهای آنها در آینده تأثیر منفی بگذارد، برآورده سازد، نیاز به توسعه پایدار شهری دارد. توسعه شهری بایست با هدف به حداقل رساندن آسیب به محیط زیست و در صورت امکان، حفظ هر چه بیشتر منابع و انتقال به منابع تجدید پذیر انجام گیرد. به زبان ساده تر، طرح توسعه شهری یک سند راهبردی و قانونی است که مشخص می کند چگونه باید از زمین های یک شهر برای آینده استفاده شود. به عبارتی؛ طرح توسعه شهری، نقشه ای جامع است که خط مشی ها، اهداف و مقررات مربوط به توسعه فیزیکی، کاربری اراضی، زیرساخت ها و خدمات عمومی را برای یک دوره زمانی مشخص ( معمولاً ۱۰ تا ۲۰ سال آینده ) تعیین می کند. این طرح ها از رشد بی رویه و آشفته شهر، جلوگیری کرده و آن را به سمت توسعه ای پایدار و هماهنگ هدایت می کنند. اسناد توسعه پایدار، فقط چند نقشه همراه با مقررات لایتغیر نیستند، طراحی های مبتنی بر پاسخ به سوالات اساسی آینده شهر به شرح میباشند:
۱ ) کدام مناطق باید مسکونی، تجاری، صنعتی یا فضای سبز باقی بمانند؟
۲ ) برای جمعیت آینده، به چه تعداد مدرسه، بیمارستان و پارک نیاز داریم و کجا باید ساخته شوند؟
۳ ) شبکه حمل ونقل ( بزرگراه ها، مترو ) چگونه باید گسترش یابد تا پاسخگوی نیازها باشد؟
۴ ) چگونه می توانیم ضمن ساخت وساز، از باغات، رودخانه ها و بناهای تاریخی ارزشمند شهر محافظت کنیم؟
🧑🔧می�بینم وجود این طرح ها برای تضمین کیفیت زندگی و ارزش آفرینی در شهرها، حیاتی است و مهم ترین اهداف آن ها عبارتند از: الف ) نظم بخشی به کالبد شهر از طریق پهنه بندی کاربری اراضی، برای جلوگیری از تداخل فعالیت های ناسازگار ( مانند احداث یک کارخانه پر سر و صدا در کنار یک منطقه مسکونی آرام ) و ایجاد ساختار منطقی برای به شهر. ب ) هدایت توسعه اقتصادی و اجتماعی در جهت کاهش نابرابری و ایجاد فرصت های برابر، برای همه شهروندان از طریق توزیع عادلانه خدمات و زیرساخت ها در سراسر شهر. ج ) حفاظت از منابع ارزشمند، از طریق تعیین حریم های قانونی، به منظور دفاع از میراث طبیعی ( مانند رود دره ها و باغات ) و میراث تاریخی ( مثل بافت ها و بناهای قدیمی ) در برابر توسعه بی رویه. د ) تأمین زیرساخت های حیاتی با پیش بینی رشد جمعیت، برنامه ریزی برای توسعه شبکه های آب، برق، فاضلاب و حمل ونقل به منظور جلوگیری از مواجه شدن شهر با بحرانهای ممکن درآینده. علاوه بر اینها در این طرح، پارک های محله ای، پارکهای جنگلی و. . . تعیین می شود. پس می توان ارزش طرح های توسعه شهری ( از طرح کلان جامع تا طرح اجرایی تفصیلی ) را چنین فهمید که چیزی فراتر از چند نقشه و سند اداری هستند و همواره بایست از سوی مجریان و مردم، مورد توجه باشد.
🛣️ باید دانست ضوابط شهرسازی، قواعدی است که شهرداری هر منطقه، برای اجرای ساختمان در آن، تعیین کرده و بر اجرای آن ها، نظارت می کند. البته دستورالعمل ها و إستانداردهای متعددی در حوزه ساخت و ساز وجود دارد، اما سه تا از اصلی ترین آن ها؛ نظام فنی و اجرایی کشور، مقررات ملی ساختمان و ضوابط شهرداری هاست.
🛤️خومه زار شهری است که بنیاد اولیه آن، از سوی فرماندار نظامی شهر نورآباد، در سال ۱۳۴۰ خورشیدی با طرح إسکان اهالی، بر اساس اصول شهرسازی به اجرا درآمد و توسعه اولیه آن هم کم و بیش بر همان اساس شکل�گرفت. سپس، از شهریور سال۱۳۷۲ با تأسیس خانه عمران ( خانه همیار ) امور بهسازی و نظارت های عمرانی، توسط این موسسه پی گرفته شد و طی سال�های بعد، ضمن جایگزین شدن نهاد دهیاری، این روند با تهیه و اجرای چند طرح هادی از سال 1378، به طور جدی ادامه یافت. طرح هادی با هدف ساماندهی فضا و سکونت گاه های روستایی یا طرح جامع ناحیه ای، تنظیم شده بود که ساماندهی و اصلاح بافت موجود روستا، میزان و مکان گسترش آتی و نحوه استفاده از زمین برای عملکردهای مختلف ( مانند مسکونی، تجاری، کشاورزی، تاسیسات و تجهیزات ) و سایر نیازمندی های عمومی را، مشخص می نمود. این�طرح یک راهبرد برای آبادانی و توسعه شهر یا روستا بوده که توسط کارشناسان بنیاد مسکن تهیه و مشخص می گردید که نظام ساختار روستایی خومه زار، تابع قواعد طرح�های هادی تنظیم می�شد تا اینکه با تأسیس شهرداری در سال ۱۳۸۹ شمسی، این نهاد، بر اساس شرح وظایف خود در زمینه�های: تعامل با سایر نهادها و ارگانهای دولتی، مدیریت و تأمین منابع مالی، مدیریت خدمات شهری، حفاظت از محیط زیست شهری، تأمین فضاهای آموزشی، تفریحی و فرهنگی، تعامل با شهروندان و اطلاع رسانی، نظارت و کنترل بر امور شهروندان، رسیدگی به نیازهای شهروندان، ارائه خدمات به شهروندان، نظارت و کنترل، مدیریت اجرایی، برنامه ریزی، نگهداری، برنامه ریزی برای توسعه شهری، زیباسازی و تجهیز پارکها، مدیریت بحران، ارتقای ایمنی شهری، اقدامات خود را آغاز و همچنان تداوم بخشید ( نصیب الله عزیزی؛ 25/9/404 ) .
🌺🌺🌺🌺🌺
⏪کازیزی ( کاعزیزی ) : کازیزی ( کاعزیزی ) ، نام یکی از تیره های طایفه بَکِش از طوایف ایل ممسنی است که در مناطق دشت خومه زار و شهر خومه زار سکونت دارند. این قوم به زبان لُری صحبت میکنند.
◀️وجه تسمیه قوم �کازیزی�؛ عنوان ‹کازیزی› از ‹کاعزیزی› برگرفته شده و‹کا› اصطلاحی است که، در معنی قاعد ‹قاید› به کار رفتـه و در اجتمـاع لُر، مترادف با واژه ‹کَی› میباشد، که به منظور ادای احترام، پیشاوند اسامی خاص، قرار میگیرد و مفهوم بزرگی و سرداری و مانند آن را میرساند.
... [مشاهده متن کامل]
◀️راجع به �کَوی� در زبان اوستایی ( زبان باستانی ایرانیان و زبان کتاب اوستا مشتمل بر متون دینی زرتشتی ) و �کَی� در زبان فارسی میانه ( زبان پهلوی که پیش از زبان تکامل یافته فارسی دری یعنی: زبان فارسی امروزی، زبان رسمی دوره ساسانیان بوده ) ، گفته میشود؛ هر دو ( کَوی و کَی ) به معنای ‹شاه›، عنوان پادشاهان اسطوره ای کیانیان در اوستا است که بعدها توسط ساسانیان هند و شاهان ساسانی در ایران نیز استفاده شد. همینطور ‹کی› در شاهنامه، یک لقب سلطنتی است که به عنوان ‹شاه› یا ‹پادشاه› به پادشاهان اساطیری و تاریخی کیانی در واقع تعلق دارد. در شاهنامه، کیانیان به عنوان یک سلسله سلطنتی مطرح هستند که پس از پیشدادیان به قدرت رسیدند. از جمله پادشاهان کیانی که با لقب ‹کی› شناخته می شوند، می توان به کی قباد، کی کاووس، کی خسرو، کی لهراسپ، کی گشتاسپ و کی بهمن اشاره کرد.
◀️هرچند ‹کَی› در اوستا، به عنوان یک لقب سلطنتی برای پادشاهان اساطیری استفاده شده است. اما در زبان پهلوی نیز ‹کَی› به معنای ‹شاه› یا ‹شاهزاده› نیست و تنها به کیانیان اشاره دارد. طبق ویکی پدیا: ‹کیانیان› در اصل جمع ‹کَی› هستند که به معنای حکیم و دانشمند می باشد.
◀️به هر حال؛�کا� نیز از ریشه �کَوی و کَی� گرفته شده که برای ادای احترام، پیشوند اسامی قرار گرفته یا میگیرد.
◀️راجع به قوم �عزیزی� خومه زار؛ ‹عزیزی› را منتسبان به ‹عزیز› میدانند. در این مورد نقل است؛ ‹عزیز› از اسامی اجداد و نیاکان این قوم است. چنانکه نقل شد؛ بهمن ماه سال 93، چند نفر از ساکنین سررود یاسوج و کوپن ممسنی ( به اسامی: ملا نصیر عسکری، حاج عزت اله عزیزی. . . ) ، با رجوع به یکی از اهالی اینجا ( رستم امیری ) ، اظهار خویشی با عزیزیهای خومه زار را مینمایند. در سفر تحقیقی ( مورخه جمعه؛ 9/9/97 ) ، اینجانب نصیب الله عزیزی ( به اتفاق آقای نصراله و احسان فرزند نعمت اله عزیزی ) ، به منطقه کوپن ممسنی رفته و با مراجعه به منزل آقای حاج عزت اله عزیزی ( فرزند کاعلی سوم، ساکن کوپن سُفلی ) ، پیگیرموضوع رابطه خویشاوندی عزیزیهای خومه زار با عزیزیهای کوپن شدم. ایشان راجع به منطقه کوپن ( کوپون به برخی الفاظ نادرست گوپان ) اظهار میداشت: ناحیه کوپن، متشکل از 4 نقطه سکونتی موسوم به: کوپن سُرنا، علیا، وسطی و سُفلی میباشد [دهخدا در فرهنگ لغت خود: گوپان را �چوپان و شبان� معنی کرده، اما به یک روایت محلی؛ چون در دوره پهلوی، در این محل، اقدام به توزیع اوراق کوپن شده، بدین نام، موسوم گردیده است].
◀️ طی مصاحبه با مادر حاجی به نام �بی بی فاطمه عزیزی� دختر عبدالله، متولد 1312 ( 85 ساله ) ، ساکن کوپن سفلی، اظهار شد که پدرجد طایفه عزیزی ساکن در نواحی کوپن، عبارت از؛ فردی به نام علی الفتح ( علی بزرگ ) پدر کامحمد پدر کاعلی ( علی کوچک ) پدر آقایان: کا مقیم و کاعزیز، به این ترتیب که؛ کاعلی کوچک یا کاعلی دوم پدر کاعزیز اول، کاعزیز اول پدر آقایان: کربلایی محمد، قاید احمد، قاید علیباز، قاید محمدقلی و کاعلی خومه زاری ( کاعلی سوم ) بوده است. بر این اساس، نام پدر هیبت ( جد عزیزی های خومه زار ) ، کاعلی بوده است. نصراله عزیزی از اهالی خومه زار میگوید؛ در سال 1348، در مسجد نورآباد، کنار پیرمردی لُرزبان نشسته بودم. او از من پرسید کجایی هستید؟ من گفتم؛ از عزیزیهای خومه زار، او گفت؛ جد شما، یک آدمی بود که به داخل ترکها فرار کرده بود، از آنجا که خارج شد، به دشت اله کرمی، رفت و آنجا سکونت گُزید. به نقل عزیزهای کوپن: دشت اله کرمی، نام خود را، از یکی از بزرگان قوم عزیزی خومه زار، به نام اله کرم، گرفته است.
◀️به طور کلی، چنان که نقل شد؛عزیزی های کوپن و خومه زار، از ایلات بختیاری و تبار آنها، در اصل از تیره نگین تاجی ( تیر تاجی ) طایفه جانکی ایل چهارلنگ بختیاری است.
◀️ تیرتاجی، نام تیره ای از بازماندگان اُمرای اتابکان لُر بزرگ ( ساکن در ایذه و مالمیر بین سالهای ۵۵۰ تا ۸۲۷ هجری قمری ) هستند. قراین و شواهد زیادی در رابطه با مهاجرت تیرتاجیها از سرزمین بختیاری ( ایذه و مال امیر ) به سرزمین کوهستان بویراحمد وجود دارد ( به اقتباس از نوشته جات امین نظری علی آباد در سایت جامع مردم بویراحمد ) .
◀️راجع به وجه تسمیه تیر ( تیار ) تاجی و نگین تاجی: آقای یعقوب غفاری ( از سادات مؤر درازی بویراحمد و امامزاده شاه مختار ) ، روایتی به شرح زیر، نقل میکند: زمانی که کیخسرو پادشاه کیانی، در شهر باستانی تُل خسرو، قصد تاجگذاری داشت، سران تمام طوایف را دعوت کرد و تاج پادشاهی، توسط رییس این طایفه، به سر کیخسرو گذاشته شد. از آن تاریخ به بعد، به این طایفه �تاجی� گفتند. قرنها گذشت تا زمانیکه امامزاده شاه عسکر ( پـدر امامزاده های نواحی بویراحمـد سردسیر و مدفون در کَریَک ) به این منطقه آمد و در دیدار با سران طـوایف، درباره سوابـق آنها سوالاتی کرد. رییس این طایفه، ضمن دادن توضیح در باره عنوان �تاجی� توسط کیخسرو، خود را معرفی کرد. شاه عسکر خوشحال شد و با اهداء نگینِ انگشتری خود، به او، اعلام کرد که از حالا به بعد، نام این طایفه �نگین تاجی� خواهد بود و از آن پس، به نگین تاجی مشهور شدند. تیره تیرتاجی ( نگین تاجی ) که گاهی از آن به طایفه یا ایل هم، یاد میشود، دارای تیره هایی ( چهار تیره اصلی و چهار تیره فرعی ) در بویراحمد و خارج از آن است. دکتر جواد صفی نژاد ( استاد تاریخ و جامعه شناسی دانشگاه تهران ) در کتاب عشایر مرکزی ایران، تنها چهار تیره؛ صیدالی، اولاد نبی، محمدصادقی و حاجتی را، در زُمره تیره های اصلی و بقیه ( امیر، مادوانی، حاتم، محمود آبادی ) را، مانند تیره دهنویی، در زُمره طوایف فرعی، یاد کرده است. برخی، امیرها را، در زُمره تیره های اصلی تیرتاجی، به حساب آورده، اولین سکونتگاه طایفه تیرتاجی در بویراحمد، منطقه ییلاقی زردک و گلشن مختار است. بیشترین مسیر کـوچ و ایلراه آنها ( از دامنه های دنا تا کهگیلویه، دشت مؤر، حوالی گچساران و زیدون بهبهان ) میباشد. قسمتهایی از مناطق رستم و ممسنی نیز به عنوان قشلاق آنهاست. تیرتاجی ( نگین تاجی ) ها، بعد از سَررُود و شهر یاسوج، در ناحیه دشمن زیاری شهرستان ممسنی، به ویژه در منطقه رستم و شهر مصیری و کوپون ( کوپن ) دارای بیشترین جمعیّت بوده است ( نظری، امین از اهالی ده علی آباد واقع در جنوب غربی یاسوج. تیر91 ) . به اذعان آقای الیاس خانِ مالک مقدم ( از خان زادگان و أعقاب ملا فریدون لُر ) ، بخشی از نگین تاجیها ( تیرتاجیها ) در گله دار فارس از توابع شهرستان مُهر در جنوب استان فارس زندگی میکنند. بخشی دیگر از تیرتاجیها نیز در حوالی شهر اهواز ( ده کاسه ) سکونت دارند.
◀️راجع به جانکی: جانَکی نیز از طوایف لُر شیعی پراکنده در منطقه ای به همین نام بوده که منطقه و طایفهِ جانکی در استان خوزستان است. این طایفه ( از جمله لُرهایی است که ) بنا به قول شرف خان بدلیستی در قرن ششم و هفتم هجری در زمان اتابکان، با چند طایفه دیگر از سوریه به ایران کوچیده و در این ناحیه ( مشرق خوزستان ) ، مسکن گزیده اند.
◀️چنانکه میدانیم، باغ ملک یکی از شهرستان های تازه تأسیس استان خوزستان ( در 1369 شمسی ) می باشد. این شهرستان که نخست، باغی پهناور بود، در قدیم �جانکی� نام داشته و نام آن مخفف �جانیکی� است که نام طایفه ای از اکراد ( عشایر ) بوده که در دوره اتابکان لُر بزرگ، به این منطقه آمده و تا روزگار صفویه، در این نواحی می زیسته اند. این منطقه در گذشته از توابع مالمیر ( مال امیر/ ایذج/ ایذه ) بود.
◀️منطقه پارسوماش ( محل سکونت قوم پارس ) در قسمت غربی سرزمین جانکی، قرار داشته است. جانکی کنونی، سرزمینی واقع در دامنه غربی کوه عظیمی موسوم به کوه مُنگَشت است. ارتفاعات مُنگَشْت ( که با جهت شمالی - جنوبی امتداد دارد و در تمام سال پوشیده از برف است ) ، میان قلمرو ایلات بَهمَئی، بختیاری و طایفه مَکْوَند و رامهرمز، قرار گرفته است.
◀️امروزه مُنگَشت نام دهستانی در بخش مرکزی شهرستان باغ ملک است که در فاصله 150 کیلومتری شهرستان اهواز ( استان خوزستان ) واقع شده است. در گذشته، منطقه جانکی به دو قسمت شمالی ( سرگچ ) و جنوبی ( زیرگچ ) تقسیم شده بود. سرگچ شامل: ارتفاعات کوهستان مُنگَشت ( به عنوان ) منطقه ییلاقی، و زیرگچ، دامنه های این ارتفاعات، قشلاق عشایر جانکی بود ( قائم مقامی، شم3، ص40 - 41، شم 10، ص8 ) .
◀️پیش تر، جانکیها در گروههای بزرگ عشایری، به طور مستقل در مسافتهای طولانی میان منطقه جانکی و سرزمینهای ایلات و عشایر همسایه آن، کوچ می کردند. جانکیها در کوچ ییلاقی خود، تا حدود خانمیرزا و فِلارد در خاک هفت لنگ بختیاری، پیش می رفتند ( صفی نژاد، 285؛ قائم مقامی، شم 5، ص 10 ) . ◀نقل است؛ طایفه شیرعلی ( شیرالی/ شیر عالی ) ، از ایلات کهگیلویه، پیش از سده دهم به منطقه جانکی گرمسیری کوچ کردند و در قسمت جنوبی آن ساکن شدند. پس از یکی دو سده، طایفه شیرعلی، مناطق گرمسیر جانکی را به تصرّف خود درآوردند ( همو، شم 3، ص 42 ) . . . در سده دهم قمری ( قرن 16 میلادی ) نیز طایفه مَکوَند، از ایل مَمَسَنیِ فارس، قسمت غربی خاک جانکی را به عنوان منطقه گرمسیری خود تصرّف کرد ( و همانجا ) ساکن شدند. در نتیجه، سرزمین جانکیها به نواحی سرگچ آن، محدود شد. در زمان شاه عباس اول صفوی ( حک: 996ـ 1038 ) در منطقه جانکی کشمکشهایی صورت گرفت. در اواخر سده دهم، شورشی گسترده در کهگیلویه روی داد و لشکری بیست هزار نفری ( به سرکردگی فردی به نام قلندر ) از طوایف کوچ نشین، از جمله از طایفه جانکی، به سمت دهدشت ( حاکم نشین کهگیلویه ) حرکت کرد، اما خلیل خان افشار ( حاکم کهگیلویه ) این شورش را سرکوب نمود ( اسکندر منشی، ج1 ص272ـ273 ) . در اواخر این سده، طایفه مُمْبِیْنی ( مُنبینی از ایلات کهگیلویه ) در سرزمین میان طوایف جانکی و شیرعلی قرارگرفتند. همینطور طوایف زنگنه، کُرد و کُردِ زنگنه نیز به تدریج از اواخر سده 10 تا 12ق/ 16 - 18م، از بهبهان به سمت منطقه جانکی کوچانده شدند. از این رو، جانکیها با ایلات و طوایفی که به سرزمینشان آمده بودند، درآمیختند و هر گروهی از آنها به یکی از ایلات و طوایف بزرگ تر و قدرتمندتر پیوستند. این جابجایی ها، موجب شد تا جنوب و مغرب منطقه جانکی، از تسلط طایفه جانکی خارج و اراضی آنها به سرگچ، منحصر شود ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص10ـ11، ش10، ص33ـ37 ) .
◀️جانکی گرمسیری و سردسیری؛ گروه هایی از جانکیها که در منطقه زیرگچ میان طوایف اشغالگر مانده بودند، به �جانکی گرمسیری�، و آنهاییکه در منطقهِ سرگچ به سر می بردند، به �جانکی سردسیری� معروف شدند ( همو، شم 5، ص 11؛ گارثویت، 122 ) . با این تغییرات، علاوه بر پراکنده شدن بسیاری از جانکیها، عده ای در ییلاق ساکن شدند که به طایفه های جانکی سردسیری معروف گردیدند.
◀️ نادرشاه در سال 1145 قمری ( سه سال قبل از سلطنت ) ، حکومت جانکی سردسیری و گرمسیری را به علیرضا بیک از سران طایفه زنگنه سپرد ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص11، ش9، ص12ـ13 ) .
◀️در زمان نادرشاه ( حک: 1148ـ1160قمری برابر با 1736 - 1747 میلادی ) طایفه های کُرد زنگنه ( شامل طوایف کُرد، زنگنه و کُرد زنگنه ) از کرمانشاهان به منطقهِ جانکی کوچ کردند ( اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2049 ) . همچنین طایفه کیان ارثی، که جزو گروه چهار لَنگ بختیاری بودند، توانستند به قسمت سرگچ جانکی، نفوذ کنند.
◀️در دوره نادرشاه، طایفه کیان ارثی ( کیارسی/ کنورسی ) چهارلنگ بختیاری نیز توانست مناطق ییلاقی جانکی را تصرّف کند و جانکی سردسیری را تحت انقیاد خود درآورد. انگار از همین سده تا اوایل حکومت کریم خان زند، منطقه جانکی تنها به جانکی گرمسیری اطلاق میشد.
◀در دوره قاجار، کیان ارثیها قسمتی از جانکی گرمسیری را هم تصرّف کردند و بدین ترتیب برخی از گروه های جانکی گرمسیری نیز جزو ابواب جمعی چهارلنگها درآمدند ( قائم مقامی، شم 3، ص 42 - 44؛ گارثویت، همانجا؛ راولینسن، 105 ) . پس از آن، با تسلط خانهای کیان ارثی بر جانکی گرمسیری، به تدریج جانکیهای بخش گرمسیر، جزو چهار لنگ بختیاری قلمداد شدند. یعنی در دوره قاجار ( 1210 ـ1344 ) ، منطقه جانکی، ضمیمه قلمرو ایلخانی بختیاری شد و نام جانکی، تنها به طوایف ساکن منطقه جانکی، اطلاق شده است، به گونه ای که در هر یک از قسمتهای جانکی سردسیر و جانکی گرمسیر، هر طایفه ای ( چه جانکی و چه غیر از آن ) که به سر میبُرد، جانکی سردسیری یا جانکی گرمسیری خوانده میشد. از این رو، در منابع گوناگون، جانکی سردسیری و گرمسیری، گاه شاخه ای از هفت لنگهای بختیاری و گاه از شاخه های چهارلنگ بختیاری، به شمار آمده است.
◀️در 1230، محمدتقی خان کیان ارثی از خانهای چهارلنگ بختیاری ( متوفی 1267 ) ، با احداث قلعه ای بر بالای تپه ای نزدیک آبادی قلعهْتُل ( قلعهِ تُل ) ، آنجا را مرکز حکومت خود و جانکی قرار داد ( امام شوشتری، ص180 ) .
◀️در اوایل دوره ناصرالدین شاه قاجار ( حک:1264ـ1313 قمری ) ، در پی تجزیه طایفه کیان ارثی به دو گروه و کوچ گروه رشید خانی به نواحی جنوبی جانکی، تسلط طایفه کیان ارثی بر تمام منطقه جانکی کامل شد ( قائم مقام، یادگار، ش 5، ص11 ) .
◀️گروه هایی از جانکیها تا 1366ش، میان دهستانهای شهرستان لُردگان استان چهارمحال و بختیاری، ییلاق و قشلاق می کردند. در سالهای اخیر طایفه جانکی کوچ را رها کرده و به تدریج یک جانشین شده اند و محل آنها به طور رسمی، از مناطق خوزستان به حساب می آید.
◀️امروزه منطقه جانکی مشتمل است بر: دهستانهای قلعه تُل به مرکزیت قلعه تُل، رودزرد به مرکزیت آبادی رود زرد، میداود به مرکزیت آبادی میداود سُفلی، مُنگَشت به مرکزیت آبادی ابوالعباس، هَپْرو به مرکزیت آبادی دورتو و سَرُلِه به مرکزیت آبادی دالان، که به طور عمده در شهرستان باغْ مَلِکِ استان خوزستان، قرار دارند ( ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی، 1382 ش الف، ذیل ‹استان خوزستان› ) .
◀️جانکی سردسیر ( شامل تیره های؛ برا محمدی، جلیلی، ریگی، معموری، بارزی، بروبر، شیاسی، سوتک، بوگر ) جزو باب بهداروند ( بختیاروند ) هفت لنگ است.
◀️البته معموره، روستایی است از توابع بخش گندمان شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری، این روستا، در دهستان گندمان قرار داشته و بر اساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن، ۵۷۷ نفر ( ۱۳۹خانوار ) بوده است. علاوه بر این: معموری، دهی از بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است که 900 تَن سکنه دارد که از طایفه هلالات هستند ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6 ) ، همینطور معموری، دهی از دهستان ‹دربقاضی› است که در بخش حومهِ شهرستان نیشابور واقع است و 499 تَن سکنه دارد ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) . البته در جغرافیای سیاسی کیهان: ص75، مَعموری تیره ای از طایفه جانکی سردسیر هفت لنگ است و در فرهنگ جغرافیایی ایران جلد ششم، معموری دهی از بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است که ساکنینش از طایفه هلالات هستند.
◀راجع به دو اسم �معموری و ماموری� در تفحصات خود به دو نام ماموری ( معموری ) برخوردم که معموری نام بنکویی از تیره جانکی سردسیری طایفه بهداروند ( بهتیار وَند، بختیار وَند ) ایل هفت لنگ بختیاری است و شهرک مامور نیز روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان لُردگان در استان چهارمحال و بختیاری است. این روستا، در دهستان سردشت، قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۳۴۳ نفر ( ۴۲۸خانوار ) بوده است.
🔸�برگرفته از نسخهِ مکتوب ‹کازیزی›
به قلم نصیب الله عزیزی�🔸
🌺🌺🌺🌺🌺
⏪کازیزی ( کاعزیزی ) : کازیزی ( کاعزیزی ) ، نام یکی از تیره های طایفه بَکِش از طوایف ایل ممسنی است که در مناطق دشت خومه زار و شهر خومه زار سکونت دارند. این قوم به زبان لُری صحبت میکنند.
◀️وجه تسمیه قوم �کازیزی�؛ عنوان ‹کازیزی› از ‹کاعزیزی› برگرفته شده و‹کا› اصطلاحی است که، در معنی قاعد ‹قاید› به کار رفتـه و در اجتمـاع لُر، مترادف با واژه ‹کَی› میباشد، که به منظور ادای احترام، پیشاوند اسامی خاص، قرار میگیرد و مفهوم بزرگی و سرداری و مانند آن را میرساند.
... [مشاهده متن کامل]
◀️راجع به �کَوی� در زبان اوستایی ( زبان باستانی ایرانیان و زبان کتاب اوستا مشتمل بر متون دینی زرتشتی ) و �کَی� در زبان فارسی میانه ( زبان پهلوی که پیش از زبان تکامل یافته فارسی دری یعنی: زبان فارسی امروزی، زبان رسمی دوره ساسانیان بوده ) ، گفته میشود؛ هر دو ( کَوی و کَی ) به معنای ‹شاه›، عنوان پادشاهان اسطوره ای کیانیان در اوستا است که بعدها توسط ساسانیان هند و شاهان ساسانی در ایران نیز استفاده شد. همینطور ‹کی› در شاهنامه، یک لقب سلطنتی است که به عنوان ‹شاه› یا ‹پادشاه› به پادشاهان اساطیری و تاریخی کیانی در واقع تعلق دارد. در شاهنامه، کیانیان به عنوان یک سلسله سلطنتی مطرح هستند که پس از پیشدادیان به قدرت رسیدند. از جمله پادشاهان کیانی که با لقب ‹کی› شناخته می شوند، می توان به کی قباد، کی کاووس، کی خسرو، کی لهراسپ، کی گشتاسپ و کی بهمن اشاره کرد.
◀️هرچند ‹کَی› در اوستا، به عنوان یک لقب سلطنتی برای پادشاهان اساطیری استفاده شده است. اما در زبان پهلوی نیز ‹کَی› به معنای ‹شاه› یا ‹شاهزاده› نیست و تنها به کیانیان اشاره دارد. طبق ویکی پدیا: ‹کیانیان› در اصل جمع ‹کَی› هستند که به معنای حکیم و دانشمند می باشد.
◀️به هر حال؛�کا� نیز از ریشه �کَوی و کَی� گرفته شده که برای ادای احترام، پیشوند اسامی قرار گرفته یا میگیرد.
◀️راجع به قوم �عزیزی� خومه زار؛ ‹عزیزی› را منتسبان به ‹عزیز› میدانند. در این مورد نقل است؛ ‹عزیز› از اسامی اجداد و نیاکان این قوم است. چنانکه نقل شد؛ بهمن ماه سال 93، چند نفر از ساکنین سررود یاسوج و کوپن ممسنی ( به اسامی: ملا نصیر عسکری، حاج عزت اله عزیزی. . . ) ، با رجوع به یکی از اهالی اینجا ( رستم امیری ) ، اظهار خویشی با عزیزیهای خومه زار را مینمایند. در سفر تحقیقی ( مورخه جمعه؛ 9/9/97 ) ، اینجانب نصیب الله عزیزی ( به اتفاق آقای نصراله و احسان فرزند نعمت اله عزیزی ) ، به منطقه کوپن ممسنی رفته و با مراجعه به منزل آقای حاج عزت اله عزیزی ( فرزند کاعلی سوم، ساکن کوپن سُفلی ) ، پیگیرموضوع رابطه خویشاوندی عزیزیهای خومه زار با عزیزیهای کوپن شدم. ایشان راجع به منطقه کوپن ( کوپون به برخی الفاظ نادرست گوپان ) اظهار میداشت: ناحیه کوپن، متشکل از 4 نقطه سکونتی موسوم به: کوپن سُرنا، علیا، وسطی و سُفلی میباشد [دهخدا در فرهنگ لغت خود: گوپان را �چوپان و شبان� معنی کرده، اما به یک روایت محلی؛ چون در دوره پهلوی، در این محل، اقدام به توزیع اوراق کوپن شده، بدین نام، موسوم گردیده است].
◀️ طی مصاحبه با مادر حاجی به نام �بی بی فاطمه عزیزی� دختر عبدالله، متولد 1312 ( 85 ساله ) ، ساکن کوپن سفلی، اظهار شد که پدرجد طایفه عزیزی ساکن در نواحی کوپن، عبارت از؛ فردی به نام علی الفتح ( علی بزرگ ) پدر کامحمد پدر کاعلی ( علی کوچک ) پدر آقایان: کا مقیم و کاعزیز، به این ترتیب که؛ کاعلی کوچک یا کاعلی دوم پدر کاعزیز اول، کاعزیز اول پدر آقایان: کربلایی محمد، قاید احمد، قاید علیباز، قاید محمدقلی و کاعلی خومه زاری ( کاعلی سوم ) بوده است. بر این اساس، نام پدر هیبت ( جد عزیزی های خومه زار ) ، کاعلی بوده است. نصراله عزیزی از اهالی خومه زار میگوید؛ در سال 1348، در مسجد نورآباد، کنار پیرمردی لُرزبان نشسته بودم. او از من پرسید کجایی هستید؟ من گفتم؛ از عزیزیهای خومه زار، او گفت؛ جد شما، یک آدمی بود که به داخل ترکها فرار کرده بود، از آنجا که خارج شد، به دشت اله کرمی، رفت و آنجا سکونت گُزید. به نقل عزیزهای کوپن: دشت اله کرمی، نام خود را، از یکی از بزرگان قوم عزیزی خومه زار، به نام اله کرم، گرفته است.
◀️به طور کلی، چنان که نقل شد؛عزیزی های کوپن و خومه زار، از ایلات بختیاری و تبار آنها، در اصل از تیره نگین تاجی ( تیر تاجی ) طایفه جانکی ایل چهارلنگ بختیاری است.
◀️ تیرتاجی، نام تیره ای از بازماندگان اُمرای اتابکان لُر بزرگ ( ساکن در ایذه و مالمیر بین سالهای ۵۵۰ تا ۸۲۷ هجری قمری ) هستند. قراین و شواهد زیادی در رابطه با مهاجرت تیرتاجیها از سرزمین بختیاری ( ایذه و مال امیر ) به سرزمین کوهستان بویراحمد وجود دارد ( به اقتباس از نوشته جات امین نظری علی آباد در سایت جامع مردم بویراحمد ) .
◀️راجع به وجه تسمیه تیر ( تیار ) تاجی و نگین تاجی: آقای یعقوب غفاری ( از سادات مؤر درازی بویراحمد و امامزاده شاه مختار ) ، روایتی به شرح زیر، نقل میکند: زمانی که کیخسرو پادشاه کیانی، در شهر باستانی تُل خسرو، قصد تاجگذاری داشت، سران تمام طوایف را دعوت کرد و تاج پادشاهی، توسط رییس این طایفه، به سر کیخسرو گذاشته شد. از آن تاریخ به بعد، به این طایفه �تاجی� گفتند. قرنها گذشت تا زمانیکه امامزاده شاه عسکر ( پـدر امامزاده های نواحی بویراحمـد سردسیر و مدفون در کَریَک ) به این منطقه آمد و در دیدار با سران طـوایف، درباره سوابـق آنها سوالاتی کرد. رییس این طایفه، ضمن دادن توضیح در باره عنوان �تاجی� توسط کیخسرو، خود را معرفی کرد. شاه عسکر خوشحال شد و با اهداء نگینِ انگشتری خود، به او، اعلام کرد که از حالا به بعد، نام این طایفه �نگین تاجی� خواهد بود و از آن پس، به نگین تاجی مشهور شدند. تیره تیرتاجی ( نگین تاجی ) که گاهی از آن به طایفه یا ایل هم، یاد میشود، دارای تیره هایی ( چهار تیره اصلی و چهار تیره فرعی ) در بویراحمد و خارج از آن است. دکتر جواد صفی نژاد ( استاد تاریخ و جامعه شناسی دانشگاه تهران ) در کتاب عشایر مرکزی ایران، تنها چهار تیره؛ صیدالی، اولاد نبی، محمدصادقی و حاجتی را، در زُمره تیره های اصلی و بقیه ( امیر، مادوانی، حاتم، محمود آبادی ) را، مانند تیره دهنویی، در زُمره طوایف فرعی، یاد کرده است. برخی، امیرها را، در زُمره تیره های اصلی تیرتاجی، به حساب آورده، اولین سکونتگاه طایفه تیرتاجی در بویراحمد، منطقه ییلاقی زردک و گلشن مختار است. بیشترین مسیر کـوچ و ایلراه آنها ( از دامنه های دنا تا کهگیلویه، دشت مؤر، حوالی گچساران و زیدون بهبهان ) میباشد. قسمتهایی از مناطق رستم و ممسنی نیز به عنوان قشلاق آنهاست. تیرتاجی ( نگین تاجی ) ها، بعد از سَررُود و شهر یاسوج، در ناحیه دشمن زیاری شهرستان ممسنی، به ویژه در منطقه رستم و شهر مصیری و کوپون ( کوپن ) دارای بیشترین جمعیّت بوده است ( نظری، امین از اهالی ده علی آباد واقع در جنوب غربی یاسوج. تیر91 ) . به اذعان آقای الیاس خانِ مالک مقدم ( از خان زادگان و أعقاب ملا فریدون لُر ) ، بخشی از نگین تاجیها ( تیرتاجیها ) در گله دار فارس از توابع شهرستان مُهر در جنوب استان فارس زندگی میکنند. بخشی دیگر از تیرتاجیها نیز در حوالی شهر اهواز ( ده کاسه ) سکونت دارند.
◀️راجع به جانکی: جانَکی نیز از طوایف لُر شیعی پراکنده در منطقه ای به همین نام بوده که منطقه و طایفهِ جانکی در استان خوزستان است. این طایفه ( از جمله لُرهایی است که ) بنا به قول شرف خان بدلیستی در قرن ششم و هفتم هجری در زمان اتابکان، با چند طایفه دیگر از سوریه به ایران کوچیده و در این ناحیه ( مشرق خوزستان ) ، مسکن گزیده اند.
◀️چنانکه میدانیم، باغ ملک یکی از شهرستان های تازه تأسیس استان خوزستان ( در 1369 شمسی ) می باشد. این شهرستان که نخست، باغی پهناور بود، در قدیم �جانکی� نام داشته و نام آن مخفف �جانیکی� است که نام طایفه ای از اکراد ( عشایر ) بوده که در دوره اتابکان لُر بزرگ، به این منطقه آمده و تا روزگار صفویه، در این نواحی می زیسته اند. این منطقه در گذشته از توابع مالمیر ( مال امیر/ ایذج/ ایذه ) بود.
◀️منطقه پارسوماش ( محل سکونت قوم پارس ) در قسمت غربی سرزمین جانکی، قرار داشته است. جانکی کنونی، سرزمینی واقع در دامنه غربی کوه عظیمی موسوم به کوه مُنگَشت است. ارتفاعات مُنگَشْت ( که با جهت شمالی - جنوبی امتداد دارد و در تمام سال پوشیده از برف است ) ، میان قلمرو ایلات بَهمَئی، بختیاری و طایفه مَکْوَند و رامهرمز، قرار گرفته است.
◀️امروزه مُنگَشت نام دهستانی در بخش مرکزی شهرستان باغ ملک است که در فاصله 150 کیلومتری شهرستان اهواز ( استان خوزستان ) واقع شده است. در گذشته، منطقه جانکی به دو قسمت شمالی ( سرگچ ) و جنوبی ( زیرگچ ) تقسیم شده بود. سرگچ شامل: ارتفاعات کوهستان مُنگَشت ( به عنوان ) منطقه ییلاقی، و زیرگچ، دامنه های این ارتفاعات، قشلاق عشایر جانکی بود ( قائم مقامی، شم3، ص40 - 41، شم 10، ص8 ) .
◀️پیش تر، جانکیها در گروههای بزرگ عشایری، به طور مستقل در مسافتهای طولانی میان منطقه جانکی و سرزمینهای ایلات و عشایر همسایه آن، کوچ می کردند. جانکیها در کوچ ییلاقی خود، تا حدود خانمیرزا و فِلارد در خاک هفت لنگ بختیاری، پیش می رفتند ( صفی نژاد، 285؛ قائم مقامی، شم 5، ص 10 ) . ◀نقل است؛ طایفه شیرعلی ( شیرالی/ شیر عالی ) ، از ایلات کهگیلویه، پیش از سده دهم به منطقه جانکی گرمسیری کوچ کردند و در قسمت جنوبی آن ساکن شدند. پس از یکی دو سده، طایفه شیرعلی، مناطق گرمسیر جانکی را به تصرّف خود درآوردند ( همو، شم 3، ص 42 ) . . . در سده دهم قمری ( قرن 16 میلادی ) نیز طایفه مَکوَند، از ایل مَمَسَنیِ فارس، قسمت غربی خاک جانکی را به عنوان منطقه گرمسیری خود تصرّف کرد ( و همانجا ) ساکن شدند. در نتیجه، سرزمین جانکیها به نواحی سرگچ آن، محدود شد. در زمان شاه عباس اول صفوی ( حک: 996ـ 1038 ) در منطقه جانکی کشمکشهایی صورت گرفت. در اواخر سده دهم، شورشی گسترده در کهگیلویه روی داد و لشکری بیست هزار نفری ( به سرکردگی فردی به نام قلندر ) از طوایف کوچ نشین، از جمله از طایفه جانکی، به سمت دهدشت ( حاکم نشین کهگیلویه ) حرکت کرد، اما خلیل خان افشار ( حاکم کهگیلویه ) این شورش را سرکوب نمود ( اسکندر منشی، ج1 ص272ـ273 ) . در اواخر این سده، طایفه مُمْبِیْنی ( مُنبینی از ایلات کهگیلویه ) در سرزمین میان طوایف جانکی و شیرعلی قرارگرفتند. همینطور طوایف زنگنه، کُرد و کُردِ زنگنه نیز به تدریج از اواخر سده 10 تا 12ق/ 16 - 18م، از بهبهان به سمت منطقه جانکی کوچانده شدند. از این رو، جانکیها با ایلات و طوایفی که به سرزمینشان آمده بودند، درآمیختند و هر گروهی از آنها به یکی از ایلات و طوایف بزرگ تر و قدرتمندتر پیوستند. این جابجایی ها، موجب شد تا جنوب و مغرب منطقه جانکی، از تسلط طایفه جانکی خارج و اراضی آنها به سرگچ، منحصر شود ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص10ـ11، ش10، ص33ـ37 ) .
◀️جانکی گرمسیری و سردسیری؛ گروه هایی از جانکیها که در منطقه زیرگچ میان طوایف اشغالگر مانده بودند، به �جانکی گرمسیری�، و آنهاییکه در منطقهِ سرگچ به سر می بردند، به �جانکی سردسیری� معروف شدند ( همو، شم 5، ص 11؛ گارثویت، 122 ) . با این تغییرات، علاوه بر پراکنده شدن بسیاری از جانکیها، عده ای در ییلاق ساکن شدند که به طایفه های جانکی سردسیری معروف گردیدند.
◀️ نادرشاه در سال 1145 قمری ( سه سال قبل از سلطنت ) ، حکومت جانکی سردسیری و گرمسیری را به علیرضا بیک از سران طایفه زنگنه سپرد ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص11، ش9، ص12ـ13 ) .
◀️در زمان نادرشاه ( حک: 1148ـ1160قمری برابر با 1736 - 1747 میلادی ) طایفه های کُرد زنگنه ( شامل طوایف کُرد، زنگنه و کُرد زنگنه ) از کرمانشاهان به منطقهِ جانکی کوچ کردند ( اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2049 ) . همچنین طایفه کیان ارثی، که جزو گروه چهار لَنگ بختیاری بودند، توانستند به قسمت سرگچ جانکی، نفوذ کنند.
◀️در دوره نادرشاه، طایفه کیان ارثی ( کیارسی/ کنورسی ) چهارلنگ بختیاری نیز توانست مناطق ییلاقی جانکی را تصرّف کند و جانکی سردسیری را تحت انقیاد خود درآورد. انگار از همین سده تا اوایل حکومت کریم خان زند، منطقه جانکی تنها به جانکی گرمسیری اطلاق میشد.
◀در دوره قاجار، کیان ارثیها قسمتی از جانکی گرمسیری را هم تصرّف کردند و بدین ترتیب برخی از گروه های جانکی گرمسیری نیز جزو ابواب جمعی چهارلنگها درآمدند ( قائم مقامی، شم 3، ص 42 - 44؛ گارثویت، همانجا؛ راولینسن، 105 ) . پس از آن، با تسلط خانهای کیان ارثی بر جانکی گرمسیری، به تدریج جانکیهای بخش گرمسیر، جزو چهار لنگ بختیاری قلمداد شدند. یعنی در دوره قاجار ( 1210 ـ1344 ) ، منطقه جانکی، ضمیمه قلمرو ایلخانی بختیاری شد و نام جانکی، تنها به طوایف ساکن منطقه جانکی، اطلاق شده است، به گونه ای که در هر یک از قسمتهای جانکی سردسیر و جانکی گرمسیر، هر طایفه ای ( چه جانکی و چه غیر از آن ) که به سر میبُرد، جانکی سردسیری یا جانکی گرمسیری خوانده میشد. از این رو، در منابع گوناگون، جانکی سردسیری و گرمسیری، گاه شاخه ای از هفت لنگهای بختیاری و گاه از شاخه های چهارلنگ بختیاری، به شمار آمده است.
◀️در 1230، محمدتقی خان کیان ارثی از خانهای چهارلنگ بختیاری ( متوفی 1267 ) ، با احداث قلعه ای بر بالای تپه ای نزدیک آبادی قلعهْتُل ( قلعهِ تُل ) ، آنجا را مرکز حکومت خود و جانکی قرار داد ( امام شوشتری، ص180 ) .
◀️در اوایل دوره ناصرالدین شاه قاجار ( حک:1264ـ1313 قمری ) ، در پی تجزیه طایفه کیان ارثی به دو گروه و کوچ گروه رشید خانی به نواحی جنوبی جانکی، تسلط طایفه کیان ارثی بر تمام منطقه جانکی کامل شد ( قائم مقام، یادگار، ش 5، ص11 ) .
◀️گروه هایی از جانکیها تا 1366ش، میان دهستانهای شهرستان لُردگان استان چهارمحال و بختیاری، ییلاق و قشلاق می کردند. در سالهای اخیر طایفه جانکی کوچ را رها کرده و به تدریج یک جانشین شده اند و محل آنها به طور رسمی، از مناطق خوزستان به حساب می آید.
◀️امروزه منطقه جانکی مشتمل است بر: دهستانهای قلعه تُل به مرکزیت قلعه تُل، رودزرد به مرکزیت آبادی رود زرد، میداود به مرکزیت آبادی میداود سُفلی، مُنگَشت به مرکزیت آبادی ابوالعباس، هَپْرو به مرکزیت آبادی دورتو و سَرُلِه به مرکزیت آبادی دالان، که به طور عمده در شهرستان باغْ مَلِکِ استان خوزستان، قرار دارند ( ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی، 1382 ش الف، ذیل ‹استان خوزستان› ) .
◀️جانکی سردسیر ( شامل تیره های؛ برا محمدی، جلیلی، ریگی، معموری، بارزی، بروبر، شیاسی، سوتک، بوگر ) جزو باب بهداروند ( بختیاروند ) هفت لنگ است.
◀️البته معموره، روستایی است از توابع بخش گندمان شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری، این روستا، در دهستان گندمان قرار داشته و بر اساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن، ۵۷۷ نفر ( ۱۳۹خانوار ) بوده است. علاوه بر این: معموری، دهی از بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است که 900 تَن سکنه دارد که از طایفه هلالات هستند ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6 ) ، همینطور معموری، دهی از دهستان ‹دربقاضی› است که در بخش حومهِ شهرستان نیشابور واقع است و 499 تَن سکنه دارد ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) . البته در جغرافیای سیاسی کیهان: ص75، مَعموری تیره ای از طایفه جانکی سردسیر هفت لنگ است و در فرهنگ جغرافیایی ایران جلد ششم، معموری دهی از بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است که ساکنینش از طایفه هلالات هستند.
◀راجع به دو اسم �معموری و ماموری� در تفحصات خود به دو نام ماموری ( معموری ) برخوردم که معموری نام بنکویی از تیره جانکی سردسیری طایفه بهداروند ( بهتیار وَند، بختیار وَند ) ایل هفت لنگ بختیاری است و شهرک مامور نیز روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان لُردگان در استان چهارمحال و بختیاری است. این روستا، در دهستان سردشت، قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۳۴۳ نفر ( ۴۲۸خانوار ) بوده است.
🔸�برگرفته از نسخهِ مکتوب ‹کازیزی›
به قلم نصیب الله عزیزی�🔸
🌺🌺🌺🌺🌺
خومه زار: مکانی که در آن خومه ی بسیار باشد. ( گویش دشتستان ) خومه گیاهی است با برگ های سوزنی شکل که آن را می کوبند و نرم می کنند و برای بافتن بند از آن استفاده می کنند.
برای تکمیل دانشنامه عمومی
خومه زار سفلی یا خومه زار شیوجو: خومه زار نام یک دشت است که همراه با ارتفاعات حوزه اطراف خود، بیش از ۱۸میلیون مترمربع مساحت را داراست. ساکنین لرزبان بومی آن متشکل از سه گروه قومی از تیره عزیزی ( با شهرت عزیزی، امیری ) ، تیره آل امیر ( با شهرت امیران ) و گروهی سادات بوده که در نقاطی چون: خومه زار شیوجو، خومه زار علیا، ده پس قلات، دشت اله کرمی، یردهای دامنه کوه خانیک و دیگر سکونتگاه های منطقه اقامت داشتند و به تدریج به خومه زار شیوجو نقل مکان کرده اند. بعد از انقلاب نیز خانوارهایی از قوم ترک قشقایی ( از تیره های متعدد ) و قوم لر ( بوانی، جاویدی و اهالی ده هرایرز، باباسالار، غوری. . . ) و دیگر خانوارهای متفرق به تناوب به خومه زار سفلی و علیا مهاجرت داشته اند.
... [مشاهده متن کامل]
خومه زار سفلی یا خومه زار شیوجو: خومه زار نام یک دشت است که همراه با ارتفاعات حوزه اطراف خود، بیش از ۱۸میلیون مترمربع مساحت را داراست. ساکنین لرزبان بومی آن متشکل از سه گروه قومی از تیره عزیزی ( با شهرت عزیزی، امیری ) ، تیره آل امیر ( با شهرت امیران ) و گروهی سادات بوده که در نقاطی چون: خومه زار شیوجو، خومه زار علیا، ده پس قلات، دشت اله کرمی، یردهای دامنه کوه خانیک و دیگر سکونتگاه های منطقه اقامت داشتند و به تدریج به خومه زار شیوجو نقل مکان کرده اند. بعد از انقلاب نیز خانوارهایی از قوم ترک قشقایی ( از تیره های متعدد ) و قوم لر ( بوانی، جاویدی و اهالی ده هرایرز، باباسالار، غوری. . . ) و دیگر خانوارهای متفرق به تناوب به خومه زار سفلی و علیا مهاجرت داشته اند.
... [مشاهده متن کامل]
معنی خومه در زبان فارسی نام گیاهی است که در زبان لری مردم خومه زار به آن "جیدر" و در زبان ترکی محلی به آن "قندرغا" گفته میشود.
خومه زار کلمه اصلاح شده بیشه زار است شاید در سالیان دور آنجا بیشه های فروانی بوده است وچون بر سر راه ایلات عشایر قرار داشته است به مرور زمان به خومه زار تغییر وضعیت یافته است بالاخره با وجود رودخانه فصلی وآب وهوای گرم این امکان متصور است
خومه زار=کومه زار= ( کومه = خانه ای را گویند که از نی و علف سازند و گاهی مزارعان در آن نشینندزراعت خود را حفظ نمایند )